Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bank protection
U
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
bank protection
U
ساحل داری
bank protection
U
ساحلبانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
indirect bank protection
U
کناره بندی غیر مستقیم
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
U
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
protection
U
مانع کپی گرفتن شدن
protection
U
کپی اضافی از فیلم یا نوار اصلی
protection
U
سیگنال بررسی اینکه آیا بخشی از حافظه توسط برنامه قابل دستیابی است یا خیر
protection
U
اطمینان از اینکه داده توسط کاربر نامجاز کپی نشده است
protection
U
عمل حفافت
self protection
U
دفاع از نفس
under protection
U
تحت الحمایه
over protection
U
تقویت
self protection
U
برقراری تامین از خود
self protection
U
حفافت از خود
self protection
U
صیانت نفس حفافت از خود
protection
U
خط امان
protection
U
پشتیبانی
protection
U
محافظت
protection
U
حمایت
protection
U
حراست حمایت
protection
U
حفظ
protection
U
نیکداشت
protection
U
تامین نامه
protection
U
تیمارداری
protection
U
نگهداری
protection
U
عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
protection
U
حفافت
protection
U
سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
consumer protection
U
حمایت از مصرف کننده
rust protection
U
حفافت در برابر زنگ زدگی
protection ring
U
حلقه حفافت
protection level
U
سطح حفافت
x ray protection
U
حفافت رونتگن
protection key
کلید حفافت
collective protection
U
حفافت گروهی
protection hood
U
کلاهک یا روپوش محافظ
protection from sin
U
عصمت
environmental protection
U
حفاظت محیط زیست
hand protection
U
محافظدستی
Under the protection of the law.
U
درپناه قانون
feet protection
U
محافظپا
eye protection
U
محافظچشم
ear protection
U
محافظگوش
toe protection
U
پاشنه بندی
thermal protection
U
محافظت حرارتی
storage protection
U
حفافت انباره
software protection
U
حفافت نرم افزاری
armor protection
U
حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
armor protection
U
حفافت زرهی
anticorrosive protection
U
حفافت در برابر خوردگی
anodic protection
U
حفافت اندی
storage protection
U
حفافت حافظه
head protection
U
محافظسر
impedance protection
U
حفافت امپدانس
degree of protection
U
میزان حفافت
copy protection
U
جلوگیری از اعمال کپی
copy protection
U
محافظت از کپی
copy protection
U
حفافت دربرابر کپی
data protection
U
حفافت داده ها
degree of protection
U
میزان تامین درجه حفافت
lightning protection
U
با خاموش کننده مغناطیسی
distance protection
U
وسیله حفافت فاصله
environmetal protection
U
حمایت محیط زیستی
insulation protection
U
حفافت عایق بندی
file protection
U
حفافت پرونده
file protection
U
حفافت فایل
flood protection
U
حفافت در مقابل طغیان
collective protection
U
حفافت جمعی
memory protection
U
حفافت حافظه
overload protection
U
حفافت بار زیاد
over voltage protection
U
وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
block protection
U
حفافت بلوک
password protection
U
حفافت به کمک کلمه رمز
overvoltage protection
U
حفافت فشار زیاد
cathode protection
U
حفافت کاتدی
cell protection
U
حفافت سل
memory protection
U
پشتیبانی ازحافظه
high tension protection
U
حفافت فشار قوی
positional protection device
U
دستگاه حفافت درگاه
power system protection
U
حفافت سیستم قدرت
frost protection preparation
U
ضدیخ
overflow protection switch
U
کلیدحافظآبهایاضافی
The Physics of Radiation Protection
U
فیزیک محافظت از پرتو
protection and indemnity club
U
باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
respiratory system protection
U
حافظدستگاهتنفسی
The Physics of Radiation Protection
U
فیزیک بهداشت
anti skid protection
U
حفافت از لغزش
rust protection paint
U
رنگ ضد زنگ
The Physics of Radiation Protection
U
بهداشت پرتوی
line differential protection
U
حفافت دیفرانسیلی خط
near bank
U
ساحل نزدیک رودخانه
bank
U
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank
U
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank
U
کرانه دیواری
bank
U
در بانک گذاشتن
bank
U
قسمت برجسته سر پیچ
to bank
U
واریزکردن
bank
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank
U
کپه کردن
bank
U
سکو
bank
U
مجموعهای از وسایل مشابه
You can take it to the bank.
<idiom>
U
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
You can bank on it!
<idiom>
U
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
Which bank do you bank with?
U
در کدام بانک حساب دارید؟
Which bank do you bank with?
U
با کدام بانک کار می کنید؟
bank
U
کناره توده
bank
U
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank
U
بانک
bank
U
بطورمتراکم
bank
U
کپه کردن بلند شدن
bank
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank
U
بانک ضرابخانه
bank
U
لب
bank
U
کنار
bank on
<idiom>
U
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
bank
U
ساحل
bank
U
بانکداری کردن
land bank
U
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
guide bank
U
دیوار هادی سد
bank holiday
U
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
penny bank
U
دیناری
negotiating bank
U
بانک معامله کننده
negotiating bank
U
بانکی که اسناد را معامله میکند
issuing bank
U
بانک صادر کننده
issuing bank
U
بانک گشاینده اعتبار
memory bank
U
بانک حافظه
loan bank
U
بانک استقراضی
bank loan
U
وام بانکی
monopoly bank
U
بانک انحصاری
loan bank
U
بانک وامی
mortgage bank
U
بانک رهنی
national bank
U
بانک ملی
opening bank
U
بانک باز کننده اعتبار
bank balance
U
پولموجود در حساببانکیفرد
world bank
U
بانک جهانی
savings bank
U
صندوق پس انداز
state bank
U
بانک دولتی
state bank
U
بانک استان
spoin bank
U
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
spoin bank
U
انبار مازاد
provident bank
U
صندوق پس انداز
world bank
U
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
Where is the nearest bank?
U
نزدیکترین بانک کجاست؟
bank manager
U
رییسبانک
bottle bank
U
سطلآشغالمخصوصبطری
break the bank
<idiom>
U
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
piggy bank
<idiom>
U
بانک کوچک
bank of heliostats
U
کرانهنورگرایی
fog bank
U
مه انباشت
fog bank
U
تودهی مه
bank holiday
U
هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bank holiday
U
ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
penny bank
U
صندوق پس انداز
blood bank
U
بانک جمع اوری خون
savings bank
U
صندوق پس انداز
intermediary bank
U
بانک میانجی
presenting bank
U
بانک ارائه کننده
account with
[at]
a bank
U
حساب بانکی
piggy bank
U
قللک
penny bank
U
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
savings bank
U
قللک
saving bank
U
بانک پس انداز
sand bank
U
ریگ تپه
sand bank
U
ریگ پشته
sand bank
U
جزیره نما
sand bank
U
تپه زیرابی
approved bank
U
بانک تایید شده
remitting bank
U
بانک واگذارنده
paying bank
U
بانک پرداخت کننده
germplasm bank
U
بانک گونه ها
bank draft
U
حواله بانکی
bank bond
U
تعهد
bank bill
U
حواله بانکی
bank bill
U
اسکناس
bank bill
U
برات بانک
bank asset
U
دارائی بانک
bank annuities
U
هم نامیده شده
bank annuities
U
سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank angle
U
سراشیب مسیر هواپیما
bank angle
U
زاویه سراشیب مسیر
bank angle
U
زاویه شیب ساحل
bank advance
U
وام بانکی
bank acceptance
U
قبولی بانکی
bank acceptance
U
دریافتی
bank bond
U
ضمانت بانکی
bank charge
U
هزینههای بانکی
bank draft
U
برات بانکی
bank discount
U
سپردههای بانکی
bank discount
U
تخفیف بانکی
bank discount
U
تنزیل بانکی
bank development
U
گسترش شبکه بانکی
bank deposit
U
سپرده بانکی
bank credit
U
اعتبار بانکی
bank contraction
U
انقباض بانکی
bank commission
U
کارمزد بانکی
bank check
U
چک بانکی
bank charges
U
bank
bank charges
U
هزینههای بانکی
authorized bank
U
بانک مجاز
bank accounts
U
حساب بانکی
bank account
U
حساب بانکی
bank statements
U
صورتحساب بانکی
bank statements
U
صورت حساب بانکی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com