English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
data base environment U محیط پایگاه داده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
data base U مبنای اطلاعات
data base U پایگاه داده ها
data base packages U management base data
data base management U مدیریت پایگاه داده
data base management U مدیریت پایگاه داده ها
data base administrator U مسئول پایگاه داده ها
data base analyst U تحلیل گر پایگاه داده
data base administrator U مدیرپایگاه داده
data base specialist U متخصص پایگاه داده
distributed data base U پایگاه داده توزیعی
data base manager U مدیر پایگاه داده
very large data base U پایگاه داده بسیار بزرگ
computerized data base U پایگاه دادههای کامپیوتری
data base management system U سیستم مدیریت پایگاه داده ها
hierarchical data base management system U سیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی
environment U محیط زیست
environment U فراگیر
environment U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environment U موقعیتی در سیستم کامپیوتر مربوط به همه ثباتها و محلهای حافظه
environment U حجم حافظه خالی قابل استفاده توسط برنامه
environment U متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environment U پرگیر
environment U دور وبر
environment U احاطه
environment U اطراف
environment U محیط
terrestrial environment U وضع محیط زمین
operational environment U محیط عملیاتی
living environment U جانداران محیط زیوندگان- پرمون
mixed environment U محیط درهم
terrestrial environment U وضع عوارض و اب و هوای زمین
campus environment U محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
windowing environment U محیط پنجرهای
living environment U محیط زنده
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
induced environment U محیط القا شده
shelf environment U کم ژرفگاه
eupelagic environment U محیط زیر لایه زیرین
shelf environment U محیط کم عمق
psychological environment U محیط روانی
induced environment U محیط القایی
operational environment U محیط فعالیت
environment architecture U معماری محوطه
environment architecture U معماری محیط
environment division U یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
base 0 U decimal
base course U قشر لعاب
base 0 U پایه 01
r base U ار- بیس
sub base U زیر قشر
base course U لایه اساس قشر اساس
to base one self U تکیه کردن
base course U لایه شالوده
sub base U زیر بستر
to base one self U اعتماد کردن
base course U قشر پی راه
first base U اولینپایگاه
off base <idiom> U غیر دقیق ،نادرست
third base U موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
get to first base <idiom> U موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
second base U دومینپایگاه
base ring U حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
base section U بخش اماد لجستیکی منطقه جلو
base repair U تعمیر اساسی
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
base register U ثبات مینا
base shear U نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
base shop U تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
fire base U مبنای اتش
base repair U تعمیرات پایگاهی
base reserves U اماد مبنای ذخیره
base reserves U ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
base running U دویدن بسوی پایگاه
base pay U حقوق ثابت بدون مزایا وفوق العاده
base of fire U مبنای اتش
base runner U توپزنی که در پایگاه است یابسوی ان می رود
base ring U رینگ پایه
base register U ثبات پایه
number base U مبنای عددی
base of operations U پایگاه عملیات
base of operations U پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base piece U قنداق
base piece U قبضه مبنا
base on halls U گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
base operation U عملیات پایگاهی
base ore U کانه کم عیار
base piece U توپ مبنا
base pairing U جفت شدن بازی
base piece U توپ اصلی
base period U زمان مبنا
base path U مسیر بین پایگاهها
base of wall U روپی
base piece U کف
base piece U پایه پایه استقرار
base price U قیمت مبنا
base price U قیمت پایه
base point U نقطه مبنا
base plug U درپوش تحتانی گلوله درپوش کف
base plate U صفحه زیر ستون
base of origin U مبداء اصلی
base plate U صفحه پای ستون
base of origin U پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
base pitch U فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
base piece U مقر
base peak U پیک مبنا
defense base U پایگاه دفاعی
column base U پایه ستون
column base U زیرستون
inorganic base U باز معدنی
inorganic base U باز غیر الی
knowledge base U پایگاه معلومات
knowledge base U پایگاه دانش
chart base U چارت مادر
chart base U چارت مبنا
knowledge base U پایگاه اگاهی
center base U میدان مرکزی
conjugate base U باز مزدوج
hard base U باز سختbaseball
coupling base U وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
defense base U پایگاه پدافندی
filbert base U پایگاه فریبنده
filbert base U پایگاه دروغین
floating base U پایگاه شناور دریایی
floating base U ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
fox base+ U فاکس بیس پلاس
fuse base U پایه ی فیوز
hard base U سکوی پرتاب مستحکم
hard base U سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
coupling base U اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
lewis base U باز لوویس
column base U ته ستون
monetary base U پایه پولی
base symbol U علایم قراردادی مبنا
base surge U ابر پایه قارچ اتمی
base surge U ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
base stone U سنگ زیرین
naval base U پایگاه دریایی
base spray U بسک ته
base spray U بسکهای ته گلوله
base speed U سرعت منتجه
base speed U سرعت مبنا
base unit U یکان پایگاهی
base unit U یکان مبنا
base unit U یکای بنیادی
loctal base U لامپ قفلی
loktal base U لامپ قفلی
bayonet base U پایه لامپ میخی
magneto base U پایه مگنت
mobilization base U مبنای بسیج
mobilization base U حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
base width U عرض پایه پهنای پایه
base width U ستبرای پایه
monetary base U مبنای پولی
base unit U یکای اصلی واحد اصلی
base shop U تعمیرگاه پادگانی
base number U عدد پایه
air base U پایگاه هوایی
tax base U ماخذ مالیات
time base U ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
time base U مبدا زمانی
base of splat U پایهپشتصندلی
bracket base U پایهقلاب
centre base U ستونمرکزی
base rates U ارزش اولیه
base rates U نرخ مبنا
base rates U تعرفه مبنا
base rates U نرخ پایه
base rates U اهنگ پایه
base rate U ارزش اولیه
tax base U مبنای مالیاتی
return to base U بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
schiff base U باز شیف
advance base U پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance base U پایگاه جلو
sight base U پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
single base U باروت یک حبهای
single base U تک مادهای
soft base U باز نرم
wheel base U فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
software base U مبنای نرم افزار
square base U کف گلوله یا قسمت ته گلوله
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
stanchion base U زیرستون
base rate U نرخ مبنا
base rate U تعرفه مبنا
base metals U فلز پست
base metals U فلزات اصلی فلزات کم بها
base metals U فلزات بنیانی
base metals U فلز پایه
base metal U فلز پست
base metal U فلزات اصلی فلزات کم بها
base metal U فلزات بنیانی
base metal U فلز پایه
wave base U سطحموج
It is base on a precedent. U مسبوق به سابقه است
Asiatic base U پایه یونی [آسیایی]
Attic base U پایه ی آتنی
base-court U حیات بیرونی
army base U پایگاه نیروی زمینی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com