Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cross-checks
U
بررسی متقابل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
checks
U
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
checks
U
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
checks
U
محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
checks
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks
U
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
checks
U
چاپ گرفتند وضعیت داده و برنامه در یک نقط ه بررسی
checks
U
امتحان
checks
U
امتحان کردن بازرسی
checks
U
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
checks
U
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
checks
U
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checks
U
مقابله کردن بررسی
checks
U
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checks
U
اطمینان از صحت چیزی
checks
U
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
checks
U
او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
checks
U
اجرای خشک یک برنامه
checks
U
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
checks
U
یک بیت از کلمه دودویی که برای بررسی هر بیتی به کار می رود
checks
U
چک
checks
U
مقابله
checks
U
نشان گذاردن
checks
U
تطبیق کردن
checks
U
بررسی کردن
checks
U
بررسی
checks
U
مقابله کردن مقابله
checks
U
سرزنش کردن رسیدگی کردن
checks
U
ممانعت کردن
checks
U
جلوگیری کردن از
checks
U
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
checks
U
چک بانک
checks
U
دریچه تنظیم
checks
U
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
checks
U
تطبیق
checks
U
منع
checks
U
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checks
U
کیش
checks
U
و شدن بوی شکار
checks
U
وارسی
checks
U
بازرسی شد
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks
U
بازرسی کردن
checks and balance
U
کنترل و مقابله
spot checks
U
مقابله موضعی
spot checks
U
بررسی موضعی
spot checks
U
بطور چند در میان ازمودن
spot checks
U
بازدید در محل
spot checks
U
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
to hand in ones checks
U
مردن
double-checks
U
کیش دوبل
cross way=cross road
U
چهارراه
cross
U
دورگه
cross
U
حدوسط ممزوج
cross
U
علامت ضربدر یاباضافه
cross
U
چلیپا
cross
U
خاج
cross
U
صلیب
cross
U
متقاطع
cross
U
قطع کردن متقاطع کردن
st.g's cross
U
چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
cross (something) out
<idiom>
U
حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
to take the cross
U
صلیب بدوش گرفتن
cross
U
اختلاف مرافعه
cross
U
تقلب
cross
U
نادرستی
cross
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
U
سانتر کردن
cross
U
حرکت سمتی
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
U
عبور کردن
cross
U
تقاطع
cross
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
cross
U
پیوندزدن کج خلقی کردن
cross
U
دورگه کردن
cross
U
روبروشدن قطع کردن
cross
U
عرضی
cross
U
گذشتن
cross
U
خط بطلان کشیدن بر
cross
U
قلم کشیدن بروی
cross
U
عبوردادن
to cross self
U
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
to be cross about something
U
دلخور بودن از چیزی
cross tell
U
خبر دادن
cross tell
U
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
cross
U
مصادف شدن با
on the cross
U
بطوراریب
cross out
U
قلم زدن
cross over
U
همگذری
cross over
U
درو از عقب
cross
U
پیوندی
cross
U
علامت ضربدر در نقشه کشی
cross wise
U
صلیب وار
cross section
U
رویه برش
cross traverse
U
تراورس عرضی
cross section
U
سطح مقطع عرضی
cross tree
U
رابط عرضی دکلها
cross wires
U
سیمهای متقاطع
cross wind
U
باد جانبی
cross validation
U
وارسی اعتبار
cross vault
U
طاق چهاربخش
cross voting
U
رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross weight
U
وزن ناخالص
cross wall
U
دیوار همبر
cross servicing
U
خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross slide
U
کشوی لغزنده عرضی
cross stay
U
تقویت صلیبی
cross swords
U
دست و پنجه نرم کردن
cross stay
U
بست چلیپا
cross stitch
U
بخیه دوزی بچپ وراست
cross stroke
U
فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross support
U
نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross talk
U
تداخل صداها در تلفن
cross talk
U
القاء
cross trail
U
جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross trail
U
جاده عرضی
cross tip
U
پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross thrust
U
تراست ناخالص
cross talk
U
تداخل صدا
cross talk
U
تداخل صحبت
cross talk
U
تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross section
U
مقطع
cross wall
U
دیوار پلهای عرضی
cross level
U
افقی کردن
cross or pile
U
شیر یا خط
cross over point
U
نقطه همگذری
cross over point
U
نقطه تقاطع مسیر رژه
cross over point
U
نقطه الحاق مسیرها
cross piece
U
تیر عرضی
cross plane
U
رنده کردن
cross pointing
U
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
cross polinize
U
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollinate
U
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross modulation
U
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
cross member
U
عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
cross level
U
ترازعرضی تراز چرخ
cross level
U
حباب تراز افقی
cross line
U
تار مو
cross line
U
بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
cross linking
U
اتصال عرضی
cross loading
U
سر شکن کردن بارها
cross loading
U
تقسیم بارهای هواپیما
cross loading
U
مخلوط کردن بارها
cross magnetizing
U
میدان مغناطیسی متقابل
cross pollination
U
گرده افشانی از گلی بگل دیگر
cross products
U
حاصلضرب ضربدری
cross roads
U
همبر راست گوشه
cross roll
U
نورد عرضی
cross section
U
مقطع عرضی
cross section
U
برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross peaks
U
پیکهای چلیپایی
cross section
U
برش عرضی
cross section
U
سطح مقطع موثر
cross section
U
سطح مقطع
cross section
U
نیمرخ عرضی
cross roads
U
تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross road
U
محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross purpose
U
قصد مغایر
cross purpose
U
قصد متقابل
cross question
U
استنطاق
cross question
U
بازجویی
cross question
U
سئوال بطریق استنطاق
cross reaction
U
سطح مقطع
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross road
U
چهارراه
cross road
U
تقاطع جاده
cross section
U
نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross stitches
U
کوکضربدری
Celtic cross
U
[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
cross-aisle
U
[گوشواره عرضی کلیسا]
cross-banded
U
[روکشی با تارهای عمود]
cross-beam
U
تیر افقی
cross-bond
U
آجرچینی فلمنگی
cross-brace
U
بادبند چپ و راست
cross-doomed
U
کلیسای گنبددار
Cross your heart!
<idiom>
U
راستگو باش !
[صادقانه بگو!]
double-cross
<idiom>
U
گول زدن
cross one's mind
<idiom>
U
فکرکردن
cross-Channel
U
عبور
cross-Channel
U
برقراریارتباطومسافرت از کانال
cross-purposes
U
عدم تفاهم
She is cross eyed.
U
چپ چشم است ( لوچ )
To cross out . To strike off.
U
خط زدن
at cross purposes
<idiom>
U
راه خطا واشتباه
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
U
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
cross-church
U
کلیسای صلیبی
cross-gable
U
[سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
cross-in-square
U
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
Latin cross
U
صلیب رومی
cross that bridge when you come to it
<idiom>
U
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Don't be cross with me.
U
از من دلخور نباش.
cross product
U
ضرب خارجی
[ریاضی]
cross product
U
ضرب برداری
[ریاضی]
Lantern-cross
U
صلیب سنگی
high cross
U
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
dedication cross
U
صلیب مقدس
cross-quarter
U
[آرایش گل چهار برگی]
cross-rail
U
اسکلت چوبی
cross-rib
U
دنده ی قوس
cross-springer
U
[دنده اریب در طاق]
cross-tree
U
[رابط عرضی دکلها]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com