Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
device driver
U
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device driver
U
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
U
محرک دستگاه
device driver
U
برنامه راه اندازی دستگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
installable device driver
U
درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
Other Matches
driver
U
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver
U
راه انداز
driver
U
برنامه راه اندازی
driver
U
راننده گرداننده
driver
U
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
driver
U
نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند
driver
U
محرک
driver
U
راننده
driver
U
شوفر سورچی
driver
U
گاری چی
driver
U
مرحله تحریک
driver
U
اتومبیل ران
driver
U
چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
driver
U
راننده اتومبیل راننده ارابه
driver's cab
U
کابینلکوموتیوران
database driver
U
برنامه راه انداز پایگاه داده
cab driver
U
تاکسیران
winch driver
U
winchoperator : syn
driver's licence
U
گواهینامهرانندگی
winch driver
U
متصدی دوار
owner-driver
U
رانندهایکهمالکخودرونیزباشد
catch driver
U
راننده اجیر ارابه
camel driver
U
شتردار
cab driver
U
رانندهی تاکسی
train driver
U
راننده قطار
ass driver
U
خرک چی
ass driver
U
خرران
assistant driver
U
شاگرد شوفر
bus driver
U
محرک گذرگاه
bus driver
U
راننده اتوبوس
camel driver
U
ساربان
water driver
U
مقنی
line driver
U
محرک خط
quill driver
U
نویسنده
provisional driver
U
راننده تازه کار ارابه
printer driver
U
برنامه راه انداز چاپگر
mule driver
U
استربان
mule driver
U
قاطر چی
pile driver
U
شمعکوب
pile driver
U
ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
pile driver
U
تیرکوب
line driver
U
خط ران
quill driver
U
قلم زن
test driver
U
برنامهای که اجرای برنامه دیگر را در مقابل مجموعهای از دادههای ازمایشی هدایت کند
driver unit
U
واحد محرک
driver's mate
U
شاگرد راننده
elephant driver
U
پیلبان
engine driver
U
لوکوموتیوران
stake driver
U
تیرکوب
stake driver
U
بوتیمار معمولی امریکایی
screw driver
U
اچار پیچکشی
screw driver
U
اچار پیچ گوشتی
screw driver
U
پیچ گوشتی
peripheral driver
U
محرک جنبی
driver's dormitory
U
خوابگاه رانندگان
slave driver
U
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
assistant driver
U
کمک راننده
cordless drill driver
U
دریل برقی
[دریلی که با باطری کار می کند]
[ابزار]
blocking oscillator driver
U
راه انداز اوسیلاتور انسدادی
steam pile driver
U
شمعکوب بخاری
steam pile driver
U
دنگ بخاری
locomotive driver
[British E]
U
راننده قطار
back-seat driver
U
آدم فضول
back-seat driver
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
If Ali is the camel-driver , he knows where to lea.
<proverb>
U
اگر على ساربان است مى داند شتر را کجا بخواباند .
The driver coaxed his bus through the snow.
U
راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
to pass your driver's license test at the first attempt
U
آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
device
U
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
U
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
U
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
U
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
U
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device name
U
نام دستگاه
device
U
وسیله جانبی
v , device
U
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
U
الت
device
U
تمهید
device
U
اختراع
device
U
شعار دستگاه
device
U
اسباب
device
U
اپارات
device
U
وسیله
device
U
ضامن
device
U
عامل
device
U
خارضامن
device
U
ابزار
device
U
چاشنی
device
U
فزاره
device
U
تجهیزات
device
U
دستگاه اسباب وسیله
device
U
شیوه
device
U
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device
U
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device
U
وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
I/O device
U
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
device
U
ماشین یا وسیله کارا
device
U
دستگاه
device
U
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device
U
حیله
device
U
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device
U
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device
U
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device
U
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
U
PRN برای پورت چاپگر
physical device
U
ابزار مادی
safety device
U
دستگاه ضامن
lifting device
U
ابزار بالا بر
pull device
U
عامل کششی
pull device
U
ماسوره کشش مین
point device
U
کاملا راست
point device
U
بی عیب
picking device
U
دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
pointing device
U
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
pointing device
U
دستگاه اشاره گر
pressure device
U
عامل فشاری مین
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
point device
U
بسیار درست
safety device
U
ضامن
safety device
U
خارضامن
fastening device
U
پوچگیره
timing device
U
وسیله
storage device
U
دستگاه ذخیره
storage device
U
دستگاه ذخیره سازی
storage device
U
انباره
storage device
U
دستگاه انباره
switching device
U
تجهیزات سوئیچینگ
symbolic device
U
دستگاه سمبلیک
synchronous device
U
دستگاه همگام
warning device
U
وسیلههشدار
synchronous device
U
دستگاه همزمان
timing device
U
ساعتی
storage device
U
دستگاه انبارش
military device
U
اسباب ارتشی
semiconductor device
U
دستگاه نیمه هادی
send only device
U
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
sequential device
U
دستگاه ترتیبی
sighting device
U
وسیله نشانه روی
sighting device
U
دوربین دستگاه نشانه روی
spooling device
U
وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
To take someone in . to device ( fool ) someone .
U
کسی را گول زدن
So dont try to device yourself .
U
سعی نکن خودت را گول بزنی
locking device
U
ابزار
binary device
U
دستگاه دو حالته
asynchronous device
U
دستگاه غیرهمزمان
device independence
U
مستقل از دستگاه
asynchronous device
U
دستگاه ناهمگام
device independence
U
استقلال دستگاه
antiwithdrawal device
U
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
device number
U
شماره دستگاه
device status
U
وضعیت دستگاه
discrete device
U
دستگاه گسسته
display device
U
دستگاه نمایش
drawing device
U
دستگاه ترسیمه
dressing device
U
دستگاه مستقیم کنی
antiwatching device
U
ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
firing device
U
ماسوره مین
firing device
U
عامل منفجرکننده
firing device
U
ماسوره
device handler
U
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device handler
U
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
clamping device
U
وسایل قید و بست
combination device
U
ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
communication device
U
دستگاه ارتباطی
bending device
U
کج گیر
bistable device
U
دستگاه دوپایا
electroreceptive device
U
وسیله برقی
audio device
U
دستگاه سمعی
antisweep device
U
ضامن ضد مین روبی
auctioneering device
U
وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
dedicated device
U
دستگاه اختصاصی
device cluster
U
گروه دستگاه
device code
U
کد دستگاه
device dependent
U
وابسته به دستگاه
device flag
U
پرچم دستگاه
antisweep device
U
ضامن ضد جمع اوری مین
peripheral device
U
دستگاه جنبی
logic device
U
دستگاه منطقی
mapping device
U
دستگاه نگاشت
analog device
U
دستگاه قیاسی
MCI device
U
وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
active device
U
دستگاه کنشی
active device
U
دستگاه فعال
measuring device
U
تجهیزات اندازه گیری
microcoding device
U
دستگاه ریزبرنامه نویسی
nonohmic device
U
دستگاه غیر اهمی
output device
U
دستگاه خروجی
overcurrent device
U
دستگاه حفافت
overload device
U
فیوز گرمایی
passive device
U
دستگاه منفعل
pressure device
U
ماسوره فشاری
input device
U
دستگاه ورودی
antirecovery device
U
ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
antilift device
U
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
antifriction device
U
مکانیسم ضد اصطکاک
antifriction device
U
وسیله ضد اصطکاک
anticountermining device
U
وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
homing device
U
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
gripping device
U
متعلقات گیره و بست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com