Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
controlled inventory
U
اقلام ذخیره کنترل شده
controlled inventory
U
موادکنترل شده اقلام بررسی شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inventory
U
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
to take an inventory of
U
صورت دارایی
to take an inventory of
U
سیاهه ماترک
to take an inventory of
U
قهرست
to take an inventory of
U
سیاهه
inventory
U
فهرست موجودی
inventory
U
لیست موجودی
inventory
U
ذخیره موجودی اماد
to take inventory
U
صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
inventory
U
دفتر دارایی
inventory
U
فهرست اموال سیاهه
inventory
U
صورت کالا
inventory
U
موجودی کالا
inventory
U
صورت اموال
inventory
U
پرسشنامه
inventory
U
فهرست
inventory
U
صورت دارایی موجودی
inventory fraction
U
نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
inventory discrepancy
U
اختلاف دفتردارایی
inventory discrepancy
U
اختلاف موجودی
inventory control
U
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
inventory control
U
کنترل موجودی
interest inventory
U
پرسشنامه رغبت سنج
financial inventory
U
ذخایر مالی
financial inventory
U
ذخایر پولی
draw up inventory
U
تنظیم صورت دارایی
inventory lot
U
نوبه ذخیره مهمات
inventory lot
U
نوبه انبار
personality inventory
U
پرسشنامه شخصیت
adjustment inventory
U
پرسشنامه سازگاری
biographical inventory
U
پرسشنامه زندگینامهای
perpetual inventory
U
فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
inventory reconciliation
U
تطابق موجودی با دارایی یکان
inventory reconciliation
U
تطبیق اسناد موجودی
inventory management
U
مدیریت موجودی
complete inventory
U
موجودی کامل
inventory lot
U
نوبه مهمات ذخیره شده در انبار
consigned inventory
U
کالای امانی
consigned inventory
U
اماد امانی
continuous inventory
U
موجودی مستمر
self controlled
U
خوددار
controlled
U
مهار شده
self-controlled
U
خوددار
controlled
U
کنترل شده
california psychological inventory
U
پرسشنامه روانی کالیفرنیا
maudsley personality inventory
U
پرسشنامه شخصیتی مادزلی
eysenck personality inventory
U
پرسشنامه شخصیتی ایسنک
bernreuter personality inventory
U
پرسشنامه شخصیتی برن رویتر
bell adjustment inventory
U
پرسشنامه سازگاری بل
controlled atmosphere
U
جو واپاده
controlled atmosphere
U
اتمسفر کنترل شده
controlled atmosphere
U
هواسپهر واپاده
controlled burning
U
اتش زنی کنترل شده
remote-controlled
U
دستگاهکنترلازراهدور
controlled burning
U
اتش زنی واپاده
controlled atmosphere
U
گاز محافظ
controlled area
U
منطقه کنترل شده
controlled area
U
منطقه ممنوعه
controlled airspace
U
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
controlled variable
U
متغیر کنترل شده
close controlled
U
رهگیری بروش کنترل نزدیک
close controlled
U
همکاری نزدیک
controlled interception
U
رهگیری کنترل شده
radio-controlled
U
وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
display controlled
U
نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
controlled war
U
جنگ پیش تنظیم
controlled war
U
جنگ محدود
controlled mosaic
U
موزاییک تنظیم شده
controlled mosaic
U
موزاییک کنترل شده
controlled company
U
شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
controlled economy
U
اقتصاد تحت کنترل
controlled economy
U
اقتصادارشادی
controlled fragmentation
U
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
controlled exercise
U
تمرین کنترل شده
controlled exercise
U
مانور کنترل شده
controlled environment
U
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
controlled effects
U
جنگ افزارهای با اثرات کنترل شده
controlled effects
U
اثرات کنترل شده
controlled net
U
شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
controlled passing
U
عبور کنترل شده
controlled rectifier
U
یکسوکننده تنظیم پذیر
controlled sampling
U
نمونه گیری کنترل شده
controlled port
U
بندرکنترل شده
controlled port
U
بندر نظامی کنترل شده
controlled pattern
U
بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
controlled passing
U
عبور ومرور کنترل شده
controlled airspace
U
فضای هوایی کنترل شده
controlled reprisal
U
انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
controlled stick steering
U
دسته دنده خودکار
remote-controlled points
U
نقطهکنترلازراهدور
automatically-controlled door
U
درکنترلخودکار
controlled stick steering
U
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
computer controlled machine
U
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
solenoid controlled valve
U
سوپاپ الکترومغناطیسی
silicon controlled restifier
U
یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
controlled thermonuclear reaction
U
جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
controlled access road
U
راه با ورودی محدود
broadcast controlled air interception
U
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
raven's controlled projection test
U
ازمون فرافکنی کنترل شده ریون
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com