English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
casual labour U کارگر اتفاقی
casual labour U کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
casual U اتفاقی
casual U غیر مهم
casual U غیر جدی
casual shoe U کفشمعمولی
casual uplift U بالا بردن موقتی
casual [not planned] <adj.> U اتفاقی
casual [not planned] <adj.> U تصادفی
casual detachment U یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
casual labourer U عملهای که هروقت کاربرسدکارمیکند
casual payment U مساعده
casual uplift U بالا رفتن موقتی
casual water U تجمع موقتی اب روی زمین
casual [not planned] <adj.> U برحسب تصادف
casual [not planned] <adj.> U شانسی
to the casual eye <adv.> U به صورت ظاهر
to the casual eye <adv.> U به ظاهر امر
casual poor U کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
casual payment U پیش پرداخت
to the casual eye <adv.> U بر حسب ظاهر
to the casual eye <adv.> U تظاهرا
adjutant general corps casual U منتصب به اجودانی
in labour U در حال زایمان
in labour U سر زا
f.labour U بیگاری
labour U کارگر عمله
labour U کار
labour U رنج
labour U زحمت کوشش
labour U درد زایمان
labour U حزب کارگر
labour U زحمت کشیدن
labour U تقلاکردن
labour U کارگر
labour U نیروی انسانی
labour U کوشش کردن
unskilled labour U نخواهد
unskilled labour U کارهایی که استادی
unpaid labour U بیگاری
unpaid labour U بیگار
statute labour U کار اجباری
statute labour U بیگاری
statute labour U بیگار
unskilled labour U کارگرانی که کارشان استادای نخواهد
bonded labour U کارکردندرقبالپولیکهقبلاقرضگرفتهشده
labour force U مردمیکهتوانائیکارکردندارند
labour market U متقاضیکار
labour-intensive U صنعتیکهبهتعدادکارگرزیادینیازمنداست
slave labour U بردهداری
labour day U روز کارگر
division of labour U تقسیم کار
skilled labour U کارگر ماهر
premature labour U زاییمان پیش از موعد طبیعی
forced labour U کار اجباری
forced labour U بیگاری
direct labour U دستمزد مستقیم
day labour U کار روزمزد
date labour U کار روز مزد
common labour U کارگر عمومی
labour-saving U کار کم کن رنج گاه
labour saving U کار کم کن رنج گاه
hard labour U اعمال شاقه
Labour Party U حزب کارگر
divisions of labour U تقسیم کار
labour policy U سیاست استخدام کارکنان
labour office U اداره کارگزینی
labour law U حقوق کار
labour law U قانون کار
labour union U اتحادیه کارگران
labour code U قانون کار
labour act U قانون کار
indirect labour U هزینه دستمزد غیرمستقیم
manual labour U امضای دستی
indirect labour U کار غیرمستقیم
imprisonment with hard labour U حبس با اعمال شاقه
child labour legislation U قانون مربوط به کارخردسالان
to labour [British English] U در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
labour intensive industry U صنعت کاربر
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
international labour organization U سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
labour is often the father of pleasure <proverb> U مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com