Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
complex analytic function
U
تابع تحلیلی
[مختلط]
[ریاضی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
real analytic function
U
تابع تحلیلی
[حقیقی]
[ریاضی]
complex absolute value function
U
تابع مختلط قدر مطلق
[ریاضی]
analytic
U
قابل حل بطریق جبری
analytic
U
روانکاوی
analytic
U
مربوط به مکتب یا فلسفهء تحلیلی
analytic
U
تحلیلی
analytic
U
تجزیهای
analytic geometry
U
هندسه تحلیلی
[ریاضی]
analytic geometry
U
هندسهء تحلیلی
analytic therapy
U
درمان تحلیلی
analytic geometry
U
هندسه تحلیلی
analytic number theory
U
نظریه تحلیلی اعداد
[ریاضی]
complex
U
مختلط
complex
U
مرکب از چند جزء بغرنج
complex
U
:پیچیده
complex
U
اچار
complex
U
عقده
complex
U
گروهه مجموعه
complex
U
پیچیده
complex
U
مرکب
complex
U
همتافت
complex
U
طراحی CPU که در آن مجموعه دستورات حاوی چنیدن دستور طولانی و پیچیده است که برنامه نویسی را ساده تر میکند ولی سرعت را کم میکند
complex
U
کمپلکس
complex
U
عقده روانی
complex
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex
U
هم تافت
complex
U
مجتمع
complex number
U
عدد مرکب
complex number
U
عدد مختلط
oedipus complex
U
احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
complex number
U
اعداد مختلط
complex dune
U
ریگروانانباشته
complex power
U
توان مختلط
medea complex
U
عقده فرزند کشی
medea complex
U
عقده میدیا
hydroelectric complex
U
اجزایتبدیلآببهالکتریسیته
complex number
U
عدد مختلط
[ریاضی]
sigma complex
U
کمپلکس سیگما
oedipus complex
U
عقده ادیپ
port complex
U
لنگرگاه
port complex
U
مجتمع بندری
planar complex
U
کمپلکس مسطح
complex admittance
U
گذرایی مختلط
complex circuit
U
مدار مختلط
complex fraction
U
مخرج مشترک
complex fraction
U
برخه مشترک
complex impedance
U
ناگذرایی مختلط
complex indicator
U
نشانگر عقده
complex multiplet
U
چندتایی پیچیده
universal complex
U
عقده همگانی
orestes complex
U
عقده اورستس
complex conjugate
U
عدد مزدوج مختلط
[ریاضی]
mother complex
U
عقده مادری
electra complex
U
عقده الکترا
complex system
U
سیستم پیچیده
edipus complex
U
عقده ادیپ
diana complex
U
عقده دیانا
complex system
U
سازگان پیچیده
compound complex
U
دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
Complex analysis
U
نظریه توابع
[ریاضی]
coordinated complex
U
کمپلکس کوئوردینانسی
superiority complex
U
عقده ای
superiority complex
U
خود سر
superiority complex
U
خود رای
complex plane
U
صفحه مختلط
[ریاضی]
labile complex
U
کمپلکس تغییرپذیر
jocasta complex
U
عقده یوکاستا
intermediate complex
U
کمپلکس واسطه
complex power
U
توان موهومی
electra complex
U
حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
guilt complex
U
عذابوجدان
inert complex
U
کمپلکس بی اثر
superiority complex
U
خودبین
superiority complex
U
از خود راضی
Complex analysis
U
آنالیز مختلط
[ریاضی]
inferiority complex
U
عقده حقارت
activated complex
U
کمپلکس فعال شده
inferiority complex
U
خود کم بینی
base complex
U
مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
aircraft arresting complex
U
وسایل مهار هواپیما
spin paired complex
U
کمپلکس اسپین زوج شده
theory of functions of a complex variable
U
آنالیز مختلط
[ریاضی]
theory of functions of a complex variable
U
نظریه توابع
[ریاضی]
The human brain is a complex organ .
U
مغز انسان عضو پیچیده یی است
complex instruction set computer
U
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
NOT function
U
تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
function
U
کارویژه
function
U
پیشه
function
U
کارایی
function
U
خاصیت وجودی
NOT function
U
مدار الکترونیکی یا قطعه که تابع NOT را انجام میدهد
NOT function
U
معادل تابع NAND
function
U
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
function
U
دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار
function
U
طرزکار تابع
function
U
کار کردن
OR function
U
پیاده سازی الکترونیکی تابع OR
function
U
وفیفه
to function as something
U
به کار رفتن به عنوان چیزی
function
U
کار
NOR function =
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
function
U
فعالیت
function
U
ایین رسمی
function
U
وفیفه داشتن
function
U
عمل کردن کارکردن
neither nor function
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
function
U
ایفاء
function
U
ماموریت عمل
function
U
عمل
function
U
نقش
NOR function =
U
مدار الکترونیکی یا قطعهای که تابع NOR را انجام میدهد
function
تابع
[ریاضی]
function
U
دستورالعمل
function
U
مقام
even function
U
تابع زوج
function
U
وفیفه عمل کردن
function
U
مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
function
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function
U
چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف
function
U
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
function
U
تابع
function
U
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
function
U
کارکرد
zero of a function
U
ریشه تابع
[ریاضی]
function
U
انجام عمل به درستی
zero of a function
U
صفر یک تابع
[ریاضی]
function
U
فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
function
U
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
standard function
U
تابع استاندارد
sine function
U
تابع سینوسی
sheffer function
U
تابع شفر
function button
U
دکمهردیاب
real function
U
تابع حقیقی
work function
U
تابع کار
recursive function
U
تابع بازگشتی
revenue function
U
تابع درامد
saving function
U
تابع پس انداز
saving function
U
صورت مقدار پس انداز درامدشخص
secondary function
U
کارکرد ثانوی
sediment function
U
تابع بده مواد جامع
work function
U
انرژی ازاد در ترمودینامیک
work function
U
انرژی خروج
well defined function
U
تابع خوش تعریف
wave function
U
تابع موجی
utility function
U
تابع کاربردی
temperature function
U
تابع دما
threshold function
U
تابع استانهای
utility function
U
تابع مفید
trigonometric function
U
تابع مثلثاتی
total function
U
تابع کامل
trial function
U
تابع ازمایشی
transfer function
U
تابع انتقال
tax function
U
تابع مالیات
tact function
U
کارکرد نامیدن
state function
U
تابع حالت
well behaved function
U
تابع خوشرفتار
step function
U
تابع پلهای
step function
U
تابع پلکانی
stress function
U
تابع تنش
supply function
U
تابع عرضه
switching function
U
تابع راه گزین
weight function
U
تابع وزنی
transformation function
U
تابع تبدیل
function display
U
نمایشگرتابع
smooth function
U
تابع همواری
[ریاضی]
frequency function
U
تابع تکرار
[ریاضی]
inverse function
U
تابع معکوس
[ریاضی]
inverse function
U
تابع وارون
[ریاضی]
continuity of a function
U
پیوستگی تابعی
[ریاضی]
argument
[of a function]
U
متغیر مستقل تابعی
[ریاضی]
arithmetic function
U
تابع حسابی
[ریاضی]
arithmetical function
U
تابع حسابی
[ریاضی]
generalized function
U
توزیع
[ریاضی]
generalized function
U
تابع تعمیم یافته
[ریاضی]
injective function
U
تزریق
root of a function
U
صفر یک تابع
[ریاضی]
root of a function
U
ریشه تابع
[ریاضی]
trigonometric function
U
تابع های مثلثاتی
[ریاضی]
holomorphic function
U
تابع هولومورفیک
[ریاضی]
domain of a function
U
دامنه یک تابع
[ریاضی]
continuous function
U
تابع پیوسته
[ریاضی]
linear function
U
نگاشت خطی
[ریاضی]
function selectors
U
عاملانتخابکننده
function selector
U
انتخابگرکارآمد
function keys
U
کلیدهایانجام وفایف
cosine function
U
تابع کسینوس
[ریاضی]
argument
[of a function]
U
متغیر مستقل
[ریاضی]
differentiable function
U
تابع مشتق پذیر
[ریاضی]
transcendental function
U
تابع غیرجبری
[ریاضی]
absolute value function
U
تابع قدر مطلق
[ریاضی]
sine function
U
تابع سینوس
[ریاضی]
function keys
U
کلیدهاتابع
lagrangian function
U
تابع لاگرانژی
generating function
U
تابع مولد
function word
U
کلمه دستوری
function types
U
سنخهای کارکردی
function table
U
جدول تابعی
function subprogram
U
ریزبرنامهای که مقدارمنفردی را برمی گرداند
function key
U
کلید عملیاتی کلید تابعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com