English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dressing tables U میز ارایش
dressing tables U میز اینه داروکشودار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dressing-up U یکجور بازیکهدر آنبچههالباسغیرعادیبهتنمیکنند
dressing-down U بازخواست
dressing-down U چوبه کاری
dressing-down U سرزنش
dressing U اهار زنی
dressing U مستقیم کنی
dressing U تراشیدن سنگ
dressing U تراشیدن سنگ
dressing U چاشنی
dressing U ارایش
dressing U لباس
dressing U مخلفات
dressing U مرهم گذاری وزخم بندی مرهم
dressing ship U تزیین کشتی
dressing plant U تاسیسات تهیه سنگ معدن
dressing parade U سان و رژه رژه با انیفرم کامل
dressing parade U مشق نظامی
dressing line U طناب پرچم
dressing device U دستگاه مستقیم کنی
dressing case U جعبه لوازم ارایش
dressing table U میز ارایش
French dressing U چاشنی سالاد فرانسوی
sand dressing U ماسه پاشی
surface dressing U پوشش سطحی
dressing room U اطاق ویژه ارایش
french dressing U سس سالاد
dressing gown U لباس خواب
dressing gowns U لباس خواب
salad dressing U چاشنی وادویه مخصوص سالاد
dressing table U میز اینه داروکشودار
window dressing U فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window-dressing U فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
dressing room U اطاق رخت کن
dressing station U درمانگاه کمکهای اولیه وزخم بندی
dressing ship U افراشتن پرچم
To give somebody a dressing down. U سبیل کسی را دود دادن
dressing rooms U رختکن
dressing rooms U اطاق ویژه ارایش
dressing rooms U اطاق رخت کن
dressing room U رختکن
tables U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
tables U معوق گذاردن
tables U طرح کردن
tables U میز
tables U تو گذاردن
tables U جدول
tables U مطرح کردن
tables U کوهمیز
tables U در فهرست نوشتن
tables U روی میز گذاشتن
tables U از دستور خارج کردن
tables U فهرست
tables U لیست
tables U لوح جدول
tables U خوان
tables U سفره
tables U میزبازی
tables U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
tables U لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
tables U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tables U لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
tables U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tables U به صورت جدول دراوردن
tables U به جدولی انتقال دادن
dressing and straightening machine U دستگاه اهار زنی و مستقیم کنی
ingot dressing shop U پرعیار کردن شمش
referee's dressing room U رختکن داوران
twelve tables U الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
multiplication tables U جدول ضرب
wear tables U جداول سایش جنگ افزارها
turn the tables <idiom> U عوض کردن شرایط
coffee tables U میزپیشدستی
urban's tables U جدولهای اربان
nest of tables U جایگاهمیزها
twelve tables U الواح دوازده گانه
translation tables U جدولهای جستجو یا مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت توسط پردازنده قابل دستیابی هستند بدون نیاز به محاسبه نتیجه
to turn the tables on any one U وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
conversion tables U جدول جستجو یا مجموعهای ازنتایج ذخیره شده که به سرعت با یک فرآیند قابل دستیابی هستند و نیازی به محاسبه نتیجه نیست
current tables U جداول جریانات جذر و مدی
water tables U ابخوان سفره
water tables U سطح ایستایی
water tables U سطح ایستائی اب
water tables U سطح ابهای زیر زمین
water tables U سطح ایستای
mortality tables U جدول عمر نما
multiplication tables U جدول بس شماری
astronomical tables U زیج
tidal tables U جداول مشخصات جذر و مددریا
safe loads tables U جداول بارهای مجاز
principal types of tables U انواععمدهمیزها
I gave him a piece of my mind . I told him off. I gave him a good dressing down . U اورا شستم وگذاشتم کنار ( پر خاش )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com