English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
event handler U گرا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
handler U دسته گذار
handler U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
handler U یا دستگاه ذخیره
handler U خروجی
handler U برنامهای با یک کار منحصر بفرد که کنترل یک ورودی
handler U گرداننده
handler U بخشی از سیستم عامل یا برنامه که یک وسیله جانبی را کنترل میکند
handler U مددکار بوکسور
handler U نگاهدارنده
handler U رسیدگی کننده مربی
device handler U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device handler U نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
interrupt handler U گرداننده وقفه
notify handler U مجموعه دستورات که در صورت دریافت پیام مهم اجرا می شوند
ammunition handler U متصدی جابجایی مهمات
tape handler U unit tape magnetic
ammunition handler U سربازمهمات
ammunition handler U متصدی مهمات
document handler U گردانندهمدراک
in the event of U درصورت
in the event that U چنانکه
in the event that U درصورتیکه
in the event that U هرگاه
non-event U رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
non-event U نارویداد
In the event I do not come. U درصورتیکه نیابم ؟( نیامدم )
event U واقعه
event U رویداد
event U اتفاق
event U حادثه
event U مسابقه
event U پیشامد سرگذشت
event U عمل یا فعالیت
event U ماوقع
subsequent to that event U پس ازان رویداد
the bird is p of that event U مرغ وقوع ان رویدادرا ازپیش احساس میکند
field event U مسابقه پرشهای طول وارتفاع و بانیزه مسابقههای پرتاب وزنه و دیسک و چکش
one day event U مسابقه پرش یک روزه
to disinvite somebody from an event U دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن
to be in attendance [at an event] U حضور داشتن [در مراسمی ] [اصطلاح رسمی]
in any case (event) <idiom> U مطمئنا
event horizen U افق رویداد
event file U پرونده رویدادها
event focus U که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
event scheduling U زمان بندی رویدادها
exogenous event U رویداد برونی
fortuitous event U حادثه قهری
fortuitous event U حادثه جبری حادثه تصادفی
supervening event U حادثه طاری
event driven U برنامه کامپیوتری یا فرآیند که هر مرحله اجرا مربوط به عملیات خارجی است
field event U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
circumstantial event U واقعه ضمنی
jumping event U مسابقه پرش با نیزه یاارتفاع یا طول
endogenous event U رویداد درونی
to withdraw the invitation to an event U دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن
early event time U زودترین زمان وقوع یک واقعه
black swan event U رویداد نادر و پیش بینی ناپذیر
latest event time U دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
horizontal event numbering U شماره گذاری افقی وقایع
latest event time U دیرترین زمان وقوع یک واقعه
Good for you. Lucky you. There are only two possibilities(alternatives)In any event(case). At any rate. U درهر حال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com