English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
direct quota tion U نقل قول مستقیم
direct quota tion U نقل عین گقته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quota U منع و تحدیدواردات ازاد
quota U کمیت تعیین شده توسط دولت
quota U بنیچه
quota U سهم
quota U سهمیه
quota U سهمیه بندی
quota post U شغل دایمی
quota agreement U موافقت سهمیه
import quota U سهمیه وارداتی
appointment quota U سهمیه مشاغل
appointment quota U سهمیه ماموریت
quota post U پست دایمی
quota sample U نمونه سهمیه
quota system U سیستم سهمیهای
to fix quota U تعیین سهمیه کردن
sale quota U سهمیه فروش
quota system U نظام سهمیه بندی
quota sampling U نمونه گیری سهمیهای
quota share treaty U قرار سهمیه بندی
direct U قراول رفتن
direct <adj.> U مستقیم
direct U رهبری کردن
direct U دستورات برنامه که به صورت کد مطلق نوشته شده اند
direct <adj.> U بدون واسطه
direct U دستور دادن دستورالعمل دادن
direct U مستقیم راست راهنمایی کردن
direct U اداره کردن
direct U راسته
direct U مستقیم یابدون شریک سوم
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct U متوجه ساختن
direct U : مستقیم معطوف داشتن
direct U نظارت کردن
direct <adj.> U بلافاصله
direct <adj.> U دست اول
direct U مدیریت یا سازمان دهی
direct U : دستور دادن
direct U امرکردن
direct U اداره کردن هدایت کردن
direct U هدایت کردن
direct relationship U ارتباط مستقیم
direct reading U قرائت مستقیم
direct quenching U سخت گردانی مستقیم
direct casting U ریخته گری مستقیم
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
direct connected U ماشینهای بهم پیوسته
direct control U کنترل مستقیم
direct conversion U تبدیل مستقیم
direct relationship U وابستگی مستقیم
direct access U دستیابی مسقیم
direct address آدرس مستقیم
direct analysis U تحلیل رهنمودی
direct aggression U پرخاشگری مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
direct addressing U ادرس دهی مستقیم
direct addressing U نشان دهی مستقیم
direct address U نشانی مستقیم
direct access U دستیابی مستقیم
direct access U دسترسی مستقیم به اطلاعات
direct access U دسترسی مستقیم
direct cost U هزینه مستقیم
direct coupled U مستقیما جفت شده
direct loading U مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
direct material U مواد مستقیم
direct selection U انتخاب مستقیم
direct selling U فروش مستقیم
direct support U تکیه گاه بی واسطه
direct support U پشتیبانی مستقیم
direct support U کمک مستقیم
direct support U پشتیبانی مستقیم کردن
direct therapy U درمان رهنمودی
draw direct U مستقیماگ روی صحنه ونه روی بافر حافظه
direct debit U سفته-وجهالزمان
direct rule U حکومتایالتیومحلی
Is it a direct flight? U آیا پرواز مستقیم است؟
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
to direct traffic through U ترافیک را از طریق...هدایت کردن
direct load U بارگذاری مستقیم
direct lighting U روشنایی مستقیم
direct coupling U جفتگری مستقیم
direct coupling U کوپلینگ مستقیم
direct damage U ضرر مستقیم
direct dye U رنگینه مستقیم
direct exchange U تعویض باداغی
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
direct file U فایل مستقیم
direct file U پرونده مستقیم
direct fire U اتش مستقیم
direct fire U هدایت کردن اتش روانه کردن اتش
direct involvement U offence an committing in مباشرت
direct involvement U مباشرت در جرم
direct killing U قتل به مباشرت
direct labour U دستمزد مستقیم
direct laying U روانه کردن مستقیم
direct lighting U روشن سازی غیرمستقیم
direct fire U تیر مستقیم
direct current U جریان مستقیم
direct objects U OPERAND
direct objects U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
direct objects U دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
direct objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
direct objects U نماش داده می شوند
direct objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
direct objects U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
direct objects U فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
direct objects U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
direct action U مکانیسم عمل مستقیم درماسوره ها
direct objects U چیز
direct object U مفعول مستقیم
direct taxation U اخذ مالیات بصورت مستقیم
direct taxation U مالیات مستقیم
direct tax U مالیات مستقیم
direct hits U گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
direct hits U اصابت مستقیم
direct hit U گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
direct hit U اصابت مستقیم
direct object U مفعول صریح
direct object U مفعول بیواسطه
direct objects U زبان برنامه پس از ترجمه
direct objects U برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
direct objects U موضوع
direct objects U شیئی
direct objects U مخالفت کردن
direct objects U کالا اعتراض کردن
direct objects U مفعول
direct objects U هدف
direct objects U موضوع منظره
direct objects U مورد
direct objects U اعتراض داشتن
direct objects U اعتراض کردن
direct objects U امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
direct objects U مقصود
direct objects U پانج کارت که حاوی برنامه است
direct objects U چیز ماده خارجی
direct objects U دلیل اوردن
direct objects U شی ء
direct current U جریان دائم
direct observation U دیدبانی مستقیم
direct oration U گفته یا قول مستقیم
direct taxes U مالیاتهای مستقیم
direct plotting U تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
direct plotting U تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
direct outlet U ابگیر مستقیم
direct measurement U اندازه گیری مستقیم
direct observation U مستقیمامشاهده کردن
direct pressure U فشار مستقیم
direct pressure U تعاقب کردن مستقیم دشمن
direct psychotherapy U روان درمانی رهنمودی
direct current U جریان برق مستقیم
direct processing U پردازش مستقیم
direct objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
direct current U جریان یکسو
direct process U فرایند مستقیم
shot direct at goal U شوت مستقیم به دروازه
direct materials costs U هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
direct access processing U پردازش به روش دستیابی مستقیم
direct access method U روش دستیابی مستقیم
high direct voltage U فشار قوی جریان دائم
direct read after write U خواندن مستقیم پس از نوشتن
direct reading instrument U دستگاه مستقیم خوانی
direct reading dial U درجه بندی برای قرائت مستقیم
direct potentiometric measurement U اندازه گیری پتانسیل سنجی مستقیم
direct reading galvanometer U گالوانومتر بی تبدیل
direct absorption process U فرایند جذب مستقیم
direct potentiometric method U روش پتانسیل سنجی مستقیم
direct home reception U پذیرشگرمستقیم
direct lift control U کنترل مستقیم برا
direct interelectrode capacitance U فرفیت بین دو الکترد
direct free kick U مکث مهاجم برای فریفتن حریف
direct connect modem U مدم اتصال مستقیم
direct current generator U مولد جریان مستقیم
direct chill casting U ریخته گری مستقیم تبریدی
direct arc furnace U کوره قوس الکتریکی مستقیم
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
direct current converter U تبدیل گر جریان مستقیم
direct current instrument U سنجه جریان مستقیم
direct support unit U یکان پشتیبانی مستقیم
direct memory access U دستیابی مستقیم به حافظه
direct exchange items U اقلام قابل تعویض مستقیم
direct current magnet U مغناطیس جریان مستقیم
direct data entry U داده دهی مستقیم
direct distance dialing U شماره گیری فاصله مستقیم
direct coupled transistor logic U سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
direct-reading rain gauge اندازه مقدار بارش مستقیم
direct video storage tube U ثابت کننده تصویر
direct video storage tube U نگاهدارنده تصویر
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
clear and direct meaning of a text U منطوق
direct air support center U مرکز پشتیبانی مستقیم هوایی
basic direct access method U روش دستیابی مستقیم اساسی
direct memory access channel U کانال دستیابی مستقیم به حافظه
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products. U این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com