Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
directional radio
U
رادیوی جهت دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bi directional
U
انتقال داده که در یک وسیله در امتداد یک کانال مشخص انجام میشود
directional
U
سمتی
directional
U
هدایتی
directional
U
وابسته به راهنمایی و هدایت
bi directional
U
که قابل انجام در جهت جلو و عقب است
bi directional
U
داده یا خط کنترلی که میتواند سیگنال ها را در دو جهت ارسال کند
bi directional
U
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
directional antenna
U
انتن جهت دار
directional gyroscope
U
ژیروسکوپ سمت نما ژیروسکوپ سمتی
directional selectivity
U
گزینندگی جهت دار
directional switch
U
کلید جهت دار
non-directional design
U
طرح فراگیر
[این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
directional reciever
U
گیرنده جهت دار
directional stability
U
پایداری جهشی
directional stability
U
پایداری سمتی
directional transmitter
U
فرستنده جهت دار
directional traverse
U
پیمایش سمتی
omni directional aerial
آنتنی که در هر راستایی عمل میکند
directional radar prediction
U
تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
radio
U
با رادیومخابره کردن
radio
U
پیام رادیویی فرستادن
radio
U
رادیو
radio
U
رادیویی
radio
U
بی سیم
radio
U
با بی سیم مخابره کردن
a radio
U
رادیو
radio engineering
U
تکنیک رادیو
radio compass
U
قطبنمای رادیویی
radio control
U
فرمان رادیویی
radio dicipline
U
انضباط مکالمه بی سیم
radio dicipline
U
انضباط رادیویی
radio control
U
دستگاه کنترل بی سیم
radio detection
U
در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
radio detection
U
اکتشاف رادیویی
radio deception
U
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio day
U
یک روز کار بی سیم یارادیویی
radio control
U
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
radio countermeasures
U
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio centeral
U
مرکز بی سیم
radio alimeter
U
فرازیاب رادیویی
radio altimeter
U
ارتفاع سنج راداری یاتشعشعی
radio approach
U
دستگاه تقرب رادیویی
radio approach
U
دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
radio astronomy
U
اختر شناسی رادیویی
radio beacon
U
بیکن رادیویی
radio beacon
U
انتن بی سیم
radio beacon
U
برج بی سیم انتن فرستنده بی سیم
radio bearing
U
زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
radio broadcasting
U
پخش رادیویی
radio button
U
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
radio button
U
دکمه رادیو
radio carpal
U
زندی مچی
radio engineering
U
مهندسی رادیو
radio section
U
بخشرادیو
radio telephony
U
تلفن بیسیم
radio wave
U
امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
radio mast
U
بخشرادیو
radio antenna
U
آنتنرادیویی
wired radio
U
پخش با سیم
radio ferquency
U
بسامد رادیویی
radio waves
U
امواج رادیویی
radio wave
U
موج رادیویی
radio tube
U
لامپ رادیو
pirate radio
U
خبرپراکنیغیرقانونی
radio-controlled
U
وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
radio telegraphy
U
تلگراف بیسیم
radio fix
U
تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
radio fix
U
تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده
radio frequencies
U
فرکانسهای رادیویی
radio set
U
دستگاه رادیو
to tune in TV
[radio]
U
روی کانال مشخصی تلویزیون
[رادیو]
را تنظیم کردن
radio sextant
U
سکستانت رادیویی
radio sextant
U
گیرنده امواج کیهانی
radio sheck
U
یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
radio silence
U
سکوت رادیویی
radio sonobuoy
U
بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
radio star
U
اختر رادیو
radio ulnar
U
وابسته به زندبالاوزندپائین
radio telescope
U
رادیو تلسکوپ
auto radio
U
گیرنده اتومبیل
field radio
U
بی سیم صحرایی
field radio
U
رادیوی قابل حمل صحرایی
main radio
U
اطاق اصلی بی سیم ناو
radio source
U
چشمه اخترواره
radio source
U
چشمه شبه اختری
radio frequency
U
فرکانس رادیویی
radio frequency
U
فرکانس بالا
radio frequency
U
قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
radio carpal
U
وابسته به زندبالاومچ
auto radio
U
رادیوی اتومبیل
radio-telephones
U
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones
U
تلفن بی سیم
radio telescope
U
تلسکوپ رادیویی
radio telescope
U
رادیوتلسکوپ
radio telescopes
U
رادیوی نجومی
radio telescopes
U
رادیو تلسکوپ
radio telescopes
U
تلسکوپ رادیویی
radio telescopes
U
رادیوتلسکوپ
radio telephone
U
تلفن بی سیم
radio telephone
U
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone
U
تلفن بی سیم
radio-telephone
U
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio telescope
U
رادیوی نجومی
radio guard
U
نگهبان بی سیم
radio navigation
U
ناوبری رادیویی
radio range
U
ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
radio operator
U
متصدی بی سیم
radio navigation
U
ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
radio procedures
U
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
radio receiver
U
گیرنده رادیویی
radio relay
U
رادیو رله
radio match
U
رویارویی رادیویی
radio link
U
پیوند رادیویی
radio interference
U
تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio interference
U
پارازیت رادیویی
radio activity
U
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radio guard
U
نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
radio active
U
دارای تشعشع اتمی
radio operator
U
بی سیم چی
radio horizon
U
افق رادیویی
radio active
U
رادیواکتیو
radio relay
U
رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
radio prospecting
U
کشف معادن با رادیو
radio position finding
U
روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
To turn off the lights. (T. V. ,radio).
U
چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
radio range station
U
ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
To turn on the light(radio, T. V).
U
چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
radio frequency amplifier
U
فزون ساز بسامد رادیویی
radio call sign
U
معرف رادیویی
airborne radio relay
U
سیستم رادیو رله هوابرد
radio frequency transformer
U
مبدل بسامد رادیویی
radio data link
U
ارتباط کامپیوتری با بی سیم ارسال اطلاعات با بی سیم
radio direction finding
U
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
radio metal locator
U
فلزیاب رادیویی
radio telephone transmitter
U
فرستنده تلفن بیسیم
radio direction finding
U
جهت یابی بی سیم
radio frequency interference
U
تداخل فرکانس رادیویی
radio frequency choke
U
چوک رادیو
automobile radio equipment
U
رادیوی اتومبیل
radio frequency biasing
U
بایاسینگ فرکانس بالا
radio call sign
U
معرف ایستگاه رادیویی
personal radio cassette player
U
رادیووضبطصوتشخصی
tuned radio frequency receiver
U
رادیو با بسامد میزان شده
portable CD radio cassette recorder
U
ضبطورادیو
portable CD radio cassette recorder
U
جایگاهCD
high frequency radio station
U
ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
high power radio station
U
ایستگاه رادیویی بزرگ
high frequency radio direction finding
U
جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
We finally succeed in making a radio contact.
U
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com