Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
control read only memory
U
حافظه فقط خواندنی کنترلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
read only memory
U
حافظه فقط خواندنی
read mostly memory
U
حافظه بیشتر خواندنی
programmable read only memory
U
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
fusible read only memory
U
MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
read/write memory
U
حافظه خواندنی / نوشتنی
electrically erasable read only memory
U
حافظه الکترونیکی پاک شدنی فقط خواندنی
erasable programmable read only memory
U
eprom
read-only memory (ROM) module
U
خواندنحافظه
control memory
U
حافظه کنترلی
control memory
U
حافظه کنترل
Read out the letter. Read the letter aloud.
U
نامه را بلند بخوان
read
U
بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
read
U
کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read only
U
تنها خواندنی
read
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read
U
اسکن کردن متن چاپ شده
read
U
گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
to read too much into
U
تفسیر ناموجه کردن
well read
U
با اطلاع
well read
U
اهل مطالعه و تحقیق
read only
U
فقط خواندنی
Read me right ...
U
من را درست درک بکن ...
read in
U
ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
read out
U
بازخوانی
to read out
U
بلند خواندن
read
U
تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
well-read
U
با اطلاع
well-read
U
اهل مطالعه و تحقیق
read
U
ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
read
U
تعبیر کردن
read
U
بازخواندن
read
U
خواندن
read
U
قرائت کردن
to read over something
U
چیزی را کاملا خواندن
to read through something
U
چیزی را کاملا خواندن
to read over something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read through something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read off
U
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
read
U
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read
U
عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read
U
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read
U
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read
U
وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read
U
استنباط کردن
read
U
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read
U
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
He can neither read nor write.
U
نه می تواند بخواند نه بنویسد
destructive read out
U
بازخوانی مخرب
sight-read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
read/write
U
خواندن- نوشتن
read strobe
U
بارقه خواندن
digital read out
U
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
scatter read
U
پراکنده خوانی
nondestructive read
U
خواندن غیرمخرب
read pulse
U
تپش خواندن
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
reed or read
U
شیر دادن
read head
U
نوک خواندن
he can read the sky
U
ستاره شناس است
he cannot read or write
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
read only storage
U
انباره فقط خواندنی
scatter read
U
دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
sight read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
lip read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
to read between the lines
U
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
to read one a lecture
U
کسیرا سرزنش کردن
write once read many
U
یکبار نویس
to read one a lesson
U
کسیرا اندرزدادن
to read one a lesson
U
بکسی نصیحت کردن
write once read many
U
چند باربخوان
write once read many
U
چند بار بازیاب
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
read ink
U
ink nonreflective
to sight-read something
U
از روی ورقه
[نت موسیقی]
آلت موسیقی بازی کردن
lip read
U
لب خواندن
I read through the letter.
U
من این نامه را کاملا میخوانم.
lip-read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read
U
لب خواندن
to read a book
U
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
destructive read
U
خواندن مخرب
backward read
U
یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
deep read
U
با اطلاع
deep read
U
بسیار خوانده
Read the story
U
فرم تریو
read head
U
نوک خواننده
he read other than distinctly
U
همه جورخوانده جز شمرده
he read other than distinctly
U
شمرده نخواند
i had a quiet read
U
فرصت پیدا کردم
i had a quiet read
U
که باارامش چیز بخوانم
i read him to sleep
U
برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
read head
U
هد خواندن راس خواندن
to read wrong
U
اشتباه
[ی]
خواندن
he could read the future
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
read/write file
U
فایل خواندنی / نوشتنی
read write head
U
نوک خواندن و نوشتن
read/write head
U
نوک خواندن / نوشتن
read write privilege
U
امتیاز خواندن- نوشتن
I assume that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
read write cycle
U
چرخه خواندن و نوشتن
Every one is supposed to know to read and write .
U
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
read the riot act
<idiom>
U
به کسی هشدار دادن
direct read after write
U
خواندن مستقیم پس از نوشتن
To read someone s mind (thoughts).
U
فکر کسی را خواندن
I premise that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
read/write head
U
هدخواندن- نوشتن
read restore cycle
U
چرخه خواندن و ترمیم
the bill was read for the first time
U
شور اول لایحه تمام شد
commonly read paper
U
روزنامه کثیر الانتشار
to read people's hands
U
کف بینی کردن
the heart's letter is read in the eyes
<proverb>
U
رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
scatter read gather write
U
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
to the memory of
U
به یادبود
immediate memory
U
حافظه فوری
memory
U
یادگار یاد بود
memory
U
فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
memory
U
خاطره
in memory of
<idiom>
U
به صورت رایگان
memory
U
حافظه
memory
U
یاد
memory
U
حافظه دستگاه کامپیوتر
core memory
U
حافظه چنبرهای
stack memory
U
حافظه پشتهای
conventional memory
U
در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
static memory
U
حافظه ایستا
virtual memory
U
حافظه مجازی
conventional memory
U
این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
upper memory
U
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
to stamp on the memory
U
در ذهن منقوش ساختن
to stamp on the memory
U
ذهنی کردن
memory management
U
مدیریت حافظه
volatile memory
U
حافظه فرار
to escape one's memory
U
از خاطر رفتن
to commit to memory
U
ازبرکردن
coordinate memory
U
حافظه مختصاتی
shadow memory
U
شبه حافظه
shadow memory
U
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory
U
جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
rotating memory
U
حافظه چرخشی
remote memory
U
حافظه دور
regenerative memory
U
حافظه احیاء کننده
regenerative memory
U
حافظه باز زا
regenerative memory
U
عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
refresh memory
U
واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
recent memory
U
حافظه نزدیک
real memory
U
حافظه واقعی
real memory
U
حافظه حقیقی
scratchpad memory
U
حافظه چرکنویسی
semiconductor memory
U
حافظه نیمه رسانا
semiconductor memory
U
حافظه نیمه هادی
regenerative memory
U
رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
secondary memory
U
حافظه ثانویه
search memory
U
حافظه جستجو
screw to the memory
U
بذهن سپردن
screen memory
U
خاطره پوشان
scratchpad memory
U
حافظه چرکنویس
real memory
U
حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
memory map
U
نقشه حافظه
memory drum
U
گردونه یاد
memory dependent
U
متکی به حافظه
memory dependent
U
وابسته حافظه
memory cycle
U
چرخه حافظه
memory chip
U
تراشه حافظه
memory cell
U
سلول حافظه
memory capacity
U
گنجایش حافظه
memory dump
U
روگرفت حافظه
memory location
U
محل حافظه
memory location
U
مکان حافظه
memory interleaving
U
برگ برگ کردن حافظه جایگذاری حافظه
memory image
U
تصویر یاد
memory illusion
U
خطای یاد
memory hierarchy
U
سلسله مراتب حافظه
memory for digits
U
حافظه عددی
memory dump
U
رونوشت ازحافظه
memory cache
U
حافظه پنهان
memory bank
U
بانک حافظه
memory bandwidth
U
پهنای باند حافظه
internal memory
U
حافظه داخلی
internal memory
U
بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
main memory
U
حافظه اصلی
it escaped my memory
U
یادم رفت
magnetic memory
U
حافظه مغناطیسی
laser memory
U
حافظه لیزری
interleave memory
U
حافظه جاگذاری
mass memory
U
حافظه انبوه
in memory of blessedmemory
U
بیاد
in memory of blessedmemory
U
بیادگار مرحوم
in memory of blessedmemory
U
خدابیامرز
incidental memory
U
حافظه اتفاقی
memory allocation
U
اختصاص حافظه
memory afterimage
U
رد تصویر یاد
memory address
U
ادرس حافظه
memory address
U
نشانی حافظه
low memory
U
فضای حافظه تا چند کیلوبایت
memory map
U
نگاشت حافظه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com