Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
controlled company
U
شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
self controlled
U
خوددار
self-controlled
U
خوددار
controlled
U
مهار شده
controlled
U
کنترل شده
controlled effects
U
اثرات کنترل شده
controlled effects
U
جنگ افزارهای با اثرات کنترل شده
controlled environment
U
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
controlled exercise
U
مانور کنترل شده
controlled exercise
U
تمرین کنترل شده
close controlled
U
همکاری نزدیک
controlled fragmentation
U
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
controlled interception
U
رهگیری کنترل شده
radio-controlled
U
وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
controlled economy
U
اقتصاد تحت کنترل
controlled burning
U
اتش زنی واپاده
remote-controlled
U
دستگاهکنترلازراهدور
controlled variable
U
متغیر کنترل شده
controlled airspace
U
فضای هوایی کنترل شده
controlled airspace
U
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
controlled area
U
منطقه ممنوعه
controlled area
U
منطقه کنترل شده
controlled atmosphere
U
گاز محافظ
controlled atmosphere
U
اتمسفر کنترل شده
controlled atmosphere
U
جو واپاده
controlled atmosphere
U
هواسپهر واپاده
controlled burning
U
اتش زنی کنترل شده
controlled inventory
U
اقلام ذخیره کنترل شده
controlled inventory
U
موادکنترل شده اقلام بررسی شده
display controlled
U
نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
controlled war
U
جنگ پیش تنظیم
controlled war
U
جنگ محدود
controlled sampling
U
نمونه گیری کنترل شده
controlled reprisal
U
انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
controlled rectifier
U
یکسوکننده تنظیم پذیر
controlled port
U
بندرکنترل شده
controlled port
U
بندر نظامی کنترل شده
close controlled
U
رهگیری بروش کنترل نزدیک
controlled mosaic
U
موزاییک کنترل شده
controlled mosaic
U
موزاییک تنظیم شده
controlled net
U
شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
controlled passing
U
عبور کنترل شده
controlled passing
U
عبور ومرور کنترل شده
controlled pattern
U
بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
controlled economy
U
اقتصادارشادی
controlled stick steering
U
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
silicon controlled restifier
U
یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
solenoid controlled valve
U
سوپاپ الکترومغناطیسی
automatically-controlled door
U
درکنترلخودکار
remote-controlled points
U
نقطهکنترلازراهدور
controlled thermonuclear reaction
U
جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
controlled stick steering
U
دسته دنده خودکار
controlled access road
U
راه با ورودی محدود
computer controlled machine
U
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
broadcast controlled air interception
U
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
raven's controlled projection test
U
ازمون فرافکنی کنترل شده ریون
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
to keep company
U
باهم امیزش کردن
company
U
شریک
company
U
کمپانی
in company
U
دسته جمعی
company
U
همراه
company
U
گروهان
company
U
تجارتخانه
to keep company
U
باهم بودن
to keep company with
U
همراه بودن با
company
U
شرکت
company
U
گروه
company
U
انجمن
company
U
دسته هیئت بازیگران
company
U
مصاحبت کردن با
associated company
U
شرکت وابسته
associated company
U
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
in company
U
درجمعیت
company
U
گروهان همراه کسی رفتن
to w up a company
U
امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
in company with
U
باتفاق
in company with
U
همراه
Come along and keep me company.
U
بامن بیا تا تنها نباشم
company
U
جمعیت
Two is company , three is none .
<proverb>
U
دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
in company
U
باجمع
software company
U
شرکت نرم افزاری
stock company
U
شرکت سهامی
parent company
U
شرکت مادر شرکت مرکزی
subsidiary company
U
شرکت فرعی
supply company
U
شرکت تامین کننده
to part company with any one
U
رفاقت را با کسی بهم زدن
shipping company
U
شرکت کشتیرانی
ship's company
U
پرسنل ناو
shipping company
U
شرکت حمل و نقل
shipping company
U
شرکت کشتی رانی
service company
U
گروهان خدمات
ship's company
U
خدمه ناو
separate company
U
گروهان مستقل
proprietary company
U
شرکت خصوصی
proprietary company
U
شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
private company
U
شرکت خصوصی
to break company
U
جدایی کردن
to keep a person company
U
پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
directorate
[of a company]
U
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
directorate
[of a company]
U
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
a stand-alone company
U
یک شرکت مستقل
to have a holding in a company
U
در شرکتی دارائی سهام داشتن
to join company with somebody
U
به کسی ملحق شدن
[همراه کسی شدن]
What's your insurance company?
U
شرکت بیمه شما کدام است؟
That evening we had company .
U
آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
He has no influence in this company .
U
دراین شرکت کاره ای نیست
aircraft company
U
شرکت ساخت هواپیما
[اقتصاد]
Company town
U
شهرک کارگران
to overcapitalize a company
U
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
to request the company of:
U
حضور کسی را خواستن
trading company
U
شرکت تجارتی
trust company
U
شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
unlimited company
U
شرکت با مسئولیت نامحدود
we underwrite the company
U
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
to shake up
[a company]
<idiom>
U
سازمان
[شرکتی را ]
اساسا تغییر دادن
offshore company
U
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
He is a new face in the company .
U
چهره تازه ای درشرکت است
public company
U
شرکت سهامی عام
company secretary
U
منشی شرکت
company team
U
تیم گروهانی
company team
U
تیم مرکب
company union
U
اتحادیه شرکت
constituent company
U
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
controlling company
U
موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
controlling company
U
holdingcompany
cooperative company
U
شرکت تعاونی
mutual company
U
شرکت تعاونی
dissolution of a company
U
انحلال شرکت
winding up of a company
U
انحلال شرکت
doctor to the company
U
پزشک شرکت
electric company
U
شرکت برق
finance company
U
شرکت تامین مالی
company secretary
U
مسئول مالی و حقوقی شرکت
company seal
U
مهر شرکت
acting company
U
شرکت عامل
affiliated company
U
شرکت وابسته
article of a company
U
اساسنامه شرکت
branch of a company
U
شعبه شرکت
carrier company
U
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
commercial company
U
شرکت تجاری
company commander
U
فرمانده گروهان
company funds
U
اعتبارات گروهانی
company grade
U
در رده گروهان
company grade
U
پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
company law
U
قوانین شرکت
company law
U
قوانین مربوط به شرکتها
company network
U
شبکه همکار
company network
U
شبکه شرکت
finance company
U
شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
fire company
U
شرکت اتش نشانی
insurance company
U
شرکت بیمه
limited company
U
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
parent company
U
شرکت اصلی
holding company
U
شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company
U
شرکت صاحب سهم
holding company
U
شرکت مرکزی
invalidation of company
U
بطلان شرکت
holding company
U
کمپانی مسلط
holding company
U
شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company
U
شرکت در سرمایه گذاری درسهام
incorporated company
U
شرکت ثبت شده
holding company
U
شرکت مالک
headquarters company
U
گروهان ارکان
growth company
U
شرکت در حال گسترش
headquarters company
U
گروهان قرارگاه
holding company
U
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
parent company
U
شرکت مادر
liquidation of company
U
تصفیه امور شرکتها
quasi public company
U
شرکت نیمه دولتی
a company of good standing
U
شرکتی با اعتبار
joint-stock company
U
شرکت سهامی
producers cooperative company
U
شرکت تعاونی تولید
part company with a person
U
رفاقت را با کسی بهم زدن
joint stock company
U
شرکت سهامی
letter-box company
U
شرکتی
[درپناهگاه مالیاتی]
که تنها صندوق پستی دارد
Iran Carpet Company
U
شرکت سهامی فرش ایران
limited liability company
U
شرکت با مسئوولیت محدود
non-resident company
[British E]
U
شرکت غیر ساکن
limited liability company
U
شرکت با مسئولیت محدود
Our company is oprerating in several countries .
U
شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
terminal service company
U
گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
head office of company
U
مرکز اصلی شرکت
standard oil company
U
شرکت نفت استاندارد
unlimited liability company
U
شرکت تضامنی
standard oil company
U
استاندارد اویل کمپانی
consumers cooperative company
U
شرکت تعاونی مصرف
To lay the foundation of a company.
U
پایه واساس شرکتی راریختن
computer serrices company
U
شرکت خدمات کامپیوتری
extend the life of the company
U
امتداد مدت شرکت
The hell with the company (office).
U
گور بابای شرکت ( اداره )
Our company has some pecuniary difficulties .
U
شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
computer leasing company
U
شرکت اجاره دهنده کامپیوتر
We dont have qualified personnel in this company.
U
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
public joint stock company
U
شرکت سهامی عام
private joint stock company
U
شرکت سهامی خاص
employer's liability insurance company
U
شرکت بیمه
We have no vacant position ( opening ) in this company .
U
دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
U
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com