Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
electric-blue
U
آبیروشن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blue
U
نیلی
out of the blue
<idiom>
U
غیرمتقربه
the blue
U
دریا
blue
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
blue
U
اسمان نیلگون
go off into the blue
U
آب شد و به زمین رفت
go off into the blue
U
ناپدید شدن
blue
U
اسمان
the blue
U
اسمان
out of the blue
U
غیر منتظره
blue
آبی
to look blue
U
افسرده یابوربنظرامدن
ox blue
U
ابی سیرمایل به ارغوانی
She comes here once in a blue moon .
U
سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
blue cap
U
صدفکبود
blue mussel
U
صدفدوکفهایآبی
dark blue
سرمه ای
blue tit
U
پرندهایکوچکبابالسرودم آبیوسینهزرددراروپا
blue-black
U
آبیپررنگ
blue laws
U
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
ice-blue
U
آبیکمرنگ
I kept saying it tI'll I was blue in the face.
U
آنقدر گفتم با زبانم مودرآورد
once in a blue moon
<idiom>
U
به ندرت
It tends to be blue . It is bluish.
U
بیشتر برنگ آبی می زند
blue in the face
<idiom>
U
آرام گرفتن
once in the blue moon
U
خیلی بندرت
blue moon
U
زمان دراز
blue moon
U
مدت طولانی
blue mud
U
گل کبود
blue print
U
زمینه ابی
blue print
U
فون ابی
blue print
U
تون پلات ابی
blue print
U
رسم فنی
blue shift
U
جابجایی به سوی ابی
blue vitriol
U
کات کبود
bright blue
U
لاجوردی
bromthymol blue
U
ابی برم تیمول
cobalt blue
U
لاجورد
dark blue
U
ابی سیر
king's blue
U
رنگ ابی متوسط
a bolt from the blue
U
مثل عجل معلق
a bolt from the blue
U
از غیب
blue liner
U
مدافع
blue beam
U
اشعهآبیکلاهکآبی
blue ball
U
توپآبی
prussian blue
U
رنگدانه ابی رنگ اهن دار
prussian blue
U
نیل فرنگی
powder blue
U
گردلاجوردفرنگی
powder blue
U
نیل رخت شویی
peacock blue
U
رنگ ابی طاووسی
peacock blue
U
رنگ ابی مایل بسبز
paris blue
U
جوهرابی روشن
paris blue
U
یکجور نیل فرنگی
once in a blue moon
U
گاه گاهی
navy blue
U
ابی سیر
navy blue
U
کبود
milori blue
U
ابی میلوری
methyl blue
U
ابی متیل
light blue
U
کبود
intense blue
U
ابی سیر
prussian blue
U
ابی پروس
slate blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
teal blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
true-blue
U
هوادار دو آتشه
true-blue
U
پیرو متعصب
blue laws
U
قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
oxford blue
U
ابی سیر مایل به ارغوانی
blue law
U
قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
blue law
U
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
to by blue muder
U
دادزدن
to by blue muder
U
فریاد کردن
to burn blue
U
شعله یا نور ابی دادن
thymol blue
U
ابی تیمول
thumb blue
U
نیل گلولهای یاقالبی
steel blue
U
رنگ ابی فولادی
sky blue
U
رنگ ابی اسمان
sky blue
U
نیلگونی
sky blue
U
اسمانی
indigo blue
U
ابی ایندیگو
blue-chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue fox
U
سگ روباه
big blue
U
نام غیر رسمی IBM
blue chip
U
سهام مرغوب
blue jeans
U
شلوارکاوبوی
big blue
U
IB
big blue
U
ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
blue anealing
U
بازپخت ابی رنگ
blue baby
U
طفلی مبتلا به یرقان ازرق
blue bark
U
گزارش حرکت
blue bark
U
تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
blue bell
U
گزارش جنایت
blue bell
U
گزارش بدرفتاری
blue blood
U
عضو طبقه اشراف
blue blood
U
نجیب زاده اشراف زاده
alkali blue
U
ابی قلیا
acid blue
U
ابی اسیدی
blue-blooded
U
نجیب زاده
blue-chip
U
سهام مرغوب
black and blue
U
کبود و سیاه
blue water
U
دریای ازاد
royal blue
U
رنگ ابی مایل بارغوانی روشن
blue jeans
U
شلوار کار ابی رنگ
blue
[joke]
<adj.>
U
خشن
[جوک]
blue collar
U
کارگری
blue-collar
U
کارگری
blue chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue
[joke]
<adj.>
U
زمخت
[جوک]
blue blooded
U
نجیب زاده
blue book
U
هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
blue book
U
هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
blue book
U
کتاب ابی
blue brittleness
U
شکنندگی ابی رنگ
blue flag
U
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
blue devil
U
ال
blue devil
U
افسردگی
blue gun
U
لوله پرتاب ابی
blue eyed
U
ابی چشم
blue commander
U
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
blue forces
U
نیروهای ابی
blue jacket
U
سرباز نیروی دریائی
blue jay
U
زاغ کبود
blue eyed
U
زاغ
blue book
U
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
blue brittle
U
شکستگی ابی
blue line
U
خط دفاعی هاکی
blue forces
U
نیروهای خودی
blue devil
U
دیو
blue key
U
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
the greenish hue of blue
U
حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند
white with blue stripes
U
سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
blue ribbon program
U
برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
blue yellow blindness
U
رنگ کوری ابی- زرد
blue collar employees
U
کارگران
to beat black and blue
U
کوفته یاکبودکردن
green with a blue tint
U
سبز مایل به ابی
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
She talked tI'll she was blue in the face .
U
آنقدر حرف زد که زبانش مودرآورد
blue beam magnet
U
مغناطیس اشعه ابی
his coat was in blue velvet
U
مخمل ابی بود
They beat each other black and blue.
U
همدیگر را خونین ومالین کردند
his coat was in blue velvet
U
نیمتنه اش
blue-eyed boy
U
دراصطلاح"تافتهجدابافته"
blue or copper vitriol
U
کات کبود
blue or copper vitriol
U
زاج کبود
red, green, blue
U
سه اشعه تصویردرتلویزیون رنگی
red, green, blue
U
سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
to drink till alls blue
U
بحدمستی نوشیدن
red green blue monitor
U
مانیتور قرمز- سبز- ابی
acid alizarian blue black
U
ابی سیر الیزارین اسیدی
blue chip personal computer
U
IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
To be between the devil and the deep blue sea.
U
راه پس وپیش نداشتن
to drink till alls blue
U
پاتیل شدن
to drink till alls blue
U
مست شدن
non electric
U
غیر گهربایی
electric
U
کهربایی
electric
U
آنچه با الکتریسیته کار میکند
electric
U
برق دهنده
electric
U
تعداد اتم هایی که شارژ شده اند.
non electric
U
غیر برقی
electric
U
برقی
all electric
U
تماما"برقی
all electric
U
تماما" الکتریکی
electric
U
الکتریکی
electric
U
حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
gasoline electric
U
بنزین الکتریکی
electric thermometer
U
دماسنج برقی
electric torch
U
چراغ قوهای
electric traction
U
کشش الکتریکی
electric tension
U
ولتاژ
electric tension
U
فشار الکتریکی
electric typewriter
U
ماشین تحریر برقی
electric traction
U
قوه الکتریکی
electric wind
U
باد الکتریکی
electric welding
U
جوش برقی
electric welding
U
جوشکاری برقی
electric welding
U
جوش برق
electric welding
U
جوشکاری با برق
electric wave
U
موج الکتریکی
electric unit
U
واحدهای الکتریکی
electric train
U
ترن برقی
electric horsepower
U
اسب بخار الکتریکی
electric train
U
قطار برقی
electric squib
U
نوعی چاشنی با فتیله الکتریکی
electric steel
U
فولاد ابکاری
electric welding
U
جوشکاری الکتریکی
electric razor
U
ریشتراشبرقی
electric variometer
U
وریالکتریکی
electric blanket
U
تشکبرقی
electric sockets
U
پریز ها
electric sockets
U
پریز های دیواری
electric sockets
U
پریز های روی دیوار
electric kiln
U
کورهالکتریکی
electric guitar
U
گنتارالکتریکی
electric drill
U
دریلالکتریکی
photo electric
U
وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
electric toothbrush
U
مسواکالکتریکی
electric drills
U
دریل ها
[ابزار]
electric drills
U
مته های برقی
[ابزار]
electric drills
U
دستگاه های مته
[ابزار]
electric drill
U
دریل
[ابزار]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com