English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
dust exhaust U تخلیه گرد و خاک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exhaust U تهی کردن
exhaust U تخلیه کردن خروج
exhaust U اگزوز
exhaust U خروج
exhaust U در رو مفر
exhaust U نیروی چیزی راگرفتن
exhaust U خسته کردن ازپای در اوردن
exhaust U تخلیه
exhaust U لوله اگزوز
exhaust U خروج گاز یابخار
exhaust U تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhaust U خروجی
exhaust U تمام کردن بادقت بحث کردن
exhaust U خالی شدن بطور کامل
exhaust fan U پروانه خروجی
combustion/exhaust U اگزوز-خروجبخار
exhaust passage U گذرگاه خروجی
exhaust air U هوای خروجی
exhaust cam U بادامک خروجی
exhaust chamber U اطاقک خروجی
exhaust manifold U چند راهه خروجی
exhaust chute U ناودان تخلیه
exhaust cone U مخروطی اگزوز
exhaust connection U اتصال خروجی
exhaust manifold U چندراهی اگزوز
exhaust in jector U اب رسان
exhaust gear U چرخ دندانه خروجی
exhaust fan U بادبزن مکنده
exhaust gas U گاز خروجی
exhaust manifold U مانیفولداگزوز
exhaust velosity U سرعت خروج
exhaust valve U شیر خروج
exhaust valve U سوپاپ دود
exhaust system U سیستم اگزوز
exhaust stroke U ضربه خروجی
exhaust stroke U مرحله تخلیه
exhaust stroke U مرحله اگزوز
exhaust steam U بخار خروجی
exhaust port U دریچه خروجی
exhaust port U مجرای خروجی
exhaust pipe U لوله خروجی
exhaust pipe U لوله خروج بخار یا دود
exhaust nozzle U نازل خروجی
exhaust system U سیستم تخلیه دود
to exhaust one's efforts U منتهای کوشش را بعمل اوردن
exhaust duct U کانالاگزوز
exhaust fan U هواکش کارگاه
exhaust pipe لوله اگزوز
exhaust stack U لولهاگزوز
exhaust bin level U اتمام موجودی
exhaust guide vanes U پردههایراهنمایاگزوز
exhaust gas admission اگزوز ورود گاز
bayonet exhaust pipe U قسمت پهن انتهای لوله اگزوز
exhaust valve housing U حوضینگ شیر خروجی
exhaust gas temperature U دمای گاز خروجی
exhaust bin level U فاقد موجودی
back-firing [detonating] exhaust U لوله اگزوز آتش گیر
dust U غبار
dust U خاک
dust well U گرد چال
to f. away the dust U گردگیری کردن
dust-up U شکر آب
dust U ارد
dust U گرد
dust-up U جنگ و دعوا
dust U ریختن پاشیدن
saw dust U خاک اره
dust U تراب
dust U گردگیری کردن گردگرفتن از
dust U خاکه ذره
in the dust U مرده
in the dust U زیر خاک
in the dust U درخاک
dust-up U بگومگو
dust U گرد گوگرد
to let the saw dust out of U رسوا کردن
to let the saw dust out of U را ثابت کردن
to let the saw dust out of U پوچی یا بی اساسی
dust U گرد وخاک
to dust one's jacket U کسیرازدن
to bite the dust U افتادن
to bite the dust U مردن
to dust one;s jacket U کسیراچوب زدن
to dust one;s jacket U کسیراکتک زدن
to dust the coat of U کتک زدن
to blow up dust U گرد و خاک به پا کردن
to make a dust U گردو خاک بلند کردن
to raise dust U گرد و خاک به پا کردن
stone dust U گرد سنگ
to kiss the dust U کشته شدن
dust-ups U شکر آب
dust-ups U جنگ و دعوا
to lick the dust U بزمین خوردن
to make a dust U گردکردن
to raise a dust U گردوخاک بلندکردن
to raise a dust U شلوق کردن
to raise a dust U اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
to shake off the dust U گردگیری گردن
to shake off the dust U گرد گرفتن
to shake off the dust U تکاندن
to kiss the dust U به خواری وپستی تن دادن
to kiss the dust U باخاک یکسان شدن
to kiss the dust U پست شدن
to kick up dust U خاک بلندکردن
dust color U رنگ خاکی
to make a dust U هایهوکردن
bite the dust <idiom> U از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
When the dust settles. U وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
dust receiver U مخزنگردوخاک
gold dust U خاک طلادار
dust-ups U بگومگو
gold dust U گرد طلا
to kick up dust U خاک راه انداختن
zinc dust U گرد روی
stone dust U خاک سنگ
dust-covers U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust bin U خاکروبه دان
dust bowl U شن روان
dust box U گردپاش
dust brand U دوده
dust brand U لکهای ازدوده
dust brand U سخن زشت
dust brush U گردپاک کن
dust brush U گردگیر
dust catcher U گردگیر کوره بلند
dust coal U خاک ذغال
dust coat U لباس روبرای گرفتن گرد جامه گردگیر
dust bin U خاکدان
dust arrester U گرد گیر
dust arrester U واحد گردگیری
dust-covers U جلد کاغذی روی کتاب
dust-jacket U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust-jacket U جلد کاغذی روی کتاب
dust-jackets U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust-jackets U جلد کاغذی روی کتاب
dust jacket U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
angel dust U گرد پریان
coal dust U خاکه زغال
dust jacket U جلد کاغذی روی کتاب
cosmic dust U غبار کیهانی
diamond dust U خرده یاسوده الماس
dust collection U گردگیری
dust collection U غبارگیری
dust respirator U ماسک ضد گردو غبار
dust separation U جداسازی گرد و غبار
dust tight U خاک بند
raise a dust U داد و بیداد کردن
dust respirator U ماسک تنفسی
raise a dust U گرد و خاک بلند کردن
flue dust U بخار گاز
interstellar dust U غبار بین- ستارهای
humbled to the dust U باخاک برابر
glass dust U خرده شیشه
furnace dust U بخار کوره
dust removal U گرد گیری
dust removal U تخلیه گرد و خاک
saw dust concrete U بتن خاک اره
dust collector U جمع کننده گرد و خاک
dust collector U گردگیر
dust colour U خاکی
dust cover U سرپوش غبارگیر
dust devil U تنوره دیو
dust laden U خاک گرفتگی
dust laden U تجمع گرد وغبار
dust mask U خاک گیر
flying dust U گرد
the dust panned out pootly U ان خاک زرد دادولی نه چندان زیاد
coal dust firing U اشتعال گردی
The dust was laid ( settled ) . U گرد وخاک نشست
To snake the dust off the carpet. U خاک قالی را تکان داد (تکاندن )
sandstorm or dust storm U طوفانخاکوشن
dust cloud theory U نظریه غباری
dust collection equipment U وسایل گردگیری
Water lays the dust. U آب گرد وخاک رامی خواباند
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
Dust has accumulated [settled] on the chairs. روی صندلی ها خاک نشسته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com