Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blind drainage area
U
حوزه ابریز بسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drainage area
U
حوزه ابخیز
drainage area
U
ابخیز
drainage area
U
ابریز
blind leading the blind
<idiom>
U
The blind can not lead the blind.
<proverb>
U
کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
drainage
U
خشک اندازی فاضلاب
drainage well
U
چاه زهکش
drainage course
U
لایه زهکش
drainage
U
زهکشی
drainage well
U
چاه زهبر
drainage
U
زیر اب زنی
drainage basin
U
ابخیز
drainage basin
U
ابریز
drainage basin
U
حوزه زهکش
aeration drainage
U
زهکشی تهویهای
drainage trench
U
معبر فاضلاب
inherited drainage
U
شبکه زهکشی طبیعی
dendritic drainage
U
زهکشی شجری
drainage cut
U
زهکش میانبر
drainage gallery
U
دالان زهکش
drainage gallery
U
گالری زهکش
drainage circuit
U
چرخهفاضلاب
drainage layer
U
بالایسد
internal drainage
U
ابریز بسته
drainage blanket
U
لایهزهکشی
subsoil drainage
U
زهکشی زیرزمینی
drainage trench
U
فاضلاب رو
drainage gallery
U
مجرای زهکشی
drainage hypothesis
U
فرضیه زهکشی
drainage system
U
سیستم زه کشی
drainage system
U
سیستم ابیاری سیستم تخلیه اب
vertical sand drainage
U
زهکشهای قائم ماسهای چاه زهکش ماسهای زهکشهای ایستاده ماسهای
blind
U
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
blind
U
بدون دید مستقیم پرسنل
blind
U
کمینگاه
blind
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind
U
کور کردن
blind
U
:چشم بند
blind
U
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
to go it blind
U
بی گداربه اب زدن
to be blind to
U
نفهمیدن
to go it blind
U
بی پرواکاری راکردن
blind
U
طاقنما
to be blind to
U
ندیدن
blind
U
چشمک زدن علامت دادن
blind
U
سنگر
blind
U
:کورکردن
blind
U
اغفال کردن
blind
U
گرفتن
blind
U
درز یاراه
blind
U
خیره کردن
blind
U
بی بصیرت
blind
U
غیر خوانایی
blind
U
نابینا
blind
U
: کور
blind
U
تاریک ناپیدا
blind
U
مخفی گاه
blind
U
پرده
blind
U
در پوش
blind
U
چراغ چشمک زن
blind
U
هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind
U
پناه
blind
U
چراغ اعلام خطر
blind dialling
U
توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind diagnosis
U
تشخیص بی نام
blind flange
U
فلانژ سرپوشیده
blind coal
U
زغال سنگ بی شعله
gravel blind
U
تقریبا کور
moon blind
U
دچار اماس نوبتی
blind hole
U
سوراخ کور
blind hole
U
سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind gate
U
دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind fold
U
با چشم بسته
moon blind
U
روزبین
blind fold
U
کورکردن
blind fold
U
چشم بستن
blind hole
U
سوراخ مسدود
blind flange
U
فلانژ کلاهک
moon blind
U
شبکور
blind circuit
U
مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind circuit
U
مدار یک طرفه
hoodman blind
U
مرد کلاهدار
hoodman blind
U
لوطی
hoodman blind
U
اوباش
hoodman blind
U
گردن کلفت
ventilation blind
U
پیش پنجره
he strike him blind
U
چنان زد که کورش کرد
he is blind to kindness
U
مهربانی نمیفهمد چیست
green blind
U
نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
blind a lley
U
کوچه بن بست
sun blind
U
سایبان
blind analysis
U
تحلیل بی نام
blind arcade
U
طاقنما
blind bridle
U
لگام چشمبنددار
double blind
U
دوسوکور
blind keyboard
U
صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
blind transportation
U
ارسال یک جانبه
blind valley
U
کور دره
blind window
U
پنجره نما
blind zone
U
منطقه کور
snow blind
U
برف کور
sun blind
U
پرده پنجره
born blind
U
کور مادرزاد
strike blind
U
با ضربه کور کردن
stone blind
U
کاملا کور
spanish blind
U
دریچه کرکرهای
color blind
U
رنگ کور
color blind
U
فاقد حساسیت نسبت برنگ
snow blind
U
برف کوری
sand blind
U
دارای چشم تار
roller blind
U
پرده فنردار قرقره ایی
blind stiteh
U
کور نخبه
blind search
U
جیستجوی بی نتیجه
blind letter
U
نامهای که نام ونشان روشن ندارد
blind matching
U
همتاسازی بی نام
blind nut
U
مهره کور
blind of one eye
U
یک چشم
blind one eye
U
از یک چشم کور
murphy blind
U
چشم بند اسب
night blind
U
شبکور
blind side
U
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
blind pass
U
پاس بدون دید یار
blind pass
U
پاس کور
blind pass
U
کالیبر کور
blind pipe
U
لوله غیرمشبک
blind pipe
U
لوله کور
blind rivet
U
پرچ کور
blind score
U
امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
day blind
U
روزکور
blind cloth
U
پردهکرکره
blind storey
U
تریبون کلیسا
blind spot
U
نقطه کور
blind spot
U
نقطه ضعف
blind spots
U
نقطه کور
blind transportation
U
ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
blind spots
U
نقطه ضعف
Venetian blind
U
پنجره کرکره
Roman blind
U
درپرشرومانی
blind drunk
U
مستمخمور
colour blind
U
کوررنگ
word-blind
U
کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
blind date
U
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind alley
U
کوچه بن بست
blind alley
U
شاخه بن بست
blind alleys
U
کوچه بن بست
blind alleys
U
شاخه بن بست
To know someone blind spots.
U
رگ خواب کسی را بدست آوردن
blind dates
U
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
to turn a blind eye to something
U
چیزی را زیر سبیلی رد کردن
blind bombing zone
U
منطقه بمباران محدود
blind man's buff
U
از من داری
blind carbon copy
U
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
to turn a blind eye to something
U
چیزی را نادیده گرفتن
blind copy receipt
U
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind man's buff
U
چشم بندانک
blind mans buff
U
ازمن داری
The illiterate person is blind .
<proverb>
U
بیسواد کور است .
He is blind in the left eye .
U
چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
blind mans buff
U
چشم بندی چشم بندانک
To lose ones sight . To go blind.
U
کور شدن
double blind method
U
روش بی نام مضاعف
To turn a blind eye to something. To overlook something.
U
چیزی را نادیده گرفتن
In is an affair of the heart . Love is blind .
U
کار کار دل است
To overlook. To turn a blind eye.
U
چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
area
U
پهنک
area
U
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
area
U
بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
area
U
ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
area
U
دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
area
U
گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
area
U
پهنه
area
U
رشته
[دانشی]
area
U
شاخه
[دانشی]
area
U
مساحت
area
U
جستجو برای داده خاص در بخشی از حافظه یا فایلها
area
U
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
area
U
فضا
area
U
سطح مقطع
area
U
مساحت سطح
area
U
محوطه
area
U
ناحیه
area
U
منطقه
area
U
سطح
area
U
حوزه
area
U
عرصه
no-go area
U
منطقهممنوعه
area
U
قلمرو
I know the area more or less .
U
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
playing area
U
محدوده زمین
piston area
U
سطح پیستون
prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
overflow area
U
ناحیه سرریز
output area
U
ناحیه خروجی
output area
U
خروجی
output area
U
ناحیه
position area
U
منطقه مواضع
prohibited area
U
منطقه منع اتش
reserved area
U
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
rendezvous area
U
نقطه الحاق یکانها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com