English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
clock speed U سرعت ساعت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock. U او [مرد] عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
clock U زمانگیری
clock U ساعت ورزشگاه
clock U سنجیدن باساعت
clock U زمان سنج
at eight o'clock U در ساعت هشت
four o'clock U گل لاله عباسی
four o'clock U لاله عباسی
clock U سیگنال هایی که هم سان با باس ساعت هستند
clock U ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock U دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
the two o'clock d. U توزیع ساعت دو
three second clock U ساعت نشاندهنده قانون 3ثانیه در بسکتبال
clock U ساعت
clock U مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clock U ماشینی که زمان را نشان میدهد
clock U مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock U سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clock U تعداد باس هایی که ساعت هر ثانیه ایجاد میکند
clock U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock U وسیلهای که سرعت ساعت اصل سیستم را دو برابر میکند
four o'clock U ساعت چهار
clock U خط علامت روی دیسک یا نوار که حاوی داده درباره محل نوک خواندن است
o'clock U ساعت از روی ساعت
clock U ساعت
clock U زمان
clock U تپش زمان سنجی ساعت
master clock U زمان سنج اصلی
clock paradox U پارادکس زمانی
clock pulse U تپش زمان سنجی
clock maker U ساعت ساز
clock interrupt U وقفه زمان سنجی
clock generator U ساعت زا
game clock U ساعت ورزشگاه
military clock U ساعت یا وقت نظامی
physiological clock U ساعت فیزیولوژیکی
clock rate U نرخ زمان سنجی
electric clock U ساعت الکتریکی
clock signal U علامت زمان سنجی
effectiveness clock U دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
digital clock U ساعت رقمی
delta clock U که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
internal clock U ساعت داخلی
delta clock U مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
lady clock U کفشدوز
lady clock U پینه دوز
master clock U شاه زمان سنج
clock work U چرخهای ساعت
digital clock U زمان سنج رقمی
clock track U شیار زمان سنجی
clock stagger U رتبه زمان سنجی
clock method U روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
clock skew U اریب زمان سنجی
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
relocation clock U دایره تنظیم تیر
round-the-clock U پیوسته
clock operator U تنظیمکنندهوقت
clock timer U زمانموردنظر
The clock has stopped. U ساعت دیواری خوابیده است
This is a self - winding clock . U این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
work against the clock U بکوب کار کردن
round the clock U ۲۴ ساعته
set the clock U ساعت را تنظیم کردن
wall clock ساعت دیواری
to watch the clock U [با بیحوصلگی] دائما به ساعت نگاه کردن
to clock in [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
round-the-clock U لاینقطع
round-the-clock U روز و شب
round-the-clock U بیست و چهار ساعته
relocation clock U دایره تنظیم هدف
roller clock U چشمی بسته قرقره دار
shot clock U ساعت مسابقه
face of the clock U صفحه ساعت
time clock U ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
time clock U گاه ساعت
tower clock U برج ساعت
twentyfour second clock U ساعت نشاندهنده قانون 42ثانیه در بسکتبال
biological clock U ساعت زیستی
biological clock U زیست گشت
biological clock U زیستآهنگ
five-o'clock shadow U ته ریش
five-o'clock shadows U ته ریش
round-the-clock شبانه روزی
to clock out [in the workplace] U مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
clock generator U مولد زمان سنجی
clock frequency U بسامد زمان سنجی
alarum clock U خیزانک
alarum clock U ساعت شماطهای
cuckoo clock U ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
alarm clock U ساعت شماطهای
atomic clock U ساعت اتمی
grandfather clock U ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
chess clock U ساعت شطرنج
to advance the hand of a clock U عقربه ساعت را جلو کشیدن
Please don't wake me until 9 o'clock! U لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
Does this clock keep good time? U این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
The plane to ... departs at ... o'clock. U هواپیمای ... ساعت ... پرواز می کند.
turn the clock back <idiom> U زمان را به عقب برگرداندن
One cannot put back the clock. <proverb> U هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
horizontal clock system U طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
The clock is fast (gaining). U ساعت دیواری تند کار می کند
to clock off [British E] [in the workplace] U مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
clock calendar board U تخته ساعت / تقویم
selective clock stetching U تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
the clock was put back U عقربههای ساعت را عقب بردند
real time clock U زمان سنج بلادرنگ
to set the clock forward ساعت را جلو آوردن
clock code position U سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
real time clock U ساعت بلادرنگ
to clock on [British E] [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
weight-driven clock mechanism U مکانیزم ساعتپانولدار
He works day and night (round the clock). U روز وشب کارمی کند
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock. U من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
speed U باسرعت راندن
speed U سریع کارکردن
speed U تسریع کردن
speed U سرعت حرکت
speed U شتاب
with all speed U منتهای سرعت
with all speed U باشتابی هرچه بیشتر باسرعتی هرچه تمامتر
speed U روش بررسی کامپیوتر با اندازه گیری تعداد حلقههای اجرا د ریک زمان مشخص
speed U مسافت طی شده تقسیم بر زمان حرکت
speed up U تسریع
speed U نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speed U اندازه سرعت
mean speed U سرعت متوسط
speed U شتاب حرکت
speed U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speed U عده دور
speed a way U نوعی بازی شبیه هاکی
speed U کامیاب بودن
speed U حالت شانس خوب داشتن
speed U تندی
speed U اسکالار سرعت [فیزیک]
speed U سرعت
speed U مقدار سرعت [فیزیک]
speed U عجله
speed U شتاب کامیابی
speed U میزان شتاب
speed U درجه تندی
speed U وضع
speed of action U زرنگی [چابکی]
synchronous speed U سرعت همزمان
sustained speed U سرعت دائمی
alacrity [speed] U سرعت انتقال
speed tests U ازمونهای سرعت
speed of action U سرعت انتقال
speed trap U مسیر اندازه گرفته شده باوسیله الکتریکی
alacrity [speed] U زرنگی [چابکی]
turnings speed U سرعت تراشکاری
alacrity [speed] U چابکی
top speed U سرعت نهایی
speed of action U چابکی
tip speed U سرعت نوک
alacrity [speed] U چالاکی
speed of action U چالاکی
three speed motor U موتور سه سرعته
alacrity [speed] U درجه تندی
speed of action U درجه تندی
speed stability U پایداری سرعت
speed indicator U تندی نما
speed light U چراغ سرعت نمای دریایی
speed of advance U سرعت پیشروی
speed of light U سرعت نور
speed over the ground U S good made speed
speed reduction U کاهش سرعت
speed regulator U تنظیم کننده سرعت
speed regulator U نافم سرعت
speed of action U سرعت حرکت
alacrity [speed] U سرعت حرکت
speed ring U میز سایت
speed ring U طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
speed skater U اسکیت باز سرعت
speed skating U اسکیتینگ سرعت
speed indicator U سرعت نما
speed of action U فرزی
vertical speed U سرعت صعود عمودی هواپیما
film speed U ضبطشتاب
speed controller U کنترلکنندهسرعت
speed selector U انتخابگرسرعت
speed skate U اسکیتسرعتی
speed stages U سطح های سرعت
speed levels U سطح های سرعت
pick up speed <idiom> U افزایش سرعت
speed stage U مرحله سرعت
speed level U مرحله سرعت
speed stage U سطح سرعت
speed level U سطح سرعت
rotational speed U دور بر دقیقه
REDUCE SPEED NOW U از صورت خود بکاهید
vertical speed U سرعت صعود
vertical speed U سرعت قائم
wave speed U سرعت موج
wind speed U سرعت باد
alacrity [speed] U فرزی
with lightning speed U مانند برق به تندی برق بسرعت برق
speed of action U تندی
alacrity [speed] U تندی
speed of rotation U گردش بر دقیقه
rotational speed U گردش بر دقیقه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com