English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
clearing bank U بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing bank U بانک پس انداز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
clearing U تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
clearing U نقل وانتقال بانکی
clearing U تبرئه
clearing U تسویه
clearing U تهاتر بانکی
clearing U تسویه تسطیح
clearing U مکان مسطح
clearing U جمع کردن
clearing U پاک کردن
clearing U تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing U بوته کنی
clearing U سترده
clearing U تسطیح
clearing out [of a place] U تخلیه [فضایی]
clearing houses U قسمت تهاتر دربانکها
clearing operations U عملیات پاک کردن مین
crest clearing U محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
clearing station U پست تخلیه بیماران
clearing station U ایستگاه تخلیه بیماران
clearing a bill U محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
clearing agreement U موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
clearing block U قطعه بازدارنده
clearing block U قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
clearing iron U جاده پاک کن
clearing iron U سنگ پس زن
clearing of jungle U پاکسازی جنگل
clearing operations U عملیات مین روبی
clearing outwards U اعلامیه خروج کشتی
clearing out [of a place] U اخراج [از مکانی]
clearing house U قسمت تهاتر دربانکها
clearing houses U اطاق پایاپای
clearing houses U شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing houses U اتاق تهاتر
clearing house U اطاق پایاپای
clearing house U اتاق تهاتر
clearing house U شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing house U شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing banks U بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing banks U بانک پس انداز
clearing houses U شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing house U دفتر تسویه حساب
clearing houses U دفتر تسویه حساب
crest clearing graph U نمودار تعیین کمترین درجه مربوط به حاشیه امنیت مانع
clearing and switch buying U توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
market clearing price U قیمت تعادل در بازار
paying off [clearing off] [repayment] U بازپرداخت [پرداخت کامل اقساط]
to bank U واریزکردن
near bank U ساحل نزدیک رودخانه
You can bank on it! <idiom> U میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
Which bank do you bank with? U در کدام بانک حساب دارید؟
Which bank do you bank with? U با کدام بانک کار می کنید؟
bank on <idiom> U اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
You can take it to the bank. <idiom> U میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
bank U مجموعهای از وسایل مشابه
bank U سکو
bank U کپه کردن
bank U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank U قسمت برجسته سر پیچ
bank U در بانک گذاشتن
bank U کرانه دیواری
bank U مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank U انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank U کناره توده
bank U بانکداری کردن
bank U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank U بانک ضرابخانه
bank U کپه کردن بلند شدن
bank U بطورمتراکم
bank U ساحل
bank U لب
bank U کنار
bank U بانک
bank U صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
data bank U پایگاه داده ها
memory bank U بانک حافظه
data bank U پایگاه داده
mortgage bank U بانک رهنی
national bank U بانک ملی
monopoly bank U بانک انحصاری
negotiating bank U بانکی که اسناد را معامله میکند
negotiating bank U بانک معامله کننده
opening bank U بانک باز کننده اعتبار
sand bank U ریگ تپه
sand bank U ریگ پشته
sand bank U جزیره نما
sand bank U تپه زیرابی
remitting bank U بانک واگذارنده
presenting bank U بانک ارائه کننده
piggy bank U قللک
penny bank U دیناری
penny bank U بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
paying bank U بانک پرداخت کننده
loan bank U بانک استقراضی
loan bank U بانک وامی
land bank U بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
bank account U حساب بانکی
deposit in the bank U در بانک به ودیعه گذاردن
data bank U بانک اطلاعاتی
bank statement U صورت حساب بانکی
confirming bank U بانک تائید کننده
collecting bank U بانک وصول کننده
bank statement U صورتحساب بانکی
bank statements U صورت حساب بانکی
deposit with the bank U در بانک ودیعه گذاردن
development bank U بانک توسعه
foot bank زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
issuing bank U بانک گشاینده اعتبار
germplasm bank U بانک گونه ها
issuing bank U بانک صادر کننده
guide bank U دیوار هادی سد
fraudvlent bank U ورشکسته به تقصیر
foot bank U پیاده رو
bank statements U صورتحساب بانکی
saving bank U بانک پس انداز
blood bank U بانک جمع اوری خون
penny bank U صندوق پس انداز
provident bank U صندوق پس انداز
savings bank U صندوق پس انداز
river bank U ساحل رودخانه
Where is the nearest bank? U نزدیکترین بانک کجاست؟
bank restriction U ممنوعیت تعویض پول با طلا
fog bank U مه انباشت
account with [at] a bank U حساب بانکی
intermediary bank U بانک میانجی
approved bank U بانک تایید شده
piggy bank <idiom> U بانک کوچک
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
data bank U بانک داده ها
bank holiday U روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
world bank U بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
world bank U بانک جهانی
state bank U بانک دولتی
state bank U بانک استان
spoin bank U محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
spoin bank U انبار مازاد
savings bank U صندوق پس انداز
bank holiday U ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bank holiday U هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
fog bank U تودهی مه
data bank U بانک اطلاعات
data bank U base data
bottle bank U سطلآشغالمخصوصبطری
bank manager U رییسبانک
bank loan U وام بانکی
bank balance U پولموجود در حساببانکیفرد
bank of heliostats U کرانهنورگرایی
savings bank U قللک
bank line U نخ ماهیگیری وصل به ساحل
bank draft U حواله بانکی
bank draft U برات بانکی
bank discount U سپردههای بانکی
bank discount U تخفیف بانکی
bank development U گسترش شبکه بانکی
bank deposit U سپرده بانکی
bank credit U اعتبار بانکی
bank contraction U انقباض بانکی
bank effect U اثر دیواره کانال
bank effect U اثر کناره رودخانه
bank liabilities U تعهدات بانکی
bank liabilities U بدهیهای بانکی
bank interest U بهره بانکی
bank guarantee U ضمانت نامه بانکی
bank guarantee U ضمانت بانکی
bank giro U همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
bank giro U جیروی بانکی
bank genesis U پیدایش دیواره
bank failures U ورشکستگی بانک
bank failure U ورشکستگی بانکی
bank expansion U گسترش بانکی
bank angle U سراشیب مسیر هواپیما
bank commission U کارمزد بانکی
bank check U چک بانکی
bank charges U bank
bank advance U وام بانکی
bank acceptance U قبولی بانکی
bank acceptance U دریافتی
authorized bank U بانک مجاز
advising bank U اعلام میکند
advising bank U بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
advising bank U بانک ابلاغ کننده
accepting bank U بانک قبول کننده
accepting bank U بانک پذیرنده حواله یابرات
accepting bank U بانک قبولی نویس
oyster bank U پرورشگاه صدف
bank angle U زاویه شیب ساحل
bank angle U زاویه سراشیب مسیر
bank charges U هزینههای بانکی
bank charge U هزینههای بانکی
bank bond U ضمانت بانکی
bank bond U تعهد
bank bill U حواله بانکی
bank bill U اسکناس
bank bill U برات بانک
bank asset U دارائی بانک
bank annuities U هم نامیده شده
bank annuities U سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
merchant bank U بانک بازرگانی
bank note U چک تضمین شده
bank shot U ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com