Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
crossed controls
U
بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crossed out
U
قلم خورده
crossed
U
چلیپایی
controls
U
بازرسی کردن
controls
U
کنترل کردن فرمان
controls
U
اختیار
controls
U
بازرسی نظارت جلوگیری
controls
U
بازدید
controls
U
واپاد
controls
U
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls
U
نظارت کردن
controls
U
نظارت و ممیزی کردن
controls
U
توپزن دقیق
controls
U
نظارت کردن تنظیم کردن
controls
U
بازرسی
controls
U
کنترل کردن
controls
U
کنترل بازبینی
controls
U
کاربری
controls
U
کنترل
controls
U
نظارت
controls
U
فرمان
controls
U
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controls
U
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls
U
کنترل کردن مهار کردن
controls
U
مهار
criss-crossed
U
چلیپایی کردن
criss-crossed
U
با ضربدر مشخص کردن
criss-crossed
U
برخورد
criss-crossed
U
سوتفاهم
criss-crossed
U
سردرگمی
criss-crossed
U
طرحچلیپایی
criss-crossed
U
امضای اشخاص بیسواد
criss-crossed
U
همبر
criss-crossed
U
همبر کردن
criss-crossed
U
دارای نقش چلیپایی کردن
It crossed my mind.
U
به فکرم رسید.
keep one's fingers crossed
<idiom>
U
It crossed my mind.
U
به نظرم رسید.
criss-crossed
U
به طور ضربدر
criss-crossed
U
یکوری
criss-crossed
U
کج
criss-crossed
U
بهطور متقاطع حرکت کردن
with the legs crossed
U
چهارزانو
with the arms crossed
U
دست بسینه
crossed cheque
U
چک بسته
crossed reflex
U
بازتاب متنافر
crossed chaque
U
چک بسته
it crossed my mind
U
بخاطری گذشت
it crossed my mind
U
بنظرم رسید
crossed cheque
U
چک مسدود
crossed belt
U
تسمه عرضی
criss-crossed
U
پایی
double-crossed
U
دورویی کردن خیانت کردن
star crossed
U
بدشانس
star crossed
U
دارای ستاره نحس
double-crossed
U
نارو زدن
VCR controls
U
کنترلVCR
tuning controls
U
کنترلصدا
engine controls
U
کنترلهای موتور
individual controls
U
کنترلهای مجزا
speed controls
U
نافم سرعت
security controls
U
کنترلهای حفافتی
qualitative controls
U
نظارت کیفی
quantity controls
U
کنترلهای کمی
crossed and uncreate cheques
U
چکهای بسته ونبسته
I crossed out the extra expenses .
U
هزینه های اضافی را قلم زدم
To be crossed out ( eliminated , omitted ) .
U
خط خوردن
I was keeping my fingers crossed .
U
خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
videotape operation controls
U
کنترلکنندهاجزاینوار
channel selector controls
U
کنترلتعویضکانال
cassette player controls
U
کنترلکنندهاینوار
back-hoe controls
U
کنترلکجبیلعقب
He crossed the frontier(border-line).
U
ازمرز رد شد
compact disc player controls
U
دکمههایکنترلکنندهدیسک
Touch wood . Lets keep our fingers crossed . She is extremely cunning .
U
گوش شیطان کر (بزن بچوب )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com