English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
central city U مرکز شهر
central city U شهر مرکزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
city U شهرک
city U شهر
city U شهر کوچک
city U شهر
inner city U بخش مرکزی شهر
Take me to the city centre? U مرا به مرکز شهر ببرید.
How far is it to city centre? U تا مرکز شهر چقدر راه است؟
The city center . U میدان ( مرکز ) شهر
provincial city U شهرستان
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
they poured toward that city U سوی ان شهر هجوم کردند
Panama City U شهر پاناما
Vatican City U شهر واتیکان
City Hall U بلدیه
City Hall U ساختمان شهرداری
to prostrate a city U شهری را با خاک یکسان کردن
city boundary U شهرمرزی
garden city U شهریدرداخلیکباغستان
Guatemala City U پایتختگوآتمالا
Kuwait City U کویت
New York City U نیویورک
Mexico City U مکزیکوسیتی
city view U نمای شهر
City Hall U شهرداری
empire city U نیویورک
city slicker U رند
city slicker U زرنگ
mushroom city U شهری که زود ترقی میکند
city slicker U شهری
the city has been proclaimed U قدغن هایی در شهربرقرارکرده اند
City Beautiful U [جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
city editor U نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
Ideal City U [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
Garden city U بوستان شهر
to raze a city to the ground U شهری را با خاک یکسان کردن
to serve the city with water U اب برای شهر تهیه کردن
What's the fare to city centre? U نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
the hill overhangs the city U تپه به شهر مشرف است
Ho Chi Minh City U شهر هوشی مین مرکز ویتنام جنوبی
that city lies in ruins U ان شهر خراب
gray air city U شهر با مه دود اکسیدی
that city lies in ruins U است
The city was razed to the ground. U شهر با خاک یکسان شد
brown air city U شهر با مه دود اسیدی
bombers raided the city U بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
Every man is a sovereign in his own city . <proverb> U هر کس به شهر خود شهریار است .
To lay siege to a city . U شهری را محاصره کردن
bombers raided the city U بمب افگن هابران شهرحمله کردند
The entire city was plunged in darkness . U تمام شهر غرق درتاریکی بود
Enemy troops poured into the city. U سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. U دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. U شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
central U کامپیوتر مرکزی
central U مرکزی
central U ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند
central U واحد محاسبات و منط ق
central U گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل
central U که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
central U کلمه با طول کوتاه
central U فضایی در حافظه که محل آن مستقیماگ و به سرعت توسط CPU قابل آدرس دهی است
central U متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
central U تلفن چی مرکزی
central U واحد ورودی و خروجی
paching central U سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
switching central U مرکز تلفن خودکار
Central America U آمریکایمرکزی
central circle U دایرهوسط
central column U ستونمرکزی
central defender U مدافعوسطی
central incisor U دندانپیشینمرکزی
central nave U کلیسایمرکزی
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
central reservation U مرکزرزروکردن
central screw U پیچمرکزی
central stile U چهارچوبدربمیانی
central war U جنگ عمده
central government U حکومت مرکزی
central pith U هسته یا مغز چوب
central planning U برنامه ریزی مرکزی
central position U قرارگاه مرکزی
central position U وضعیت مرکزی
central canal U مجرای مرکزی
central processor U پردازنده مرکزی
central processor U پردازشگر مرکزی
central office U تلکس و تلگراف
central office U مرکز تلفن
central fissure U شیار مرکزی
central exchange U مرکزتلکس
central exchange U مرکز تلفن خودکار
central gyrus U شکنج مرکزی
central load U بار مرکزی
central load U نیروی وارد به مرکز
central convolution U شکنج مرکزی
central office U دفتر مرکزی
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
central tendency U احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
central tendency U تمایل به مرکز
central head U فشار مرکزی
central strip U نوار میانی
central heating U گرمایش مرکزی
central strip U جداکننده جهات
central terminal U پایانه مرکزی
central station U نیروگاه مرکزی
central site U سایت مرکزی
central war U جنگ عمومی
central bank U بانک مرکزی
central reserve U سکوی وسط
central reserve U سکوی میانی
central heating U حرارت مرکزی
central sulcus U شیار مرکزی
central angle at crest U فرجه ستیغ
central pumping station U تلمبهخانه
central control panel U تابلوی مرکزی کنترل
Central Intelligence Agency U مرکز اداره اطلاعات [ایالات متحده آمریکا]
central treaty organization U سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
German Central Bank U بانک مرکزی آلمان
central concrete membrane U پرده میانی بتنی
central control desk U اطاق فرمان اصلی
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
central control desk U میزفرمان مرکزی
central control panel U مرکز کنترل
central angle of arch U دهانه کمان
central air data U مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
central processing unit U واحد پردازش مرکزی
central processing unit U واحدپردازنده مرکزی
Central African Republic جمهوری آفریقای مرکزی
unit central processing U واحد پردازش مرکزی
central refueling provisions U سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
central telegraph office U مرکز تلگراف اصلی
telephone central office U مرکز تلفن خودکار
central tendency measures U اندازههای گرایش مرکزی
measures of central tendency U اندازههای گرایش مرکزی
central treaty organization U انگلستان
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
central planning team U تیم طرح ریزی مرکزی
central pumping station U مرکزی
central heating system U دستگاه حرارت مرکزی
central information file U سیستم اصلی ذخیره داده
central limit theorem U قضیه حد مرکزی
top central manhole U حفرهمیانیورودفرد
central mass storage U انباره انبوه مرکزی
central mixing plant U مرکز اختلاط بتن
central railway station U ایستگاه مرکزی راه اهن
central focusing wheel U چرخهزوم مرکزی
central pastry kitchen U اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
organization of central american states U سازمان دول امریکای مرکزی
central food preparation facility U کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com