Perdic | blind letter | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	blind letter U	نامهای که نام ونشان روشن ندارد

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	The blind can not lead the blind. <proverb> U	کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
	blind leading the blind <idiom> U
	Get the letter to him . Have the letter handed to him. U	نامه را بدستش برسان
	i wrote letter a letter U	هی کاغذ نوشتم
	i wrote letter a letter U	چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
	Read out the letter. Read the letter aloud. U	نامه را بلند بخوان
	blind U	کمینگاه
	blind U	بدون دید مستقیم پرسنل
	blind U	چشمک زدن علامت دادن
	blind U	کور کردن
	to go it blind U	بی پرواکاری راکردن
	to be blind to U	نفهمیدن
	to go it blind U	بی گداربه اب زدن
	to be blind to U	ندیدن
	blind U	طاقنما
	blind U	پوشش مخفی [جامعه شناسی]
	blind U	مخفی گاه [جامعه شناسی]
	blind U	چراغ اعلام خطر
	blind U	چراغ چشمک زن
	blind U	آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
	blind U	درز یاراه
	blind U	خیره کردن
	blind U	:کورکردن
	blind U	غیر خوانایی
	blind U	بی بصیرت
	blind U	تاریک ناپیدا
	blind U	نابینا
	blind U	: کور
	blind U	گرفتن
	blind U	هرچیزی که مانع عبورنور شود
	blind U	:چشم بند
	blind U	اغفال کردن
	blind U	پناه
	blind U	سنگر
	blind U	در پوش
	blind U	پرده
	blind U	مخفی گاه
	blind one eye U	از یک چشم کور
	blind hole U	سوراخ کور
	blind pass U	پاس بدون دید یار
	blind of one eye U	یک چشم
	born blind U	کور مادرزاد
	color blind U	رنگ کور
	blind nut U	مهره کور
	color blind U	فاقد حساسیت نسبت برنگ
	day blind U	روزکور
	gravel blind U	تقریبا کور
	gravel blind U	دارای چشم تار دارای دید کم
	blind pass U	کالیبر کور
	blind transportation U	ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
	blind pipe U	لوله کور
	blind pass U	پاس کور
	blind rivet U	پرچ کور
	blind score U	امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
	blind search U	جیستجوی بی نتیجه
	blind pipe U	لوله غیرمشبک
	blind side U	سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
	blind stiteh U	کور نخبه
	blind transportation U	ارسال یک جانبه
	blind valley U	کور دره
	blind window U	پنجره نما
	blind zone U	منطقه کور
	green blind U	نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
	he is blind to kindness U	مهربانی نمیفهمد چیست
	sun blind U	سایبان
	sun blind U	پرده پنجره
	strike blind U	با ضربه کور کردن
	spanish blind U	دریچه کرکرهای
	snow blind U	برف کوری
	snow blind U	برف کور
	moon blind U	شبکور
	moon blind U	روزبین
	moon blind U	دچار اماس نوبتی
	murphy blind U	چشم بند اسب
	night blind U	شبکور
	sand blind U	دارای چشم تار
	ventilation blind U	پیش پنجره
	double blind U	دوسوکور
	blind cloth U	پردهکرکره
	he strike him blind U	چنان زد که کورش کرد
	hoodman blind U	گردن کلفت
	hoodman blind U	اوباش
	hoodman blind U	لوطی
	hoodman blind U	مرد کلاهدار
	stone blind U	کاملا کور
	blind storey U	تریبون کلیسا
	To know someone blind spots. U	رگ خواب کسی را بدست آوردن
	word-blind U	کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
	colour blind U	کوررنگ
	blind drunk U	مستمخمور
	Roman blind U	درپرشرومانی
	roller blind U	پرده فنردار قرقره ایی
	blind matching U	همتاسازی بی نام
	blind alleys U	شاخه بن بست
	blind alleys U	کوچه بن بست
	blind bridle U	لگام چشمبنددار
	blind arcade U	طاقنما
	blind alley U	شاخه بن بست
	blind date U	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
	blind dates U	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
	blind spots U	نقطه ضعف
	blind spot U	نقطه کور
	blind a lley U	کوچه بن بست
	blind spot U	نقطه ضعف
	blind spots U	نقطه کور
	Venetian blind U	پنجره کرکره
	blind alley U	کوچه بن بست
	blind hole U	سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
	blind fold U	چشم بستن
	blind analysis U	تحلیل بی نام
	blind fold U	با چشم بسته
	blind flange U	فلانژ کلاهک
	blind flange U	فلانژ سرپوشیده
	blind keyboard U	صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
	blind dialling U	توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
	blind hole U	سوراخ مسدود
	blind diagnosis U	تشخیص بی نام
	blind coal U	زغال سنگ بی شعله
	blind circuit U	مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
	blind gate U	دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
	blind circuit U	مدار یک طرفه
	blind fold U	کورکردن
	to turn a blind eye to something U	چیزی را نادیده گرفتن
	blind mans buff U	ازمن داری
	blind man's buff U	از من داری
	blind man's buff U	چشم بندانک
	To lose ones sight . To go blind. U	کور شدن
	blind mans buff U	چشم بندی چشم بندانک
	The illiterate person is blind . <proverb> U	بیسواد کور است .
	He is blind in the left eye . U	چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
	to turn a blind eye to something U	چیزی را زیر سبیلی رد کردن
	blind bombing zone U	منطقه بمباران محدود
	blind drainage area U	حوزه ابریز بسته
	blind carbon copy U	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
	blind copy receipt U	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
	double blind method U	روش بی نام مضاعف
	To turn a blind eye to something. To overlook something. U	چیزی را نادیده گرفتن
	In is an affair of the heart . Love is blind . U	کار کار دل است
	To overlook. To turn a blind eye. U	چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
	letter U	مراسله
	to a. letter U	روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
	letter U	حرف چاپی
	letter no U	نامه شماره 5
	to a. letter U	فرستادن
	letter of a U	اگاهی نامه
	letter of a U	اطلاع نامه
	letter U	باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
	to the letter U	طابق النعل بالنعل
	letter U	حرف الفباء
	letter U	معرفت دانش
	letter U	اثارادبی
	letter U	کاغذ ادبیات
	letter U	حرف
	letter for letter <adv.> U	نکته به نکته
	letter U	نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
	letter for letter <adv.> U	مو به مو
	d. letter U	حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
	letter U	نامه
	to the letter <adv.> U	مو به مو
	to the letter <adv.> U	نکته به نکته
	letter U	نوشته
	letter U	سند
	to the letter <adv.> U	کلمه به کلمه
	letter U	حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
	letter U	معرفی نامه
	letter for letter <adv.> U	کلمه به کلمه
	to the letter <idiom> U	طبق قانون
	letter U	نویسه
	take this letter to the post U	این نامه راببرید به پستخانه
	the letter is urgent U	نامه فوری است
	the letter of the law U	لفظ یا نص قانون
	the letter of the law U	عبارت قانون
	the letter of the law U	نص یا لفظ شریعت
	the original letter U	عین نامه
	letter of dismissal U	ترک
	The letter is in his own handwriting . U	نامه بخط خودش است
	He signed with the letter U	امضاء با حرف او
	letter of dismissal U	انفصال
	under cover of letter no U	ضمن نامه شماره
	repetitive letter U	یات آدرس
	repetitive letter U	نوشته شده است
	scarlet letter U	حرف A برنگ سرخ که روی سینه زناکاران نصب میشده
	sea letter U	سند بیطرفی کشتی
	send a letter U	نامهای بفرستید
	I read through the letter. U	من این نامه را کاملا میخوانم.
	letter of reference U	توصیه نامه
	letter of reference U	معرفی نامه
	send a letter U	کاغذ بدهید
	small letter U	حرف ریز
	registered letter U	نامه سفارشی
	letter of dismissal U	بطلان
	I had a letter from my father . U	از پدرم کاغذ داشتم
	To mail a letter. U	نامه ای رابه پست انداختن
	I have just received your letter. U	کاغذت تازه به دستم رسیده است
	Letter of recommendation. U	توصیه نامه
	to kern a letter U	فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
	letter of attorney U	اجازه نامه
	letter of attorney U	اختیار نامه
	This letter has been tampered with . U	در این نامه دست برده شده
	letter of attorney U	وکالت نامه