Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cross fire
U
اتشبار متقاطع
cross fire
U
اتش گلوله متقابل
cross fire
U
اتش متقاطع
cross fire
U
تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cross way=cross road
U
چهارراه
Fire cannot be extinguished by fire .
<proverb>
U
آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
cross
U
صلیب
cross
U
سانتر کردن
cross
U
حرکت سمتی
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
U
عبور کردن
cross
U
متقاطع
cross
U
عرضی
cross
U
پیوندی
cross
U
قطع کردن متقاطع کردن
cross
U
تقاطع
cross
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
cross
U
پیوندزدن کج خلقی کردن
cross
U
خاج
cross
U
چلیپا
cross
U
علامت ضربدر یاباضافه
cross (something) out
<idiom>
U
حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross
U
حدوسط ممزوج
cross
U
تقلب
cross
U
نادرستی
cross
U
قلم کشیدن بروی
cross tell
U
خبر دادن
cross tell
U
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
cross
U
گذشتن
cross
U
عبوردادن
cross
U
مصادف شدن با
cross
U
روبروشدن قطع کردن
cross
U
دورگه کردن
cross
U
اختلاف مرافعه
cross
U
دورگه
to take the cross
U
صلیب بدوش گرفتن
on the cross
U
بطوراریب
to cross self
U
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
cross
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
st.g's cross
U
چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
cross out
U
قلم زدن
cross
U
علامت ضربدر در نقشه کشی
cross over
U
همگذری
cross over
U
درو از عقب
cross
U
خط بطلان کشیدن بر
to be cross about something
U
دلخور بودن از چیزی
cross magnetizing
U
میدان مغناطیسی متقابل
cross member
U
عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
cross examiner
U
بازجویی کننده
cross loading
U
مخلوط کردن بارها
cross hair
U
تار موی وسط دوربین
cross grained
U
دارای رگههای نامنظم
cross modulation
U
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
cross or pile
U
شیر یا خط
cross hatching
U
هاشور زنی
cross over point
U
نقطه همگذری
cross over point
U
نقطه تقاطع مسیر رژه
cross loading
U
تقسیم بارهای هواپیما
cross loading
U
سر شکن کردن بارها
cross linking
U
اتصال عرضی
cross hairs
U
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
cross hair
U
خط داخل دوربین
cross hatch
U
هاشور افقی
cross grinder
U
شاه تیر افقی
cross hatching
U
هاشور
cross hole
U
سوراخ عرضی
cross index
U
شاخص متقابل
cross kick
U
ضربه با پا به سمت دیگرزمین که مدافع کمتری دارد
cross legged
U
پا روی پا انداخته
cross legged
U
چهار زانو
cross index
U
فهرست تقابلی
cross level
U
تراز کردن
cross level
U
افقی کردن
cross level
U
ترازعرضی تراز چرخ
cross level
U
حباب تراز افقی
cross line
U
تار مو
cross line
U
بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
cross hatch
U
هاشور متقاطع
cross bearer
U
صلیب بردار
cross bred
U
پیوندی
cross breed
U
جانوردورگه
cross breed
U
دورگ
cross breeding
U
پیوند دوجنس
cross buck
U
حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
cross compartment
U
دهلیز عرضی
cross compartment
U
دهلیز تو در تو
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
cross conditioning
U
شرطی شدن ضمنی
cross country
U
خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
cross country
U
درسرتاسرمزرعه ورزشهای میدانی وصحرایی
cross country
U
خارج از جاده
cross country
U
میان بر
cross county
U
اسکی صحرانوردی
cross bred
U
در رگه
cross bracing
U
مهاربندی بشکل مثلث
cross brace
U
مهار عرضی
cross bearer
U
علم دار
cross bearing
U
بلبرینگ سوزنی
cross bearings
U
سمتهای متقاطع
cross belt
U
قطار حمایل
cross belt
U
کمربند حمایل قطار حمایل فشنگ
cross bench
U
نیمکت بیطرفان در مجلس
cross bill
U
لایحه دفاعیه
cross bill
U
شکایت متقابل
cross bleed
U
سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
cross block
U
سد کردن خط دفاعی از کنار
cross bow
U
کمان زنبورکی
cross bow
U
کمان پولادی
cross bow
U
گوله کمان
cross brace
U
گیره عرضی
cross court
U
بسمت مخالف زمین در قطر
cross cut
U
برش عرضی
cross eyed
U
لوچ
cross eyed
U
چپ چشم
cross face
U
درو از جلو
cross fall
U
شیب عرضی
cross fall
U
شیب در پهنا
cross feed
U
خورد متقابل
cross feed
U
تغذیه عرضی
cross fertile
U
اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
cross fertilization
U
لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
cross fertilize
U
باهم پیوند زدن
cross file
U
یک درمیان در دو جهت قراردادن
cross brace
U
بادبند چپ و راست
cross flow
U
دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
cross from a flank
U
یک جناح را دور زدن
cross eye
U
دو بینی
cross eye
U
کج بینی
cross eye
U
لوچی
cross cut
U
cut horizontal: syn
cross cut saw
U
اره دو سر
cross disbursing
U
کد به کد کردن
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
cross examination
U
استنطاق
cross examination
U
بازرسی
cross examination
U
بازجویی همگانی
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
cross examination
U
بازپرسی
cross examination
U
بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
cross examination
U
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
cross examine
U
استنطاق کردن
cross examine
U
بازجویی کردن
cross examiner
U
مستنطق
cross from a flank
U
عبوراز یک جناح
cross traverse
U
تراورس عرضی
cross rail
U
نردهمیانی
cross handle
U
ضامنضربدری
criss-cross
U
به طور ضربدر
criss-cross
U
یکوری
criss-cross
U
کج
criss-cross
U
بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-cross
U
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-cross
U
همبر کردن
criss-cross
U
چلیپایی کردن
criss-cross
U
با ضربدر مشخص کردن
criss-cross
U
برخورد
cyclo cross
U
مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
cross word
U
جدول لغز
cross word
U
جدول معمائی
cross tree
U
رابط عرضی دکلها
cross validation
U
وارسی اعتبار
cross vault
U
طاق چهاربخش
cross voting
U
رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross wall
U
دیوار همبر
cross wall
U
دیوار پلهای عرضی
cross weight
U
وزن ناخالص
cross wind
U
باد جانبی
cross wires
U
سیمهای متقاطع
cross wise
U
صلیب وار
cross wise
U
چلیپایی ضربدری
criss-cross
U
سوتفاهم
criss-cross
U
سردرگمی
sign of the cross
U
علامت صلیب
roman cross
U
حرکت صلیبی
pectoral cross
U
صلیب سینه
pectoral cross
U
چلیپایی روی سینه
olympic cross
U
صلیب المپیک
moto cross
U
مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
maltese cross
U
صلیب
line cross
U
تقاطع خط
inverted cross
U
بالانس صلیب
invention of the cross
U
جشن یافتن صلیب
greek cross
U
صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
soiuthern cross
U
صلیب جنوب
soiuthern cross
U
چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
southern cross
U
crux
criss-cross
U
طرحچلیپایی
criss-cross
U
امضای اشخاص بیسواد
criss-cross
U
همبر
criss-cross
U
پایی
victoria cross
U
صلیب ویکتوریا
trolley cross over
U
صلیب ترن برقی
to cross the arms
U
دست بسینه گذاشتن
to cross the styx
U
مردن
swinging cross
U
کوته مداری وزشی
southern cross
U
چلیپا
southern cross
U
صلیب جنوبی
geneva cross
U
صلیب سرخ
cross over point
U
نقطه الحاق مسیرها
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross road
U
چهارراه
cross road
U
تقاطع جاده
cross road
U
محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross roads
U
تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com