Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
backward read
U
یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Read out the letter. Read the letter aloud.
U
نامه را بلند بخوان
backward
U
بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
backward
U
ارسال داده که توسط گیرنده کنترل میشود
backward
U
جستجو برای دادهای که از موقعیت نشانه گر شروع میشود یا از انتهای فایل و به ابتدای فایل می رسد
backward
U
در جهت عقب یا در خلاف جهت
backward and f.
U
عقب و جلو
to go backward
U
پس رفتن
to go backward
U
تنزل کردن
backward-looking
U
ایدهوعملمخالفتآمیز
backward and f.
U
پس وپیش
backward
U
تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
backward
U
سیگنال کنترل و handshaking
backward
U
به پشت ازپشت
backward
U
وارونه
backward
U
عقب افتاده
backward
U
عقب مانده کودن
backward
U
عقب مانده
backward
U
به عقب
backward
U
پس گشت
backward
U
کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
backward
U
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
backward
U
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backward economy
U
اقتصاد عقب مانده
backward countries
U
کشورهای عقب مانده
backward conditioning
U
شرطی کردن وارونه
backward child
U
کودک عقب مانده
backward chaining
U
زنجیره پسرو
backward chaining
U
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
backward chaining
U
زنجیرهای کردن وارونه
backward association
U
تداعی وارونه
backward effect
U
اثر واشوری
backward linkages
U
اثرهای نشیب
backward linkages
U
اثرهای قهقرائی
shift backward
U
انتقال به عقب
backward bucket
U
سطلوارونه
backward dive
U
شیرجهبهپشت
backward somersault
U
پشتک از پشت
backward search
U
جستجوی پسرو
backward reference
U
ارجاع به عقب
shift backward
U
حرکت به سمت عقب
backward reaction
U
واکنش برگشت
backward pawn
U
پایده عقبمانده شطرنج
backward notion
U
حرکت قهقرایی یا وارونه
backward effect
U
اثر اشفتگی
backward pass
U
پاس عرضی یا به عقب
Underdeveloped ( backward) countries .
U
کشورهای عقب افتاده
backward bucket cylinder
U
سیلندرسطلوارونه
backward bending supply curve
U
منحنی عرضه به عقب خم شونده
backward leg hook and underarm
U
سوبلس با استفاده از پا
read
U
رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read
U
بازخواندن
read
U
عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read
U
استنباط کردن
Read me right ...
U
من را درست درک بکن ...
read out
U
بازخوانی
read only
U
فقط خواندنی
read only
U
تنها خواندنی
read in
U
ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
to read out
U
بلند خواندن
to read too much into
U
تفسیر ناموجه کردن
read
U
قرائت کردن
read
U
خواندن
read
U
تعبیر کردن
to read off
U
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
read
U
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
to read over something
U
چیزی را کاملا خواندن
to read through something
U
چیزی را کاملا خواندن
to read over something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
well read
U
اهل مطالعه و تحقیق
well read
U
با اطلاع
to read through something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
well-read
U
اهل مطالعه و تحقیق
well-read
U
با اطلاع
read
U
اسکن کردن متن چاپ شده
read
U
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
read
U
کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read
U
ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
read
U
تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
read
U
گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
read
U
وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read
U
بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
read
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read
U
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read
U
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
I read through the letter.
U
من این نامه را کاملا میخوانم.
read/write
U
خواندن- نوشتن
Read the story
U
فرم تریو
scatter read
U
پراکنده خوانی
read strobe
U
بارقه خواندن
scatter read
U
دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
to read a book
U
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to read between the lines
U
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
to read wrong
U
اشتباه
[ی]
خواندن
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
to sight-read something
U
از روی ورقه
[نت موسیقی]
آلت موسیقی بازی کردن
write once read many
U
چند باربخوان
write once read many
U
چند بار بازیاب
write once read many
U
یکبار نویس
to read one a lesson
U
بکسی نصیحت کردن
to read one a lesson
U
کسیرا اندرزدادن
to read one a lecture
U
کسیرا سرزنش کردن
He can neither read nor write.
U
نه می تواند بخواند نه بنویسد
lip read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
digital read out
U
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
destructive read out
U
بازخوانی مخرب
he can read the sky
U
ستاره شناس است
he cannot read or write
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he could read the future
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he read other than distinctly
U
شمرده نخواند
he read other than distinctly
U
همه جورخوانده جز شمرده
i had a quiet read
U
فرصت پیدا کردم
i had a quiet read
U
که باارامش چیز بخوانم
destructive read
U
خواندن مخرب
deep read
U
با اطلاع
lip-read
U
لب خواندن
lip-read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
sight read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
reed or read
U
شیر دادن
lip read
U
لب خواندن
deep read
U
بسیار خوانده
i read him to sleep
U
برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
nondestructive read
U
خواندن غیرمخرب
read mostly memory
U
حافظه بیشتر خواندنی
read only memory
U
حافظه فقط خواندنی
read pulse
U
تپش خواندن
read head
U
هد خواندن راس خواندن
read only storage
U
انباره فقط خواندنی
read ink
U
ink nonreflective
read head
U
نوک خواندن
read head
U
نوک خواننده
sight-read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
control read only memory
U
حافظه فقط خواندنی کنترلی
commonly read paper
U
روزنامه کثیر الانتشار
read/write head
U
نوک خواندن / نوشتن
read/write head
U
هدخواندن- نوشتن
read/write file
U
فایل خواندنی / نوشتنی
read write privilege
U
امتیاز خواندن- نوشتن
read write head
U
نوک خواندن و نوشتن
read write cycle
U
چرخه خواندن و نوشتن
I premise that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
to read people's hands
U
کف بینی کردن
programmable read only memory
U
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
read restore cycle
U
چرخه خواندن و ترمیم
fusible read only memory
U
MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
the bill was read for the first time
U
شور اول لایحه تمام شد
direct read after write
U
خواندن مستقیم پس از نوشتن
To read someone s mind (thoughts).
U
فکر کسی را خواندن
Every one is supposed to know to read and write .
U
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
I assume that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
read/write memory
U
حافظه خواندنی / نوشتنی
read the riot act
<idiom>
U
به کسی هشدار دادن
erasable programmable read only memory
U
eprom
scatter read gather write
U
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
electrically erasable read only memory
U
حافظه الکترونیکی پاک شدنی فقط خواندنی
read-only memory (ROM) module
U
خواندنحافظه
the heart's letter is read in the eyes
<proverb>
U
رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
He has read the book from cover to cover .
U
کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com