Perdic | building up alloy | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 179 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	building up alloy U	الیاژ مخصوص روکش کاری

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	alloy U	ترکیب فلز بافلز گرانبها
	alloy U	الودگی
	alloy U	شائبه
	alloy U	عیار زدن معتدل کردن
	alloy U	الیاژ
	alloy U	همبسته
	alloy U	اختلاط
	alloy U	همبسته کردن
	alloy U	الیاژ همبسته
	alloy U	الیاژ فلز مرکب
	alloy U	درجه ماخذ
	alloy U	عیار
	alloy U	بار
	binary alloy U	الیاژ محتوی دوفلز بنیانی
	nickel alloy U	الیاژ نیکل
	cutting alloy U	فلز سخت
	copper alloy U	همبسته کالا
	hypereutectoid alloy U	الیاژ هیپراوتکتوئیدی
	heavy alloy U	الیاژ سنگین
	copper alloy U	الیاژ مس
	aluminum alloy U	الیاژ الومینیوم
	alloy steel U	فولاد الیاژی
	alloy steel U	فولاد فشرده
	alloy steel U	الیاژ فولاد
	ferro alloy U	الیاژ فرو
	iron alloy U	الیاژ اهن
	metal alloy U	الیاژ فلز
	super alloy U	الیاژهای پیشرفته
	magnetic alloy U	الیاژ مغناطیسی
	light alloy U	الیاژهای سبک
	the alloy of silver U	عیارنقره
	stainless alloy U	الیاژ ضد زنگ
	binary alloy U	الیاژ دوتایی
	ternary alloy U	الیاژ سه تایی
	light alloy U	الیاژ سبک
	wrought alloy U	الیاژ غیر ریختنی
	to alloy gold with copper U	عیارزدن
	to alloy gold with copper U	امیختن
	die casting alloy U	الیاژ ریخته گری حدیدهای
	to alloy gold with copper U	بارزدن
	platinum iridium alloy U	الیاژ پلاتین- ایریدیم
	lead base alloy U	الیاژ سرب
	fusible metal or alloy U	فلزلحیمی
	fusible metal or alloy U	فلزگداختنی فلزنرم
	hard facing alloy U	الیاژ سخت گردانی سطحی
	high temperature alloy U	الیاژ درجه حرارت بالا
	iron carbon alloy U	الیاژ اهن و کربن
	free cutting alloy U	الیاژ اتومات
	alloy treated steel U	فولاد کم الیاژ
	high frequency alloy juction transistor U	ترانزیستور الیاژی فرکانس بالا
	building U	عمارت دیسمان
	building U	بنا
	building U	ساختمان
	to found a building U	ساختمانی بینادکردن
	to found a building U	عمارتی برپاکردن
	to plan a building U	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
	to plan a building U	عمارتی راطرح ریزی کردن
	tower building U	ساختمان برجی
	administrative building U	ساختماناداری
	containment building U	ساختمانمحدودشده
	reactor building U	ساختمانرآکتور
	the interior of a building U	اندرون عمارت
	main building U	ساختمان اصلی
	building blocks U	کنده ساخت
	model building U	الگوسازی
	to shift to the new building U	اسباب کشی کردن
	nest building U	لانه سازی
	building plant U	وسایل ساختمان
	office building U	ساختمان اداری
	building block U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	public building U	بنای همگانی
	ship building U	کشتی سازی
	site building U	زمین زیربنا
	site building U	زمین ساختمانی
	situation of a building U	موقعیت ساختمان
	situation of a building U	وضع قرارگرفتن بنا
	building block U	بنا کنده
	building block U	کنده ساخت
	service building U	ساختمانسرویس
	slab building U	ساختلوح
	to break into a building U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	building contractor U	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
	to demolish a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to pull down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	turbine building U	ساختمانتوربین
	building society U	شرکتوام دهندهمسکن
	sick building U	اشارهبهساختمانهایمدرن
	They bombarded the building. U	ساختمان رابه توپ بستند
	The building is in ruins . U	ساختمان خراب است
	building line U	خط کناری ساختمان
	Industrialized building U	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
	intelligent building U	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
	to tear down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to pull down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to demolish a building U	خراب کردن ساختمانی
	to tear down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	bridge building U	پل سازی
	building material U	مصالح ساختمانی
	road building U	جاده سازی
	building official U	بازرسان ساختمان
	building operations U	عملیات ساختمانی
	building owner U	صاحب کار
	building permit U	پروانه ساختمان
	building system U	سیستم ساختمان
	building system U	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
	building sand U	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
	building unit U	واحد ساختمانی
	building unit U	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
	building up of generator U	پیش تحریک مولد
	building work U	کار ساختمانی
	capital building U	سرمایه سازی
	building material U	مصالح ساختمان
	building machinery U	ماشین الات ساختمانی
	building component U	اجزای ساختمان
	building connection U	انشعاب ساختمان
	building construction U	معماری
	building construction U	روسازی
	building costs U	هزینههای ساختمان
	building craftsman U	کارگر ماهر ساختمانی
	building enterprise U	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
	building inspectorate U	دفتر نقشه کشی
	building limes U	اهک ساختمانی
	building line U	امتداد
	building line U	راسته
	building line U	بر ساختمانی
	building line U	بر ساختمان
	building log U	چوب گرد ساختمان
	commercial building U	سرای
	commercial building U	تیم
	body building U	پرورش اندام
	body building U	بدنسازی
	height of building U	بلندی ساختمان
	building sites U	کارگاه ساختمانی
	gigantic building U	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
	building site U	کارگاه ساختمانی
	body-building U	ورزش زیبایی اندام
	building site U	عرصه
	body-building U	بدنسازی
	home building U	ساختمان مسکونی
	house building U	ساختمان مسکونی
	body-building U	پرورش اندام
	industrial building U	ساختمان صنعتی
	building sites U	عرصه
	body building U	ورزش زیبایی اندام
	building blocks U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	building blocks U	بنا کنده
	commercial building U	تیمچه
	apartment building U	ساختمان اپارتمانی
	administration building U	ساختمان اداری
	exhibition building U	ساختمان نمایشگاه
	administration building U	قسمت اداری
	industrial building U	بنای صنعتی
	framed building U	ساختمان تیر پایهای
	machine building U	ماشین سازی
	road building slag U	شلاکه جاده سازی
	local building inspector U	پلیس ساختمان
	building block principle U	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
	elvis has left the building <idiom> U	[نمایش به اتمام رسیده]
	machine building industry U	صنعت ماشین سازی
	elvis has left the building <idiom> U	[تمام شده است]
	power house building U	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
	A multi-storey building. U	ساختمان چندین طبقه
	article of a building by law U	ائین نامه ساختمان
	building material dealer U	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
	basic building materials U	مواداولیهساختمان
	In appiarance it is a strong building. U	بظاهر ساختمان محکمی است
	a building of small scale U	عمارت کوچک
	building steel lathing U	بافت ساختمان فولادی
	building steel lathing U	اسکلت فلزی ساختمان
	road building machine U	ماشین جاده سازی
	word building test U	ازمون واژه سازی
	building trade worker U	تعمیرکار ساختمان
	building trade joinery U	نجاری ساختمان
	To make a forcible entry into a building. U	بزور وارد ساختمانی شدن
	bed building stage of river U	تراز سطح متوسط اب رودخانه
	his equitable savings and loan building U	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
	to burgle [British E] / burglarize [American E] a building. U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است