English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 44 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
complementary resources U منابع مکمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
complementary U مکمل
complementary U زاویه مکمل
complementary U تکمیلی
complementary U متممی
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
complementary U متمم
complementary demand U تقاضای تکمیلی
complementary demand U تقاضای مکمل
complementary colors U رنگهای مکمل
complementary color U رنگ کامل
complementary factors U عوامل مکمل
complementary goals U اهداف مکمل
complementary goods U کالاهای مکمل
complementary range U برد مربوط به زاویه تصحیح تکمیلی تراز
complementary angle of site U تصحیح تکمیلی تراز
complementary metal oxide semiconductor U نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
complementary metal oxide semiconductor U طرح مدار پیچیده و روش ساخت
resources U منابع
resources U مدارک
resources U منابع اماد ذخایر
misallocation of resources U تخصیص نادرست منابع
allocation of resources U تخصیص منابع
military resources U منابع نظامی
nonrenewable resources U منابع غیر قابل تجدید
nonrenewable resources U منابع تمام شدنی
renewable resources U منابع تهی ناپذیر منابع تجدیدشدنی منابع قابل تجدید
scarce resources U منابع کمیاب
software resources U منابع نرم افزار
unused resources U منابع بیکار
unused resources U منابع استفاده نشده
human resources U منابع انسانی
hardware resources U منابع سخت افزاری
control of resources U کنترل منابع
control of resources U نظارت بر منابع
economic resources U منابع اقتصادی
exhaustable resources U منابع تمام شدنی
exhaustable resources U منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
exhaustable resources U زغال سنگ و سایر مواد کانی
fixed resources U منابع ثابت
natural resources U منابع طبیعی
optimum allocation of resources U تخصیص مطلوب منابع
efficient allocation of resources U تخصیص کارای منابع
To pool resources to gether . U کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com