Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
attack condition , alfa
U
وضعیت تک
attack condition , alfa
U
الف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
alfa
U
الف
alfa
U
بمب الفا
on that condition
U
به آن شرط
out of condition
U
معیوب
condition
U
شرط
[وضع]
[پیشزمینه]
necessary condition
U
شرط لازم
[ریاضی]
on one condition
U
به یک شرط
on no condition
U
به هیچ شرطی
out of condition
U
خراب
it does not s. the condition
U
واجدان شرایط نیست
on the condition that
U
به شرط انکه
zero condition
U
حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
condition
U
شرط مهم در قرارداد
condition
U
شرط مقید کردن
condition
U
وضع
condition
U
موقعیت
condition
U
شرط
condition
U
ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
condition
U
وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
condition
U
اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
condition
U
1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
condition
U
شرط نمودن شایسته کردن
condition
U
حالت
condition
U
وضعیت
condition
U
چگونگی
condition
U
مشروط کردن
condition
U
عارضه شرطی کردن
interesting condition
U
ابستنی
interesting condition
U
حاملگی
initial condition
U
شرط اولیه
lay down the condition
U
شرط کردن چیزی
interesting condition
U
حمل
line condition
U
حالت خط
make it a condition
U
شرط کردن
mark condition
U
شرط علامت
option of condition
U
خیار شرط
operating condition
U
رژیم
line condition
U
وضع خط
normalization condition
U
شرط بهنجارش
no load condition
U
حالت بی باری
condition of equilibrium
U
شرط تعادل
mark condition
U
وضعیت نشان
initial condition
U
شرایط اولیه
in working condition
U
کارکننده
condition of readiness
U
وضعیت امادگی رزمی
condition of qualification
U
شرط صفت
condition of performance
U
شرط فعل اثباتا"
condition of non performance
U
شرط فعل نفیا"
condition code
U
کد وضعیت امادگی اقلام
condition about description
U
شرط صفت
condition book
U
کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
condition code
U
کدوضعیت اماد
condition code
U
رمز وضعیت
condition code
U
کد شرط
condition of readiness
U
شرایط امادگی
boundary condition
U
شرط کرانی
in working condition
U
دایر
in good condition
U
بی عیب خوب
ignition condition
U
حالت احتراق
error condition
U
شرط خطا
error condition
U
وضعیت خطا
equilibrium condition
U
شرط تعادل
embankment condition
U
حالت یا شرائط خاکریزی
dynamic condition
U
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
default condition
U
وضعیت قرار دادی
condition of corollary
U
شرط نتیجه
rug condition
U
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
to change ones condition
U
عروسی کردن
to change ones condition
U
زن گرفتن شوهرکردن
in a ruined condition
U
ویران
to make it a condition
U
شرط کردن
tropical condition
U
شرایط گرمسیری
unclear condition
U
شرط مجهول
wait condition
U
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
On condition that. Provided that.
U
بشرط آنکه (بشرطی که )
There is only one condition attached to it .
U
فقط یک شرط دارد
Coulomb's condition
U
قید کولن
prevailing condition
U
شرط غالب
sufficient condition
U
شرط کافی
[ریاضی]
to chang one's condition
U
عروسی کردن
to buy on condition
U
شرط خریدن
air condition
U
دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
restart condition
U
شرط بازاغازی
readiness condition
U
وضعیت اماده باش
readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
race condition
U
حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
putting a condition
U
اشتراط
putting a condition
U
شرط گذاشتن
pre condition
U
شرط لازم الاجرای قبلی
an unclear condition which
U
consideration the ignoranceof causes شرط مجهولی که موجب جهل به عوضین میشود
space condition
U
شرط فاصله
space condition
U
حالت فاصله
ammunition condition
U
وضعیت مهمات
sufficient condition
U
شرط کافی
standard condition
U
شرایط استاندارد
standard condition
U
شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
condition contrary to the requirement
U
contract of
in perfecting bail condition
U
بی عیب
condition contrary to the requirement
U
شرط خلاف مقتضای عقد
condition contrary to the requirment
U
شرط خلاف مقتضای عهد
reasonable term and condition
U
قید و شرط معقول
condition contrary to the requirment of
U
شرط خلاف مقتضای عهد
condition about performance of an act
U
شرط فعل
idle circuit condition
U
وضعیت مدار بی بار
quenched and tempered condition
U
حالت ترساندن و سخت گردانی
He is in no condition (not fit)to work.
U
امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
defense readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
In good condition (health).
U
سالم وبی عیب
condition which is impossible to fulfill
U
شرط غیر مقدور
condition of subsequent events
U
شرط نتیجه
In perfect condition (shape).
U
کاملا" صحیح وسالم
functional condition code
U
کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
person in whose favor a condition is mad
U
مشروط له
attack
[on]
U
حمله کردن
[بر]
attack
U
مبادرت کردن به
attack
U
تک کردن
attack
U
حمله کردن
attack
U
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attack
U
اعتداء
attack
U
تعدی
attack
U
اصابت یا نزول ناخوشی
attack
U
تاخت و تاز یورش
attack
U
حمله
attack
U
مبادرت کردن به تاخت کردن
attack
U
افند
attack
U
تک
attack
U
تکش
attack
U
تاخت
attack
U
حمله کردن بر
attack
U
با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
spoiling attack
U
تک ممانعتی
preparation of attack
U
شمشیرباز اماده حمله
progressive attack
U
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
attack block
U
دفاع روی تور والیبال
attack assessment
U
ارزیابی تک
attack assessment
U
ارزیابی نتایج تک
attack altitude
U
ارتفاع تک
sicilian attack
U
حمله سیسیلی شطرنج گشایش انگلیسی شطرنج
anderssen attack
U
حمله اندرسن در دفاع فرانسوی شطرنج
spray attack
U
پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
simple attack
U
حمله ساده
sozin attack
U
حمله سوزین در دفاع سیسیلی
angle of attack
U
زاویه حمل
angle of attack
U
زاویه تک
spoiling attack
U
تک ایذایی
preemptive attack
U
تک پیشگیری
attack carrier
U
ناو هواپیمابر افندی
nimzovitch attack
U
گشایش لارسن
nimzovitch attack
U
حمله نیمزوویچ
attack group
U
گروه تک به ساحل
momentum of attack
U
شدت حمله
momentum of attack
U
دور حمله
moller attack
U
حمله مولر در جوئوکوپیانوشطرنج
attack group
U
گروه تک
open to attack
U
در معرض حمله
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
attack director
U
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
phased attack
U
تک مرحله به مرحله
phased attack
U
تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
pillsbury attack
U
حمله پیلزبری در گامبی وزیرشطرنج
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
attack heading
U
سمت تک
stern attack
U
در رهگیری هوایی تکی که هواپیمای تک کننده با زاویه 54 درجه یا بیشتر به هدف انجام میدهد
stern attack
U
تک نزولی ازسمت عقب
attack on humans
U
آسیببشری
attack on nature
U
آسیبمحیطزیست
goal attack
U
گلزن
wing attack
U
حملهگوشه
To attack someone from the back.
U
از پشت به کسی حمله کردن
counter attack
U
پاتک
counter attack
U
حمله متقابله
She had a heart attack .
U
قلبش گرفت ( حمله قلبی )
to resist an attack
U
حملهای رادفع کردن
preemptive attack
U
تک ممانعتی تک پیشگیری کننده از شروع تک دشمن تک ممانعتی
a racist attack
U
حمله ای با غرض نژاد پرستی
suicide attack
U
حمله با خودکشی
attack line
U
خطاصابت
heart attack
U
حملهی قلبی
durkin attack
U
حمله دیورکین
surprise attack
U
تک ناگهانی
surprise attack
U
تک غافلگیری تک غافلگیرانه
air attack
U
حمله هوایی
air attack
U
تک هوایی
accidental attack
U
تک تصادفی
absence attack
U
حمله غیاب
to resist an attack
U
در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
torre attack
U
حمله توره در پیاده وزیرشطرنج
counter-attack
U
پاتک
counter-attack
U
حمله متقابله
velimirovic attack
U
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
yogoslav attack
U
حمله یوگوسلاو در واریاسیون دراگون دفاع سیسیلی شطرنج
suicide attack
U
قصد کشت بوسیله خودکشی
attack position
U
موضع تک
attack transport
U
ناو ترابری نیروی تک
attack transport
U
ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
attack zone
U
منطقه حمله
electrophilic attack
U
حمله الکترون دوستی
echelon of attack
U
موج حمله
echelon of attack
U
رده حمله
dutch attack
U
دفاع برد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com