English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dummy argument U نشانوند ساختگی
dummy argument U ارگومان یا نشانوند ساختگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dummy U مجازی
dummy U مصنوعی ساختگی
dummy U فریبنده
dummy U مصنوعی
dummy U هدف دروغین
dummy U دروغی تقلبی موضع فریبنده
dummy U گلوله مشقی ادمک
dummy U الت دست دیگران
dummy U گول زدن حریف در تجمع
dummy U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dummy U متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummy U دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
dummy U محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummy U زائد
dummy U تصنعی
dummy U ادمک ساختگی
dummy U ساختگی
dummy U شخص لال وگیج وگنگ
dummy U ادم ساختگی
dummy U مانکن
dummy U مصنوعی بطورمصنوعی ساختن
There is no argument about that. U حرف ندارد ( کاملا" مسلم وقطعی است )
i did not f. his argument U دلیلش را نفهمیدم
argument U بحث در باره چیزی بدون توافق
he was i. to our argument U دلائل ما به خرجش نمیرفت
argument U نشانوند
argument U متغیر مستقل
argument U شناسه
argument U علامتی که آرگومانهای یک خط را منظم جدا میکند
argument U متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
argument U احتجاج
argument U دلیل
argument U استدلال
argument U بحث
argument U مباحثه
dummy instruction U دستورالعمل ساختگی
sell a dummy U فریفتن حریف
dummy variable U متغیر ساختگی
dummy variable U متغیر تصنعی
dummy stimuli U محرکهای ساختگی
dummy roll U نورد کور
dummy roll U غلطک کور
dummy pass U معبر کور
dummy runs U تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
dummy antenna U انتن کمکی
dummy cartridge U فشنگ مشقی
dummy run U تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
dummy cartridge U فشنگ اموزشی
dummy message U پیام فریبنده
dummy message U پیام دروغی
dummy module U رویه ساختگی
dummy module U برنامه ساختگی
actual argument U نشانوند واقعی
to instigate an argument U دعوا راه انداختن
to instigate an argument U تحریک به دعوا کردن
raise an argument U احتجاج
argument [of a function] U متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
argument [of a function] U متغیر مستقل [ریاضی]
argument separator U جداکننده شناسه
raise an argument U حجت اوردن
sole argument U یگانه دلیل
sole argument U تنها دلیل
sole argument U دلیل منحصربفرد
argument association U وابسته سازی نشانوند
hold one's own (in an argument) <idiom> U دفاع از موقعیت خود
to start an argument with somebody U با کسی شروع به بگو و مگو [جر و بحث] کردن
The topic of our discussion . The subject of our talk (argument). U موضوع بحث وصحبت ما
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange . زن و شوهر بگو مگوشان شد [بگو مگو کردند]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com