English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ends U پایان
ends U انتها
ends U اخر
ends U خاتمه فرجام
ends U سر
ends U نوک
ends U طرف بپایان رساندن
ends U تمام کردن خاتمه دادن
ends U خاتمه یافتن
ends U غایت
ends U میلههای تحت دفاع بازیگرمعین
ends U زمین حریف
ends U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends U پایان یک دور
ends U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends U کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ends U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends U کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
ends U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
ends U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ends U کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ends U کد نشان دهنده انتهای خط
ends U کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ends U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends U کد نشان دهنده انتهای رکورد
ends U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends U ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ends U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ends U نقط ه آخر یا بخش آخر
ends U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends U خاتمه
ends U خاتمه دادن خاتمه یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to be on her beam ends U درخطربودن
to be on her beam ends U نزدیک بوارونه شدن
fag ends U سرتیکهی پارچه
to be on her beam ends U یک برشدن
odd and ends U متفاوت
odd and ends U گوناگون
ends and means U هدف و وسیله
fag ends U تهتیکه
fag ends U ته طناب
fag ends U طناب ریش
fag ends U ته مانده
fag ends U وازده
book ends U کتابنگهدار
ends yarn U نخ های تار
loose ends <idiom> U بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
odds and ends <idiom> U اشیاء جوروباجور
ends space U فاصله بین تارها [تراکم تارها]
economic ends U هدفهای اقتصادی
candle ends U باقی مانده هرچیزکه مردم لئیم جمع می کنند
odds and ends U چیز باقیمانده
odds and ends U تکه وپاره
odds and ends U خرت و پرت
beam-ends U انتهای قسمت عقبی کشتی
beam ends U انتهای قسمت عقبی کشتی
dead ends U سر هرز
dead ends U بن بست
dead ends U انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
loose ends U انتهای تاریانخ
loose ends U سر ازاد نخ چیز استفاده نشده
candle ends U ته شمع
loose ends U ته مانده
loose ends U باقیمانده
loose ends U انتهای شل هرچیزی
loose ends U عاطل
loose ends U بیکارافتاده
to make both ends meet U در حدود درامد خود خرج کردن
make ends meet U دخل و خرج را در توازن نگه داشتن
make ends meet <idiom> U باپول شخصی گذران روزگار کردن
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
moment at fixed ends U لنگر سر گیردار تیر
burn the candle at both ends <idiom> U یکسره کارمیکند
By trying to live like a king one ends by drawing . <proverb> U آخر شاه منشى کاه کشى است .
To break even . To make both ends meet. U خرج ودخل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com