English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cross stroke U فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cross way=cross road U چهارراه
stroke U ضربه با کنترل
stroke U راندن کمتر از فرفیت
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U 1-ضخامت
stroke U ضربه زدن
stroke U یک قلم یا قلمو برای رسم روی صفحه .2-ضخامت حرف چاپ شده
down stroke U ضربه رو به پایین
to stroke any one down U کسیراازقهریاغضب درپایین اوردن
to stroke any one down U خشم کسیرافرونشاندن
stroke U ضربه [ماشین تحریر]
on the stroke U بموقع
on the stroke U سر وقت
stroke U فشار با پا
stroke U ضربه باکنترل
stroke U ضربه مهارشده
stroke U ضربه
stroke U ضربت
stroke U زدن
stroke U ضرب حرکت
stroke U نوازش کردن
stroke U لطمه
stroke U تکان
stroke U لمس کردن دست کشیدن روی
stroke U سرکش گذاردن
stroke U زمان
stroke U کورس
stroke U مرحله
stroke U سکته
stroke U ضربه خفیف
stroke U کوبه
stroke play U مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
stroke writer U ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
power stroke U مرحله قدرت
stroke [guitar] U زدن [گیتار] [موسیقی]
pump stroke U حرکت پمپ
pump stroke U ضربه پمپ
piston stroke U ضربه پیستون
stroke hole U بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
free stroke U کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
trudgen stroke U شنای کرال
trudgen stroke U دست کرال و پای قیچی
two stroke engine U موتور دو زمانه
heat stroke U گرماگرفتگی غش در اثر گرما
heat-stroke U گرمازدگی
heat-stroke U گرماگرفتگی غش در اثر گرما
stroke judge U حرکتتوام بادستوپایحرفهای
back stroke U ضربه برگشت پیستون
backhand stroke U ضربت چوگان از پشت سر
butt stroke U ضربه با ته قنداق
butt stroke U سخمه ته قنداق
crawl stroke U مراحلکلار
butterfly stroke U شنایپروانهبرگشت
compression stroke U ضربه تراکم
variable stroke U پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
under arm stroke U ضربه پایین دست
heat stroke U گرمازدگی
rest stroke U کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
hair stroke U خط نازک بالا یا پایین حروف نوشته یا چاپی
ground stroke U ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
four stroke engine U موتور چهار زمانه
four stroke cycle U سیکل چهار زمانه
four stroke cycle U دوره چهار زمانه
four stroke engin U موتور چهارزمانه
exhaust stroke U ضربه خروجی
exhaust stroke U مرحله تخلیه
exhaust stroke U مرحله اگزوز
downward stroke U ضربه رو به پایین
cutting stroke U ضربه برش
cutting stroke U امتداد برش
hair stroke U نازک کاری درخوشنویسی
induction stroke U مرحله تنفس
induction stroke U مرحله مکش
overhead stroke U ضربه از بالای سر
master stroke U شاهکار
master stroke U هنر نمایی
master stroke U استادی
key stroke U ضربه زدن به کلید
intake stroke U مرحله مکش
intake stroke U مرحله تنفس
8 oclock sharp . On the stroke of 8. U سر ساعت هشت
8 oclock sharp . On the stroke of 8. U بلیط دوسره
single stroke bell U زنگ تک ضربه
gallery hit or stroke U ضربه یاضربت نمایان
opposit stroke pistons U پیستون مقابل گرد
A blood horse needs only one stroke of the whip . <proverb> U اسب نجیب را یک تازیانه بس است .
cross over U همگذری
cross over U درو از عقب
cross out U قلم زدن
cross tell U خبر دادن
cross tell U پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
on the cross U بطوراریب
st.g's cross U چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
to take the cross U صلیب بدوش گرفتن
to cross self U با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
cross (something) out <idiom> U حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross U خط بطلان کشیدن بر
cross U گذشتن
cross U عبوردادن
cross U مصادف شدن با
cross U صلیب
cross U روبروشدن قطع کردن
cross U دورگه کردن
cross U پیوندزدن کج خلقی کردن
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
cross U قلم کشیدن بروی
cross U نادرستی
to be cross about something U دلخور بودن از چیزی
cross U خاج
cross U چلیپا
cross U علامت ضربدر یاباضافه
cross U علامت ضربدر در نقشه کشی
cross U حدوسط ممزوج
cross U دورگه
cross U اختلاف مرافعه
cross U تقلب
cross U تقاطع
cross U حرکت سمتی
cross U ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross U متقاطع
cross U عرضی
cross U پیوندی
cross U سانتر کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U قطع کردن متقاطع کردن
cross U عبور کردن
cyclo cross U مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
cross talk U تداخل صدا
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
cross wise U صلیب وار
Latin cross U صلیب رومی
cross vault U طاق چهاربخش
cross talk U تداخل صحبت
cross talk U تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross wind U باد جانبی
cross talk U تداخل صداها در تلفن
Lantern-cross U صلیب سنگی
cross swords U دست و پنجه نرم کردن
cross support U نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross wall U دیوار همبر
cross trail U جاده عرضی
cross word U جدول لغز
cross voting U رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
Don't be cross with me. U از من دلخور نباش.
cross wall U دیوار پلهای عرضی
cross validation U وارسی اعتبار
cross tree U رابط عرضی دکلها
cross traverse U تراورس عرضی
cross trail U جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross tip U پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross thrust U تراست ناخالص
cross weight U وزن ناخالص
cross word U جدول معمائی
cross wires U سیمهای متقاطع
cross wise U چلیپایی ضربدری
cross product U ضرب خارجی [ریاضی]
cross talk U القاء
cross product U ضرب برداری [ریاضی]
cross section U مقطع عرضی
cross roll U نورد عرضی
cross roads U همبر راست گوشه
cross roads U تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross road U محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross road U تقاطع جاده
cross road U چهارراه
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross reaction U سطح مقطع
cross question U سئوال بطریق استنطاق
cross question U بازجویی
cross question U استنطاق
cross purpose U قصد متقابل
cross section U برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section U برش عرضی
cross section U سطح مقطع موثر
cross stitch U بخیه دوزی بچپ وراست
cross stay U بست چلیپا
cross stay U تقویت صلیبی
cross slide U کشوی لغزنده عرضی
cross servicing U خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross section U سطح مقطع عرضی
cross section U رویه برش
cross section U مقطع
cross section U نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross section U نیمرخ عرضی
cross section U سطح مقطع
cross purpose U قصد مغایر
cross a bridge before one comes to it <idiom> U درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
criss-cross U سردرگمی
criss-cross U طرحچلیپایی
criss-cross U امضای اشخاص بیسواد
criss-cross U همبر
criss-cross U پایی
victoria cross U صلیب ویکتوریا
trolley cross over U صلیب ترن برقی
to cross the arms U دست بسینه گذاشتن
to cross the styx U مردن
swinging cross U کوته مداری وزشی
southern cross U چلیپا
southern cross U صلیب جنوبی
southern cross U crux
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com