English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
double back <idiom> U برگشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
double-back bench U نیمکت جفتی [پشت به پشت یا یک ردیفه]
Other Matches
back to back credit U اعتبار اتکایی
back to back housing U خانه ی پشت به پشت
double U دولا
double U جفت
double zero U صفر2برابر
double U : دو برابر دوتا
double U دوسر المثنی
double U همزاد
double U :دوبرابر کردن
double U مضاعف کردن دولا کردن
double U تاکردن
double U دو برابر
double U دو برابر کردن
double in U 081 تو
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double U صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double-take U واکنش دوگانه
double-take U یکه خوردن
on the double U فرمان بدو رو
on the double U بدو رو
it is useful for a double p U برای دوکارسودمنداست
double up U مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up U دولا شدن
double up U در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up U دولاکردن
double three U دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double U مضاعف
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double in U درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double U مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double U دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double U استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double U دو برابر بزرگتر
double p U پاروی دوسر
double out U درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double U دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double U دویدن
double U بازی دوبل
double U بازی دونفره خطای دبل
double U توپزن 0001امتیازی فصل
double U دواسترایک متوالی
double U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double U دوبار چرخش کامل ژیمناست
double U مضاعف نمودن
double U دو برابرشدن یا کردن
double out U 081 خارج
double-six U دوطرفشش
double a U زنای مردزن داربازن شوهردار
double a U زنای محصن بامحصنه
double U تصویر قرینه
double U دو نفره
double U اندازه دو برابر
double U دوبار
do a double take <idiom> U با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double up <idiom> U اتاق خود را باکسی شریک بودن
double banked U دارای دوردیف پاروزن
double attack U حمله دویل
double armature U ارمیچر دوگانه
double antenna U انتن دوگانه
double branch U چهارراهه
double action U اقدام دوجانبه
double amplitude U دامنه دوبل
double alternation U تناوب مضاعف
double barreled U دولول
double barreled U دولوله
double bassoon U قره نی بم
double bottoms U ناو کف دوبل
double bottoms U ناو دو کفهای
double bottom U ته دولا
double bond U پیوند دوگانه
double bond U اتصال مضاعف
double bogey U دوبار کسب امتیاز
double blowing U دمش مضاعف
double bind U بن بست دو سویه
double belt U تسمه دوبل
double beam U شعاع مضاعف نور
double beam U پرتو مضاعف
double adultery U زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
double action U دوکاره
double limiter U محدود کننده مضاعف
double line U خط مضاعف
double lock U دوبارکلیدگردانیدن در
double mind U دردل
double mind U منلون
double mind U فریبنده
double minded U دودل
double minded U فریبنده
double minded U بی ثبات
double faces U ریاکار
double minimum U جفت کمینه
double length U طول مضاعف
double length U با طول مضاعف
double leg U زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double action U عمل دوبله یادو طرفه
double minded U متلون
double acting U دوطرفه
double pinochle U ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
beacon double U اسم رمز برای انتخاب روش تعقیب هدف با استفاده از دونوع موج رادار
double integral U انتگرال دوبل
double bar U دوقطعه واسطهای که دو قسمت اصلی اهنگ را بهم مربوط میسازد
double junction U اتصال مضاعف
double kick U دو ضربه پی در پی
double knee U لوله زانویی دوبل
double knot U گره دوبل
double motor U دوموتوره
double breasted U کتی که در دو طرف دکمه دارد
double cropping U کشت دوگانه
double diode U دیود مضاعف
double diode U دیود دوبل
double dissociation U گسست مضاعف
double dribble U خطای دوبل در بسکتبال
double ended U دوطرفه
double ended U دوسر
double coincidence of wants U نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
double coincidence of wants U تطابق دوطرفه
double cloth U پارچه دولا
double ender U تخته موج با دو انتهای یک شکل
double entry U دفتر داری مضاعف
double entry U سیستم دفترداری دوبل
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
double conversion U تبدیل دوگانه
double diagonal U دوپوسته
double counting U محاسبه مضاعف
double cropping U کشت مضاعف
double dabble U روش تبدیل اعداد دودویی به معادل دهدهی
double dealer U شخص مزور
double dealer U حقه دورو
double dealer U ادم ناروزن
double dealing U دورویی
double dealing U حقه بازی
double deck U دوطبقه دوعرشه
double decomposition U تجزیه مضاعف
double density U چگالی مضاعف
double density U تراکم مضاعف
double envelopment U احاطه دو طرفه
double envelopment U مانوراحاطهای دو طرفه
double click U احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
double hardening U سخت گردانی مضاعف
double header U دوسر
double header U دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double helix U مارپیچ دوگانه
double touch U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double decker U هرچیزیکه دو لایه دارد
double hit U دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double hit U دوبله
double hook U قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hyphen U این علامت //
double ignorance U جهل مرکب
double image U تصویر مضاعف
double guard U دفاع با دو دست
double frequency U فرکانس دوبل
double foult U خراب کردن پی در پی دوسرویس
double buffering U روش انتقال اطلاعات میان کامپیوتر و دستگاه جانبی میانگیر مضاعف
double buff U قرقره قلاب دو شیاره
double faced U دورو
double faced U دوجانبه
double faced U دو سر
double faces U دورو
double buff U تاکل دو شیاره
double figures U امتیاز دو رقمی
double floppy U دیسک لرزان دو طرفه
double breasted U کت چهار دکمه
double footed U بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
double foul U خطای هم زمان دو بازیگر
double-takes U واکنش دوگانه
double bluff U دروغدرروزروشن
double cream U خامهزیاد
double room U اتاقدونفره
double-glaze U پنجرهدوجداره
double-glazing U شیشهدوجداره
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
double-cross <idiom> U گول زدن
double-talk <idiom> U حرف بیمعنا
a double bed U یک تخت دو نفره
a double room U یک اتاق دو نفره
I'd like a double room U من یک اتاق دو نفره میخواهم.
double bill U مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
double bed U تختخوابدوطبقه
double-blank U دوطرفسفید
double bend U پیچدوبله
double flat U نتسفیددوتایی
double handles U دستهدوبله
double pennant U پرچمدوگوش
double plate U صفحهیدوبله
double reed U نوعیآلتموسیقیدوبله
double ring U گوددوبله
double scull U پارویدوبله
double seat U صندلیدونفره
double sharp U نیمپردهبالاییجفتی
double sink U سینکدوتایی
double zero key U کلیددوصفر
with double cream U با کرم یا خامه زیاد
double arch U قوس جفتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com