Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
base path
U
مسیر بین پایگاهها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
f. this path
U
ازاین راه برو
path
U
محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
path
U
لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
path
U
مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
path
U
مسیر ممکن یا مجموعه رویدادها یا دستورات در اجرای یک برنامه
path
U
فرمان PATH
the f. path
U
جاده پیش یاجلویی
path name
U
نام مسیر
I have been down that path.
U
مزه اش را چشیده ام ( بسرم آمده است )
by path
U
جاده فرعی
path
U
پیاده رو
path
U
راه
path
U
باریک راه
path
U
جاده
path
U
مسیر طریقت
path
U
جاده مال رو
path
U
مسیر
path
U
گذرگاه
roller path
U
صفحه بلبرینگ
foot path
U
کوره راه
to beat a path
U
کوبیدن یک جاده
primrose path
U
راه تسلیم ورضا
train path
U
اجازه عبور ترن روی یک خط
primrose path
U
راه عیش وخوشی
scan path
U
مسیر پیمایش
light path
U
مسیر نور
flight path
U
مسیر پرواز
expansion path
U
مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
expansion path
U
مسیر گسترش
time path
U
مسیر زمانی
the primrose path
U
عیش و نوش جویی
nerve path
U
گذرگاه عصبی
glide path
U
مسیر فرود ازاد
glide path
U
مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
leakage path
U
مسیر خزش
leakage path
U
مسیر نشت
magnetic path
U
مسیر خطوط قوا
mean free path
U
مسافت ازاد متوسط
mean free path
U
مسافت ازاد میانگین
current path
U
مسیر عبور جریان برق
motor path
U
گذرگاه حرکتی
glide path
U
مسیر پرواز در حال سرخوردن
path analysis
U
تحلیل مسیر
path of expansion
U
مسیر توسعه
path of expansion
U
مسیر گسترش
path of flight
U
مسیر پرواز
path of flight
U
مسیر هواپیما
path sweeping
U
پاک کردن مسیر
path sweeping
U
مین روبی مسیر دریایی
lightning path
U
مسیر برق
critical path
U
مسیر بحرانی
roller path
U
ریل دواربرجک توپ
bridle path
U
جاده اسب رو
bridle path
U
راه باریک
bicycle path
U
مسیر دوچرخه سواری
bicycle path
U
راه دوچرخه رو
critical path
U
مسیربحرانی
scattering mean free path
U
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
His path was strewn with flowers .
U
مقدم اورا گلباران کردند
absorption mean free path
U
مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
mean free path absorption
U
مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
magnetic path length
U
طول مسیر خطوط قوا
critical path method
U
سی پی ام
critical path analysis
U
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
critical path method
U
روش مسیر بحرانی
attenuation mean free path
U
مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
mean free path for attenuation
U
مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
critical path analysis
U
منبعی که در هر زمان فقط توسط یک پردازنده قابل استفاده است
critical path analysis
U
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
critical path analysis
U
تحلیل مسیر بحرانی
path
[corridor]
for emergency vehicles
U
راه
[باز شده در جاده]
برای وسایل اورژانس
To be itching fo r a fight . To be on the war path.
U
سر دعوا داشتن
second base
U
دومینپایگاه
r base
U
ار- بیس
off base
<idiom>
U
غیر دقیق ،نادرست
get to first base
<idiom>
U
موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
sub base
U
زیر بستر
third base
U
موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
base course
U
لایه شالوده
base course
U
لایه اساس قشر اساس
base course
U
قشر پی راه
first base
U
اولینپایگاه
base course
U
قشر لعاب
base 0
U
decimal
base 0
U
پایه 01
to base one self
U
اعتماد کردن
to base one self
U
تکیه کردن
sub base
U
زیر قشر
hard base
U
باز سختbaseball
bayonet base
U
پایه لامپ میخی
hard base
U
سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
knowledge base
U
پایگاه اگاهی
inorganic base
U
باز غیر الی
knowledge base
U
پایگاه معلومات
knowledge base
U
پایگاه دانش
hard base
U
سکوی پرتاب مستحکم
conjugate base
U
باز مزدوج
base piece
U
کف
column base
U
پایه ستون
filbert base
U
پایگاه دروغین
filbert base
U
پایگاه فریبنده
defense base
U
پایگاه پدافندی
defense base
U
پایگاه دفاعی
data base
U
مبنای اطلاعات
data base
U
پایگاه داده ها
inorganic base
U
باز معدنی
column base
U
ته ستون
floating base
U
پایگاه شناور دریایی
coupling base
U
وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
center base
U
میدان مرکزی
chart base
U
چارت مبنا
fuse base
U
پایه ی فیوز
fox base+
U
فاکس بیس پلاس
chart base
U
چارت مادر
floating base
U
ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
column base
U
زیرستون
coupling base
U
اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
lewis base
U
باز لوویس
base of a triangle
U
قاعده
[مثلثی]
[ریاضی]
fixed base
U
پایهثابت
dexter base
U
پایهراستی
concrete base
U
پایهیبتونی
centre base
U
ستونمرکزی
bracket base
U
پایهقلاب
base of splat
U
پایهپشتصندلی
wheel base
U
فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
time base
U
ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
tax base
U
ماخذ مالیات
tax base
U
مبنای مالیاتی
stanchion base
U
زیرستون
hardwood base
U
پایهسختچوبی
lamp base
U
پایهلامپ
magazine base
U
محلانبارخشاب
base-court
U
حیات بیرونی
Attic base
U
پایه ی آتنی
Asiatic base
U
پایه یونی
[آسیایی]
It is base on a precedent.
U
مسبوق به سابقه است
wave base
U
سطحموج
telescope base
U
پایهتلسکوپ
swivel base
U
پایهگردنده
sprung base
U
تشکفنری
sinister base
U
منحنیانتهایی
recharging base
U
بخشتغذیه
pin base
U
پایهمیله
staging base
U
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
square base
U
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
number base
U
پایه عدد
number base
U
عدد پایه
number base
U
مبنای عددی
time base
U
مبدا زمانی
naval base
U
پایگاه دریایی
monetary base
U
پایه پولی
monetary base
U
مبنای پولی
mobilization base
U
حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
mobilization base
U
مبنای بسیج
magneto base
U
پایه مگنت
loktal base
U
لامپ قفلی
octal base
U
هشت پایهای
polyacid base
U
باز چند اسیدی
polyacidic base
U
باز چند اسیدی
software base
U
مبنای نرم افزار
soft base
U
باز نرم
single base
U
تک مادهای
single base
U
باروت یک حبهای
sight base
U
پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
schiff base
U
باز شیف
return to base
U
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
pseudo base
U
شبه باز
production base
U
مبنای تولید یا تولیدات ملی
prisoners base
U
بازی گرگم بهوا
loctal base
U
لامپ قفلی
base width
U
عرض پایه پهنای پایه
base defense
U
پدافند پایگاه
base hit
U
ضربه به داخل محوطه باامتیاز
base ignition
U
احتراق تحتانی
base level
U
تهتراز
base line
U
خط پایه
base line
U
خط مبنا
base line
U
خط کور
base line
U
خط توجیه
base fuze
U
ماسوره ته پران
base fuze
U
ماسوره ته
base fuze
U
ماسوره ته گلوله
base depot
U
امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
base development
U
تهیه پایگاه
base development
U
ساختن پایگاه
base ejection
U
ته پران
base ejection
U
پرتاب شونده از ته
base flow
U
مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
base font
U
فونت پایه
base frame
U
چهارچوب زیر دستگاهها
base loading
U
بارگیری انجام شده در پایگاه
base of operations
U
پایگاه عملیات
base of operations
U
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base of origin
U
مبداء اصلی
base of origin
U
پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
base of trajectory
U
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
base of wall
U
روپی
base on halls
U
گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
base operation
U
عملیات پایگاهی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com