English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bend over backwards to do something <idiom> U سخت تلاش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
backwards U عقب افتاده
To know it backwards. U مطلبی رافوت آب بودن (خوب دانستن )
To go backwards. U عقب عقب رفتن
backwards U در جهت عقب یا در خلاف جهت
backwards U سیگنال کنترل و handshaking
backwards U کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backwards U ارسال داده کنترل شده توسط گیرنده
backwards U جستجو برای دادهای که در محل نشانه گرد قرار دارد یا در انتهای فایل است و جستجو تا ابتدای فایل
backwards U بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
backwards U تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
backwards U روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
backwards U کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
backwards U کودن
backwards U به پشت
backwards U ازپشت وارونه
backwards U عقب مانده
step backwards U تنزل
step backwards U بازگشت [به حالت کم توسعه]
step backwards U برگشت [به حالت کم توسعه]
To and fro . Forwards and backwards. U جلو وعقب
To move backwards and forwards. U عقب وجلو حرکت کردن
bend U خمیدن
bend U گیره
bend U خم کردن
bend to right U بهراستبپیچید
per bend U خمجفتی
U-bend U لولهUشکل
i am bend on going U مصمم هستم بروم
bend U شرایط خمیدگی زانویی
bend U زانویه خمیدگی
bend U خمش
bend U کج کردن
bend U بستن بادبان به تیر دکل
bend U کوشش کردن
bend U خمش فشاری انحنای لوله زانویی
bend U کمان خمش
bend U دولا کردن
bend U تعظیم کردن
bend U منحرف کردن
bend U بذل مساعی کردن
bend U خم شدن
double bend U پیچدوبله
to bend effort U کوشش کردن
hairpin bend U پیچتندجاده
to bend the knee U خم کردن زانو
sheet bend U نوعی گره طناب
to bend effort U صرف قوه کردن
sheet bend U گره مخصوص وصل دو طناب قایق
carrick bend U بست دو خفتی
carrick bend U گره زنجیر
bend on edge U خم کردن لبه ها
fisherman's bend U گره لنگر
fisherman's bend U گره مخصوص قایقرانی
to bend effort U اقدام کردن
hawser bend U گره طنابی که دوسرطناب رابهم فروکند
hawser bend U گره طناب
fisherman's bend U گره ماهیگیری
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
sheet bend U گره پله
sheet bend U hitch swab : syn
bend sinister U قسمت چپ دگل اصلی کشتی
drive someone round the bend <idiom> U جان کسی را به لب آوردن
double sheet bend U گیرهورقهدوبله
to bend the knee in prayer U رکوع کردن
to bend or draw the bow U کمان کشیدن
pipe bend or knee U زانویی
hair pin bend U مارپیچ
hair pin bend U مارپیچ کوهستان
pipe bend or knee U زانو
to bend or draw the bow U کمان را چله کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com