English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
connected passes pawns U پیادههای رونده متصل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
connected U بسته
connected U متصل
well-connected U فردیکهباافرادبانفوذآشناست
to be connected U بهم پیوسته [متصل] بودن
connected load U بار خارجی متصل
connected load U بار متصل شده
direct connected U ماشینهای بهم پیوسته
connected graph U گراف همبسته
connected load U توان اتصال
connected measures U اقدامت پیوسته
connected measures U اقدامت متوازی
pawns U گرو گذاشتن رهن دادن
pawns U وثیقه
pawns U گروگذاشتن
pawns U رهن دادن
pawns U گروگان وثیقه
pawns U گرو
pawns U پیاده شطرنج
pawns U رهن
connected acyclic graph U گراف همبسته نادوری
centre pawns U پیادههای مرکزی شطرنج
doubled pawns U پیادههای دوبله
doubled pawns U پیادهای مضاعف شطرنج
hanging pawns U پیادههای اویزان شطرنج
two pawns game U بازی دو پیاده در سیستم روسی در دفاع گرونفلد
united pawns U پیادههای متصل شطرنج
Is the house connected [hooked up] to the grid? U آیا این خانه به برق شهر وصل است؟
united pressed pawns U پیادههای رونده متصل شطرنج
passes U یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
passes U رایج شدن
passes U گذراندن
passes U گذر
passes U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passes U عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
passes U گذشتن
passes U گذر عبور
passes U گذرگاه
passes U راه
passes U گردونه گدوک
passes U پروانه
passes U جواز گذرنامه
passes U بلیط
passes U گذراندن تصویب شدن
passes U اجتناب کردن
passes U پاس دادن
passes U سبقت گرفتن از خطور کردن
passes U عبور کردن
passes U رد شدن سپری شدن
passes U تصویب کردن قبول شدن
passes U رخ دادن
passes U قبول کردن
passes U تمام شدن
passes U وفات کردن
passes U پاس
passes U جواز
passes U کلمه عبور
passes U رد کردن چوب امدادی
passes U تصویب شدن
passes U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passes U انتقال یافتن منتقل شدن
passes U یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passes U گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
passes U عبورکردن
passes U گذرگاه کارت عبور گذراندن
passes U معبر جنگی
passes U اجازه عبور
passes U مسیر کوتاه جنگی
passes U گردنه
passes U معبر
passes U برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
death passes on all U مرگ برسر همه می اید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com