Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
component forces
U
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
component forces
U
نیروهای مولفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
component
U
جزء سازنده
component
U
عضو قسمت
component
U
جزء ساختمانی
component
U
قطعه
component
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component
U
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
d.c. component
U
مولفه دی سی
component
U
عنصر
component
U
همنه
component
U
مولفه
component
U
جزء
component
U
اجزاء
component
U
ترکیب کننده
component
U
ترکیب دهنده
component
U
قسمت
component
U
عضو
component
U
همنهند
component
U
جسمهای ترکیب کننده
component
U
سازا
component
U
جزء در شیمی
component
U
سازنده
component
U
مولفه بردار
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
building component
U
اجزای ساختمان
plain component
U
متن یا قسمت کشف یک پیام رمز
component part
U
جزء ساختمان
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
reactive component
U
جریان هرز
service component
U
نیروی مسلح
service component
U
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
active component
U
مولفه موثر
tangential component
U
مولفه مماسی
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
three component theory
U
نظریه سه مولفهای
electric component
U
قطعه الکتریکی
component drawing
U
رسم جزیی
component drawing
U
رسم قطعات
idle component
U
اجزاء کور
homopolar component
U
مولفه همقطب
national component
U
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
navy component
U
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
frequency component
U
اجزای فرکانس
one component system
U
سیستم یک جزیی
discrete component
U
مولفه گسسته
discrete component
U
با مولفههای گسسته
out of phase component
U
مولفه بیرون از فاز
component operation
U
عناصر عملیاتی
component life
U
عمر قانونی یک وسیله
zero sequence component
U
مولفه همقطب
component efficiency
U
میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
magnetic component
U
قطعه مغناطیسی
wattless component
U
جریان هرز
wind component
U
مولفه مربوط به باد
wind component
U
شاخه سمتی باد
wattless component
U
جریان کور
component change order
U
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
component change order
U
دستور تغییر قطعات یک وسیله
capacity component of spark
U
بخش فرفیتی جرقه
single component gases
U
گازهای تک جزیی
solid state component
U
مولفهء حالت جامد
integrate electronic component
U
قطعه الکترونیکی مجتمع
component end item
U
قطعات و اقلام تجهیزات عمده
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
component of a symmetrical system
U
مولفه دستگاه متوازن
inductance component of spark
U
پخش القایی جرقه
deflection component of trail
U
شاخه سمتی معبر حرکت
deflection component of trail
U
شاخه سمتی مسیر
forces
U
مجبورکردن بزورگرفتن
forces
U
بزور بازکردن
forces
U
بی عصمت کردن
forces
U
راندن
forces
U
عنف
forces
U
بیرون کردن
forces
U
مسلح کردن
forces
U
نفوذ
forces
U
قوا
forces
U
عده
forces
U
شدت عمل
forces
U
جبر
forces
U
نیرو
forces
U
خشونت نشان دادن
forces
U
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forces
U
زور
forces
U
بردار نیرو
forces
U
مجبورکردن
forces
U
تحمیل کردن
forces
U
وادار کردن
forces
U
نافذ
forces
U
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces
U
نیروی نظامی
forces
U
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forces
U
فشار دادن
forces
U
یکان قسمت نظامی
forces
U
پاس بی هدف
forces
U
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forces
U
مجبور کردن
forces
U
بازور جلو رفتن تحمیل
forces
U
قدرت
forces
U
مجبور کردن کسی به انجام کاری
forces
U
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forces
U
شروع به عمل یا کار
nato forces
U
نیروهای پیمان ناتو
naval forces
U
نیروهای دریایی
naval forces
U
نیروی دریایی
nuclear forces
U
نیروهای هستهای
system of forces
U
دستگاه نیروها
special forces
U
نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
fundamental forces
U
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
marine forces
U
تفنگداران دریایی
marine forces
U
نیروی تفنگدار
market forces
U
نیروهای بازار
market forces
U
عوامل موثردر بازار
special forces
U
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
fundamental forces
U
اندرکنش های بنیادی
[فیزیک]
lateral forces
U
نیروهای عرضی
opposing forces
U
نیروهای متخاصم
political forces
U
نیروهای سیاسی
seato forces
U
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
polygon of forces
U
بس گوشه نیروها
polygon of forces
U
کثیرالاضلاع نیروها
regional forces
U
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
resolution of forces
U
تجزیه نیروها
restraining forces
U
نیروهای مهار کننده
people forces
U
نیروی پایداری
parallelogram of forces
U
متوازی الاضلاع نیروها
package forces
U
نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
screening forces
U
نیروهای پاسیور
triangle of forces
U
سه گوشه نیروها
orientation forces
U
نیروهای دو قطبی- دو قطبی
triangle of forces
U
مثلث نیروها
transient forces
U
نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
orange forces
U
علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
opposing forces
U
نیروهای درگیر نبرد
people forces
U
نیروی چریکی دفاع از خود در شهرو دهات
task forces
U
گروه کار
air forces
U
نیروی هوایی
army forces
U
نیروهای زمینی
army forces
U
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
assigned forces
U
نیروهای زیر امر
assigned forces
U
نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
auxiliary forces
U
قوای کمکی
auxiliary forces
U
نیروی کمکی
barrier forces
U
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
blue forces
U
نیروهای خودی
expeditionary forces
U
قشون استعماری
expeditionary forces
U
نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
expeditionary forces
U
نیروی اعزامی
task forces
U
تاسک فورس
task forces
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
U
نیروی اجرای عملیات
armed forces
U
مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
armed forces
U
نیروهای مسلح
police forces
U
نیروی انتظامی
police forces
U
نیروی پلیس
police forces
U
دادگاه پلیس
blue forces
U
نیروهای ابی
combat forces
U
نیروهای رزمی
enemy forces
U
نیروهای دشمن
forces of production
U
نیروهای تولید
four forces of nature
U
چهار نیروی بنیادی طبیعت
friendly forces
U
نیروهای خودی
garrison forces
U
نیروهای پادگانی
garrison forces
U
قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
ground forces
U
نیروی زمینی
ground forces
U
نیروهای زمینی
irregular forces
U
نیروهای نامنطم
irregular forces
U
نیروهای چریکی
land forces
U
قوای بری
land forces
U
نیروی زمینی
landing forces
U
نیروها پیاده شونده به ساحل
landing forces
U
قوای اب خاکی
distribution of forces
U
واگذاری نیروها
landing forces
U
نیروهای پیاده شونده
conventional forces
U
نیروهای رزمی معمولی
differential forces
U
نیروهای دیفرانسیلی
contingencey forces
U
نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
distribution of forces
U
تقسیم نیروها
composition of forces
U
ترکیب نیروها
combined forces
U
نیروهای مرکب
balance collective forces
U
نیروهای کلی متعادل
sum of all external forces
U
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
peace keeping forces
U
نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
amphibious striking forces
U
نیروهای ضربتی اب خاکی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
armed forces police
U
دژبان نیروهای مسلح
armed forces courier
U
پیک ارتشی
armed forces courier
U
پیک نیروهای مسلح
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
U
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
van der waals forces
U
نیروهای وان در والس
attack carrier striking forces
U
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
dipole dipole forces
U
نیروهای دو قطبی- دوقطبی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com