Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
connection of loom pieces
U
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
loom
U
بلندی
loom
U
قسمت میانی پارو
loom
U
دسته پارو
loom
U
هاله فاردریایی
loom
U
پدیدارازخلال ابرها
loom
U
هاله روشنایی
loom
U
جلوه گری ازدور
loom
U
کارگاه بافندگی
loom
U
ازدور نمودارشدن
loom
U
دستگاه بافندگی نساجی
loom
U
جولایی
loom
U
متلاطم شدن
loom
U
ازخلال ابریامه پدیدارشدن
loom
U
بزرگ جلوه کردن رفعت
horizontal loom
U
دار عشایری
[قالی]
horizontal loom
U
دار زمینی
[دار قالی]
horizontal loom
U
دار افقی
[قالی]
vertical loom
U
دار افقی
[قالی]
Jacquard loom
U
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
loom drawing
U
[نقشه فرش که بصورت تمام رنگی بر روی کاغذ شطرنجی رسم شود.]
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
power loom
U
ماشین بافندگی
[در بافت فرش های ماشینی از آن استفاده می شود.]
raise of loom
U
بالا بردن
raise of loom
U
برافراشتن
ground loom
U
دارهای قابل حمل
[قالی]
circular loom
U
نای عایق
ground loom
U
دار عشایری
[قالی]
hand loom
U
دستگاه بافندگی دستی
vertical loom
U
دار عشایری
[قالی]
vertical loom
U
دار روستایی
[قالی]
top of the loom
U
قسمت بالایی یا فوقانی دار
[قالی]
horizontal loom
U
دار خوابیده
[قالی]
taut loom
U
چله سفت و منظم
raise of loom
U
بنا کردن دار قالی
raise of loom
U
بنا کردن دار قالی
carpet loom
U
دار قالیبافی که بصورت افقی، ثابت و یا گردان تهیه می شود و شامل تیرک ها و پیج و مهره ها می شود
erection of loom
U
بر پا کردن دار قالی
[خصوصا در دار عمودی]
ground loom
U
دار زمینی
[قالی]
back of the loom
U
قسمت پشت دار
[قالی]
low warp loom
U
کارگاهبافندگیپیشپاافتاده
warp-weighd loom
U
دارهای وزنی
[این نوع دار در گذشته بیشتر بکار میرفته و در آن انتهای نخ های تار به وزنه های سنگی یا فلزی گره زده می شد.]
high warp loom
U
تارهایطولیبافندگی
in pieces
U
تیکه تیکه
in pieces
U
شکسته
go to pieces
U
خرد شدن
take to pieces
U
پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
To take something to pieces.
U
دل وروده چیزی را در آوردن ( اوراق کردن )
pieces
U
قدری
pieces
U
طغری
to pieces
<idiom>
U
خرد وخمیر شدن
go to pieces
<idiom>
U
کنترل خودرا از دست دادن
to go to pieces
U
خردشدن
pieces
U
تکه
pieces
U
ترکیب کردن
pieces
U
وصله کردن
pieces
U
یک تکه کردن
pieces
U
نمایشنامه قسمت بخش
pieces
U
قطعه ادبی یاموسیقی
pieces
U
سکه نمونه
pieces
U
عدد
pieces
U
فقره
pieces
U
مهره پارچه
pieces
U
دانه
pieces
U
قطعه
pieces
U
جورشدن
to pieces
<idiom>
U
خیلی زیاده
pieces
U
کمی
pieces
U
جزء
pieces
U
طغرا
pieces
U
مهره شطرنج
pieces
U
سوار
pieces
U
قسمت
pieces
U
پاره
pieces
U
اسلحه گرم
pieces
U
قبضه توپ یا تفنگ
pieces
U
قبضه سلاح
to cut in pieces
U
تکه تکه کردن
pieces of advice
U
پندها
pieces of advice
U
مشورتها
to break to pieces
U
شکستن
to break to pieces
U
خرد کردن
to break in pieces
U
خردکردن
pieces of advice
U
اندرزها
relative value of pieces
U
ارزش نسبی سوارها
pull to pieces
U
سخت انتقاد کردن
pull to pieces
U
خرد کردن
pick up the pieces
U
زمین را شکستی اردهاراریختی
pick to pieces
U
سخت مورد انتقاد قرار دادن
pick to pieces
U
پاره پاره کردن
to cut in pieces
U
خردکردن قاش قاش کردن
to cut to pieces
U
پاره پاره کردن
to part in pieces
U
پاره پاره کردن
To go to pieces . To be battered.
U
آش ولاش شدن ( خرد شدن )
pieces of information
U
چندها تکه اطلاعات
[pieces of]
information
U
اطلاعات
to tear to pieces
U
دریدن
to tear to pieces
U
پاره پاره کردن
to pull to pieces
U
عیب جویی کردن از
to pull to pieces
U
خرد کردن
to pull to pieces
U
از هم جداکردن
to pull to pieces
U
از هم سوا کردن
pieces of advice
U
آگاهیها
break in pieces
U
خرد کردن
set pieces
U
قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
antagonism of pieces
U
مواجهه سوارهای هم ارزش شطرنج
to pound to pieces
U
خرد کردن
minor pieces
U
سوارهای سبک شطرنج
major pieces
U
سوارهای سنگین شطرنج
to dash a vessel to pieces
U
فرفی را خرد یا ریز ریزکردن
small pieces of bread
U
خرده یاریزه نان
connection
U
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connection
U
اتصال یا چیزی که متصل میشود
y connection
U
اتصال شلواری
connection
U
پیوستگی اتصال
y connection
U
اتصال ستاره
v connection
U
اتصال مثلث
connection
U
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات در یک شبکه محلی است
connection
U
اتصالی به کامپیوتر که اجازه ارسال داده موازی میدهد
connection
U
بستگی نسبت
connection
U
مقام
connection
U
خویش
connection
U
رابطه
connection
U
وابستگی
connection
U
پیوند
connection
U
اتصال زمین
connection
U
انشعاب
connection
U
ارتباط
connection
U
اتصال
I missed the connection.
U
من اتوبوس
[قطار هواپیمای]
رابط را از دست دادم.
physical connection
U
اتصال مادی
solderless connection
U
اتصال بدون لحیم
connection to ventilator
U
اتصال به هواکش
Is there a connection to Glasgow?
U
آیا به شهر گلاسگو تعویض دارد؟
connection fuse
U
فیوزاتصال
connection line
U
خط اتصال
connection of the vaginal
U
passages anal and افضاء
connection plug
U
دو شاخه
connection survey
U
نقشه برداری منطقه ربط
overhead connection
U
اتصالبالایی
mains connection
U
اتصالاصلی
connection terminal
U
پایانه اتصال
faulty connection
U
رابطه اشتباه
[الکترونیک مهندسی برق]
cascade connection
U
دو یا چندین دستگاه مشابه که پشت سر هم مرتب شده اند وخروجی یکی به ورودی دیگری وصل میشود
cascade connection
U
خروجی یکی ورودی برای دیگری است
cascade connection
U
تعداد وسیله یامدار که به صورت سری مرتب شده اند
cascade connection
U
اتصال کاسکاد اتصال پلهای
cascade connection
U
اتصال ابشاری
building connection
U
انشعاب ساختمان
connection box
U
جعبه اتصال
connection cable
U
کابل اتصال
to catch the connection
U
وسیله نقلیه رابط را گرفتن
to make a connection
U
رابطه ای برقرار کردن
connection fuse
U
ماسوره اتصال دهنده
connection factor
U
ضریب انشعاب
connection diagram
U
دیاگرام اتصال
connection diagram
U
دیاگرام مداری
ground connection
U
اتصال زمین
tandem connection
U
اتصال ابشاری
series connection
U
اتصال دنبالهای
haunched connection
U
اتصال ماهیچهای
hardwired connection
U
می بجای ورودی و سوکت
exhaust connection
U
اتصال خروجی
main connection
U
اتصال اصلی
plug connection
U
اتصال دوشاخه
electric connection
U
اتصال الکتریکی
plug connection
U
کنتاکت پریز
series connection
U
اتصال زنجیری
series connection
U
اتصال سری
interrupt a connection
U
قطع شدن یک اتصال
tandom connection
U
اتصال ابشاری
taylor connection
U
اتصال تیلور
telephone connection
U
اتصال تلفنی
star connection
U
اتصال ستاره
star connection
U
اتصال ستارهای
three phase connection
U
اتصال سه فازه
internal connection
U
اتصال داخلی
pipe connection
U
اتصال لوله
zigzag connection
U
اتصال زیگزاگ
two phase connection
U
اتصال یا مدار دو فازه
electrical connection
U
متصلکنندهالکتریکی
outer connection
U
پیوند برونی
tandom connection
U
اتصال دنبال هم
coach connection
U
کلاجمتصل
parallel connection
U
اتصال موازی
connection point
U
مرکزاتصال
trunk connection
U
اتصال مشترکین از طریق ترانک
outer connection
U
اتصال خارجی
chimney connection
U
دودکشمرتبطکننده
mesh connection
U
اتصال توری
delta connection
U
اتصال دلتا
microphone connection
U
اتصال میکروفن
phonograph connection
U
پریز مخصوص پیکاپ
delta connection
U
سیم پیچ مثلث
delta connection
U
اتصال مثلث
earth connection
U
اتصالزمینی
series parallel connection
U
اتصال زنجیری- موازی
open delta connection
U
اتصال مثلث باز
main circuit connection
U
اتصال مدار اصلی
series parallel connection
U
اتصال سری- موازی
zig zag connection
U
اتصال زیگزاگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com