Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
day care center
U
مهد کودک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He couldnt care less. He doesnt give (care)a damn.
U
عین خیالش نیست
center to center method
U
روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
U
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
take care of
U
تامین کردن
self care
U
خودپایی
self care
U
توجه از خود
What do I care?
U
به من چه مربوط است؟
What do I care?
U
چطور این مسئولیت من است؟
to take care
U
موافب بودن
care of
U
توسط
I'm old enough to take care of myself.
U
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
You really ought to take better care of yourself.
U
شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
to take care of somebody
[something]
U
مراقب کسی
[چیزی]
بودن
take care of
<idiom>
U
با چیزی درگیر شدن
take care of
<idiom>
U
مراقب چیزی یا کسی بودن
(in) care of someone
<idiom>
U
فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
take care of
U
توجه کردن از
care
U
سرپرستی
to take care
U
باحذربودن ملتفت بودن
care
U
محافظت
care
U
غم خوردن
care
U
نگهداری موافبت
care
U
توجه
care
U
علاقمندبودن
care
U
مبالات
care
U
مراقبت
care
U
نگرانی
care
U
محافظت کردن مراقبت
care
U
پرواداشتن
care
U
غم
What do I care ...
U
.... را مهم نمی شمارم.
care
U
پرستاری
care
U
تیمار
care
U
موافبت بیم
care
U
دلواپسی
Take care of yourself!
U
مواظب خودت باش !
What do I care ...
U
اهمیت نمی دهم ...
I leave it in your care .
U
آنرا به شما می سپارم
To care for something . To be involved in something .
U
درقید وبند چیزی بودن
I have ceased to care about anything .
U
قید همه چیز را زده ام
devil-may-care
<idiom>
U
نگرانی نداشتند
devil may care
U
لاقید
With utmost care.
U
با دقت تمام (هرچه تمامتر )
due care
U
مراقبت کافی
emergency care
U
مراقبتهای فوری
i dont care a d.
U
مرا هیچ پروایی نیست
devil may care
U
لاابالی
residential care
U
مراقبت پناهگاهی
devil may care
U
بی توجه به مقام
devil may care
U
بی باک
dont care
U
بی تقاوت
to take care of number one
U
در فکر خویش بودن از خودتوجه گردن
day care
U
کودکداری
day care
U
مراقبت در روز
health care
U
ارگانبهداریوتندرستی
intensive care
U
مراقبتهایویژه
Take care of the infant.
U
از نوزاد توجه کن
care worn
U
فرسوده ازغم
care of supplies
U
نگهداری اماد
care of supplies
U
مراقبت اماد
care giver
U
مراقب
care and handling
U
مراقبت و دستکاری وسایل
to handle something with care
U
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
Handle the boxes with care.
U
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
Would you care for a cup of coffee?
U
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
dont care a rap
U
ذرهای باک نداشته باشید
care killed the cat
U
غصه انسانراهرقدرهم نیرومند باشد ازپادرمیاورد
I couldn't care less.
[colloquial]
<idiom>
U
اهمیت نمیدهم.
I couldn't care less.
[colloquial]
<idiom>
U
به من چه.
i dont care a rush
U
مرا هیچ پروایی نیست
i dont care a pin
U
هیچ بمن مربوط نیست
i dont care a pin
U
مرا پروایی نیست
i dont care a snap
U
مرا هیچ پروایی نیست
Money entrusted to my care .
U
پولی که با مانت نزد من سپرده شد
dont care a rap
U
هیچ پروا نداشته باشید
Bye and take care of yourself!
[leaving phrase]
U
خداحافظ و مواظب خودت باش!
[عبارت هنگام ترک ]
She takes great care of her appearance
U
خیلی بسرو وضع خود می پردازی
She couldnt care less . she is totally unconcerned .
U
عین خیالش نیست
Who cares ? I dont give ( care ) a damn !
U
ولش
center
U
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
center
U
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center
U
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
center
U
شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center
U
سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
center
U
متمرکز کردن
center
U
نقط ه میانی چیزی
center
U
متمرکز نقطه اتکاء
center
U
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center
U
نقطه گره
center
U
سانتر
center
U
گروه مرکزی
center
U
مجمع
center
U
درمرکز قرارگرفتن
center
U
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
center
U
تمرکز یافتن
center
U
وسط ونقطه مرکزی
off-center
<idiom>
U
عجیب وغریب
center
U
میان
off center
U
خارج از مرکز
center
U
مرکز
center
U
کیان
four center arch
U
قوس جناغی چهار پرگاری
luminescent center
U
هسته لومینسانس
information center
U
مرکز جمع اوری اطلاعات
information center
U
مرکز اطلاعات
lathe center
U
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
local center
U
مرکز محلی
filter center
U
مرکزتوزیع اطلاعات
inversion center
U
مرکز وارونگی
filter center
U
مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
dead center
U
مرکز سکون و بی حرکتی
dead center
U
نقطه مرگ
diffracting center
U
مرکز پراشنده
direction center
U
مرکز هدایت عملیات
direction center
U
مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
documentation center
U
مرکز اسناد
education center
U
مرکز اموزش
detention center
U
بازداشتگاه
education center
U
اموزشگاه
feeding center
U
مرکز تغذیه
pintle center
U
مرکز لولای جنگ افزار
message center
U
مرکز پیام
nerve center
U
مرکز عصبی
shopping center
U
بازار
signal center
U
مرکز مخابرات
signal center
U
مرکزارتباطات
signal center
U
مرکز پیام
sleep center
U
مرکز خواب
speech center
U
مرکز گویایی
switching center
U
مرکز راه گزینی
three center bonding
U
پیوند سه مرکزی
How do I get to city center?
U
چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
vasoconstrictor center
U
مرکز انقباض عروق
wheel center
U
مرکز چرخ
whole blood center
U
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
dead center
<idiom>
U
کاملا وسط
She is the center of attraction .
U
آن زن همه را بسوی خودش می کشد
shopping center
U
مرکز فروش
training center
U
مرکز اموزش
nerve center
U
مرکزفرماندهی
operation center
U
مرکز عملیات
pintle center
U
نقطه لولا
primary center
U
مرکز عمده
primary center
U
مرکز اولیه
provision center
U
مرکز توشه
provision center
U
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
regional center
U
مرکز منطقهای
relay center
U
مرکز باز پخش
reserve center
U
مرکز احتیاط
reserve center
U
مرکز اموزش احتیاط
respiratory center
U
مرکز تنفسی
school center
U
مرکز اموزش
The city center .
U
میدان ( مرکز ) شهر
center of resistance
U
مرکز مقاومت
center of dispersion
U
مرکز پراکندگی
center of burst
U
مرکزاصابت گلوله
center of burst
U
مرکز ترکش گلوله
center of buoyancy
U
مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
center of buoyancy
U
مرکز تعادل شناوری
center mark
U
علامت مرکز نشانه مرکز
center mark
U
مرکز سوراخ
center line
U
مرکزدوران
center line
U
خط صفر
center line
U
خط وسط زمین
center line
U
خط میانی زمین
center line
U
خط مرکز
center line
U
اسه
center of dispersion
U
مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
center of distribution
U
مرکز پخش
center of gravity
U
مرکز ثقل
center of pressure
U
مرکز فشار
center of mass
U
مرکز جرم
center of mass
U
مرکز حجم هدف
center of mass
U
مرکز هیولای هدف
center of mass
U
مرکز هدف
center of lift
U
مرکز برا
center of impact
U
مرکز ترکش گلوله مرکزاصابت
center of gyration
U
نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
center of gravity
U
مرکزگرایی
center of gravity
U
گرانیگاه
center line
U
خط محور
center lathe
U
ماشین تراش متمرکز
center board
U
ته قایق بادبانی
center bit
U
مته سه نبش
center base
U
میدان مرکزی
center back
U
بازیگر میانی خط عقب
center back
U
بک میانی
burst center
U
مرکز گلوله
burst center
U
مرکز ترکش
brain center
U
مرکز مغزی
before top center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
before bottom center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
battery center
U
مرکز اتشبار
after top center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
after bottom center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
aerodynamic center
U
مرکز ایرودینامیکی
center circle
U
دایره وسط زمین
center circle
U
دایره میانی
center distance
U
فاصله مرکزی
center land
U
خط میانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com