English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
computer security U امنیت کامپیوتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
value as security U ارزش تضمین
security U تامین اقدامات تامینی نیروی تامینی
security U حفافت
security U تامین
security U گرو تضمین
security U وثیقه
security U تامین مصونیت
security U گرو سهام قرضه دولتی
security U مصونیت تضمین
security U محافظت شده یا رمزدار
security U کپی از دیسک یا نوار یا فایل که در محل ایمن قرار دارد در صورتی که کپی موجود خراب شود یا گم شود
security U پیش از دستیابی
security U مشخصات کاربران مجاز
security U وجه الضمان
security U اطمینان
security U اسایش خاطر
security U امنیت
i will be security for him U من ضامن او میشوم
security U اداره امنیت
security U ضامن
in security for U یعنوان وثیقه درمقابل
security U خدمتکاران گروه امنیتی
security U ایمنی
security U امان
security monitoring U نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
security reasons U دلایل امنیتی
communication security U برقراری تامین مخابراتی
security clearance U داشتن صلاحیت خدمتی
security cognizance U هشیاری امنیتی
security cognizance U شناخت ازنظر صلاحیت
security controls U کنترلهای حفافتی
security incident U حادثه امنیتی
physical security U حفافت تاسیسات
security clearance U تایید صلاحیت کردن
security check U چکامنیتی
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
security risk U ریسکبرخلافامنیتیککشوریاارگان
security clearance U تاییدصلاحیت
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
security assistance U کمکهای امنیتی
redeem a security U وثیقهای را فک کردن
pledge of security U امان
security clearance U برگ عدم سوء پیشینه
physical security U امنیت فیزیکی
security council U شورای امنیت سازمان ملل متحد
transmission security U تامین مخابره
security files U فایلهای حفافتی
software security U امنیت نرم افزاری
security for cost U تامین هزینه دادرسی
security for costs U تامین هزینه دعوی
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
security force U نیروی تامینی
security glass U شیشه ایمنی
security glass U شیشه نشکن
security market U بازار اوراق بهادار
security measures U اقدامات تامینیه
security program U برنامه حفافتی
security countermeasures U اقدامات حفافتی پیش بینیهای حفافتی
security countermeasures U پیشگیریهای حفافتی
security countermeasures U اقدامات تامینی
transmission security U تامین ارسال
transmission security U تامین ارسال پیام
to give security U وثیقه دادن
to give security U ضامن دادن
security council U شورای امنیت
signal security U تامین مخابراتی
security council U شورای حفافتی یکان
system security U حفافت سیستم
security council U یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
security specialist U فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
communication security U تامین مخابراتی
security camera U دوربین نظارت
security camera U دوربین مدار بسته
social security U بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
social security U تامین اجتماعی
internal security U امنیت داخلی
job security U امنیت شغلی
local security U تامین محلی
national security U امنیت ملی
security trigger U دستهامنیت
data security U امنیت داده ها
internal security U امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal security U تامین داخلی
electronic security U تامین الکترونیکی
give security for U تامین دادن ضامن دادن
give security for U تامین کردن
external security U امنیت خارجی
environmental security U تامین محیطی و فیزیکی منطقه
emotional security U ایمنی هیجانی
emanitions security U تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
elevation of security U بالا بردن حاشیه امنیت
elevation of security U زیاد کردن تامین
security camera U دوربین امنیتی
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
area security U تامین منطقه
area security U تامین منطقه عملیات
collective security U تامین دسته جمعی
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
cash security U وثیقه نقدی
chemical security U حفافت برعلیه مواد شیمیایی
security service U اداره امنیت
chemical security U تامین شیمیایی
cash security U وجه الضمان نقدی
for security reasons U به خاطر دلایل امنیتی
security force U اداره امنیت
security force U خدمتکاران گروه امنیتی
security service U خدمتکاران گروه امنیتی
collective security U تامین اجتماعی
physical security U تامین تاسیسات
social security system U نظام تامین اجتماعی
social security contributions U پرداختی بابت تامین اجتماعی
social security benefits U منافع تامین اجتماعی
social security act U قانون تامین اجتماعی
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
communication security custodian U مسئول وسایل تامین مخابراتی
communication security custodian U مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
social security organization U سازمان تامین اجتماعی
social security program U برنامه تامین اجتماعی
to be covered by social security U بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to have social security coverage U بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
An important security authourity . U یک مقام مهم امنیتی
maximum security prison U زندان فوق امنیتی
pacific security pact U Anzus
reserved for security purposes U تامینی
rear area security U تامین منطقه عقب
security against faults in tille U ضمان درک
social security wealth U ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
social security tax U مالیات سیستم تامین اجتماعی
pacific security pact U پیمان امنیت پاسفیک
Department of Homeland Security [DHS] U وزارتخانه امنیت کشور
social security payroll tax U مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
to be insured under the social security scheme [system] U بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
Due to the review security procedures were modified . U به علت بررسی روش های امنیتی اصلاح شدند.
computer U ماشین حساب
computer U اکامپیوتر
computer U ماشین الکترونیکی
My Computer U نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer U ماشین متفکر
computer U کامپیوتر
computer U ماشین حساب کامپیوتر
computer U شمارنده
computer U حسابگر الکترونی
computer U رایانه
computer memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
hybrid computer U کامپیوترترکیبی
network computer U نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
hybrid computer U کامپیوتر دو رگه
human computer U امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
object computer U کامپیوتر مقصود
ibm computer U کامپیوتر ای بی ام
nonesequential computer U کامپیوتر غیر ترتیبی
notebook computer U کامپیوتر کوچک قابل حمل
notebook computer U یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
multiaccess computer U کامپیوتر با دسترسی چند گانه
microprogrammable computer U کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
infected computer U کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
independent computer U manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
incremental computer U کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
incremental computer U وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
computer memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
laptop computer U کامپیوتر دستی یا کیفی
ibm computer U ماشین حساب ای بی ام
mainframe computer U استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe
mainframe computer U سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
mainframe computer U مانند تعداد عملوند همزمان
office computer U کامپیوتر اداری
self adapting computer U کامپیوتر خود وفق
synchronous computer U کامپیوترهمزمان
talking computer U کامپیوتر سخنگو
target computer U کامپیوتر هدف
transportable computer U پس و پیش کردن
two address computer U کامپیوتر دو ادرسه
two address computer U کامپیوتربا دو نشانی
virtual computer U کامپیوتر مجازی
micro-computer U خرد کامپیوتر
synchronous computer U کامپیوتر همگام
stand alone computer U کامپیوتر مستقل
three address computer U کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
serial computer U کامپیوتر نوبتی
serial computer U کامپیوتر سری
serial computer U کامپیوترنوبتی
sequential computer U کامپیوتر ترتیبی
slave computer U کامپیوتر برده
source computer U کامپیوتر منبع
source computer U کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
micro-computer U ریزرایانه
micro-computer U ریزکامپیوتر
a stand-alone computer U یک رایانه مستقل
parallel computer U کامپیوتر موازی
one chip computer U کامپیوتر یک تراشهای
one address computer U کامپیوتریک ادرسه
one address computer U کامپیوتر یک نشانی
one address computer U ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
one address computer U دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
pocket computer U کامپیوتر جیبی
computer table U میزکامپیوتر
apple computer U کامپیوتر اپل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com