English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dash board U گل گیر درشکه
dash board U داش برد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dash U در سمت مسیرپیشرفتن
dash U مسیری را ادامه دادن
dash U خط فاصله مستقیم جلو رفتن
dash U مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
dash U دو سرعت در تالارسرپوشیده
dash U کشتی تهاجمی
dash off <idiom> U سریعا به پایان رساندن
en dash U خط فاصله ان
dash U علامت زدن
dash U خط تیره
dash U بسرعت رفتن
em dash U خط فاصله ام
dash U بسرعت انجام دادن
dash U فاصله میان دو حرف خط تیره
dash U این علامت
dash U بشدت زدن
dash U پراکنده کردن
dash number U عددی که با یک خط فاصله ازشماره اصلی جدا شده
dash pot U کمک فنر لولهای
dash pot U دستگاه کند کننده حرکت میراگر
To slip away . To dash out . U قا چاق شدن ( بی خبر رفتن )
to dash one's hopes U امید کسی را نا امید کردن
dash line U خط چین
to cut a dash U خود نمایی کردن
to dash a vessel to pieces U فرفی را خرد یا ریز ریزکردن
two dots one dash line U خط دو نقطه یک خط
board U برد
board U صفحه مدار
board U وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board U BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board U تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board U کشتی
above board به طور آشکار
above board U بی حیله
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
with whom do you board U پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
i/o board U تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
i got it over board U انرادرکشتی اوردم
by the board U از طرف پهلوی ناو
across the board یکسره
across the board U شامل تمام طبقات
to go on board U سوارکشتی شدن
go by the board U از ناو پرت شدن
over the board U بازی شطرنج حضوری
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
board U سوارشدن بکنارکشتی امدن
board U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board U میزشوریادادگاه
board U اغذیه
board U غذای روی میز
board U میز غذا
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board U تابلو
board U تخته
across the board U سرجمع
to board out U بیرون ازخانه خود غذاخوردن
board U هیات
board U جلد کردن تخته
board U تخته پوش کردن
board U پانسیون شدن
To get on board. U سوار کشتی شدن
board U روکش کردن
board U سکوی شیرجه
board U صفحه یامیز شطرنج
board U تابلوی امتیازات
board U مقوا
board U شدن
board U سوار
board U منزل کردن
board U هیئت ژوری
board U هیئت کمیسیون
board U کمیته تخته کار صفحه چارت
board U تخته حاوی نقشه
status board U تابلوی وضعیت
spotting board U طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
spring board U تخته شیرجه
splash board U سپر پاشنه قایق
sliding board U سراشیبی
status board U تابلوی نشان دهنده وضعیت
skim board U تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
terminal board U تخته ترمینال
terminal board U تخته کلم
sliding board U سرسره
terminal board U تخته اتصال سیم
status board U تابلو وضعیت
tea board U سینی
takeoff board U تخته پرش طول
system board U برد سیستم
switch board U تابلوی برق
switch board U صفحه تقسیم برق
switch board U صفحه کلید برق یاتلفن
terminal board U محوراتصال سیمها
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
straw board U مقوای ضخیم
story board U مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
side board U میز قفسه دار
side board U میز کناری
side board U میز پا دیواری
paste board U مقوا
paste board U کارت
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
playing the board U بازی بر صفحه
playing the board U بازی فی نفسه
plotting board U پلاتینگ برد
plotting board U صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
particle board U تخته خرده چوب
particle board U نوتخته
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
on board spares U قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
open board U صحنه خلوت شطرنج
ouija board U لوح احضار
on board regulation U تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
pack board U وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
paddle board U تخته شنا
panel board U تابلوی برق
populated board U یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
press board U مقوای فشرده
sea board U کناردریا
sea board U دریاکنار
sea board U خط ساحلی
seguin board U تخته سگن
selection board U هیات گزینش
shoe board U علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
shoulder board U پیش فنگ
side board U میز دم دستی
sea board U کناره دریا
scale board U تخته نازک
programmer board U برد برنامه ریز
range board U میز تنظیم مسافت
range board U طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
reserve on board U مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
runing board U رکاب
running board U تخته رکاب اتومبیل
scaffold board U تخته چوب بست
scaffold board U تخته زیر پا
on board a ship U سوار کشتی
to board a flight U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
for full board U برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board U برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board U برای نیم پانسیون
for full board U برای تمام پانسیون
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
soffit board U زیربند
sandwich board U آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board U میزاتو
half board U هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board U هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board U آبچکانفرفشوئی
chopping board U تختهسبزیو گوشت
managing board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board and lodging U خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board U لب بام
clap-board U [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board U [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
governing board U کمیته حاکمه
board of managers U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board meeting U جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging U غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
tote board U تختهحملونقل
bread-board U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
board games U بازی روی تخته
board game U بازی روی تخته
weather board U تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board U تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board U تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board U تخته رختشویی
wall board U تخته برای چوبکاری دیوار
valley board U اب رو درهای
unpopulated board U تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board U کف پله
top board U میز نخست شطرنج
to fall over board U ازکشتی پرت شدن
tilting board U صفحه کج شونده
three ply board U تخته سه لا
bread-board U تختهی نان بری
bread-board U لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board U تختهی آمادهی مدار سازی
skirting board U تختهپارچهای
route board U تختهتعیینمسیر
pressing board U تختهفشرده
placard board U تختهپلاکارد
louvre-board U سکویروزنهدار
lighting board U تختهروشنایی
front board U مقوایجلویی
board insulation U عایقتختهای
backing board U تختهپشتیبان
back board U جلدپشتی
alighting board U تختهتراز
emery board U سوهان ناخن
diving board U دایو
diving board U تخته پرش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com