English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
army postal clerk U متصدی پست ارتشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
postal U پستی
postal U وابسته به پستخانه
postal U مربوط به پست
postal chess U شطرنج مکاتبهای
postal services U خدمات پستی
postal order U هزینهپستی
postal match U مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
postal directory U مدیریت پست
postal directory U دفتر راهنمای پست
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
clerk U دبیر
clerk of the course U منشی گروه داوران
clerk U کارمند دفتری فروشنده مغازه
clerk U دفتردار
clerk U منشی
clerk U متصدی
clerk U دفتردار کارمند
authorised clerk U کارمندصلاحیت دار
town clerk U کارمند شهرداری یافرمانداری
sales clerk U فروشنده
filing clerk U دفتردار-بایگان
stock clerk U انباردار
file clerk U بایگان
file clerk U مامور بایگانی
data clerk U فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
lay clerk U سرود خوان کلیسا
booking clerk U بلیط فروش
articled clerk U کاراموز
clerk of the works U سرکارساختمانی
clerk of the scale U متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
authorised clerk U واسطه مجاز
clerk of the court U کاتب
tally clerk U بارشمار
parish clerk U کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
raid clerk U نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
clerk of the works U استادکار
chief clerk of the court U مدیر دفتر دادگاه
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . U کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
the a of the army U پیشرفت ارتش
army U نیرو زمینی
army U صف
army U جمعیت
army U دسته
army U سپاه گروه
army U لشگر
army U ارتش نیروی زمینی
army U ارتش
army U جیش
theater army U نیروی زمینی صحنه عملیات
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
theater army U ارتش مستقر در صحنه عملیات
army stores U فروشگاه ارتش
to lead an army U لشکر کشیدن
army reserve U قسمت احتیاط نیروی زمینی
army staff U ستاد نظامی
army staff U ستادارتش
army staff U ستاد نیروی زمینی
to outflank an army U گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
the red army U ارتش سرخ
the main army U بخش عمده ارتش
army troops U یکانهای رده ارتش
standing army U ارتش کادر ثابت
secretary of the army U وزیر نیروی زمینی
field army U ارتش
field army U ارتش صحرایی
field army U ارتش رزمی
department of the army U وزارت نیروی زمینی
regular army U ارتش دائمی
regular army U ارتش منظم
standing army U ارتش دائمی
right wing of army U جناح یمین
right wing of army U پهلوی راست میمنه
regular army U ارتش کادر ثابت
the losses of the army U تلفات ارتش
army troops U عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
standing army U ارتش منظم
Salvation Army U تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
army helicopter U چرخبال ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
army helicopter U هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
army commander U فرمانده ارتش
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army corpa U سپاه
army corpa U ستون
army corps U سپاههای ارتش
army corps U سپاههای نیروی زمینی
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army depot U امادگاه نیروی زمینی
army base U پادگان نیروی زمینی
army base U پایگاه نیروی زمینی
active army U ارتش کادر
active army U ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
army artillery U توپخانه نیروی زمینی
army attache U وابسته نظامی
army attache U وابسته زمینی
army aviation U هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army aviator U خلبان نیروی زمینی
army aviator U خلبان هوانیروز نیروزفر
army forces U نیروهای زمینی
army forces U نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army of occupation U نیروهای اشغالی
army of occupation U نیروی اشغال کننده
army of occupation U نیروی اشغالگر
army of occupation U ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army artillery U توپخانه ارتش
Territorial Army U ارتشتحتآموزشبریتانیا
army regulation U نظام نامه ارتشی
army regulation U مقررات ارتشی
army reserve U احتیاط نیروی زمینی
army of observation U عده دیدبانی
to serve in the army U درارتش خدمت کردن
army group U گروه ارتش
army in the field U ارتش مستقر در صحنه عملیات
army in the field U نیروی زمینی درصحنه عملیات
to join the army U به سربازی رفتن
conscript army U ارتش سربازان وفیفه
women's army corps U ارتش زنان
reserve army of unemployed U سپاه ذخیره بیکاران
women's army corps U قسمت زنان ارتش
To what do you attributeThe failure of the army? U شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
Swiss army knife U دستهچاقوسوئیسی
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
The army had to retreat from the battlefield. U ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
the army lost heavily U ارتش تلفات سنگین داد
army alpha test U ازمون الفای ارتش
army post office U شعبه پستی نیروی زمینی
army post office U پستخانه نیروی زمینی
army personnel system U سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel center U مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
army national guard U گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army material command U فرماندهی اماد نیروی زمینی
army management structure U سازمان مدیریت نیروی زمینی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army general staff U ستادنیروی زمینی
army general staff U ستاد عمومی ارتش
army deposit fund U پس انداز انفرادی افراد
army deposit fund U سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
army beta test U ازمون بتای ارتش
army assault team U تیم هجومی نیروی زمینی
army program memorandum U لایحه برنامههای نیروی زمینی
army program memorandum U لایحه برنامههای ارتشی
industrial reserve army U ارتش ذخیره صنعتی
combined arms army U ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
combined arms army U ارتش مرکب
chief army censor U افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
left wing of army U پهلوی چپ میسره
assistant secretary of the army U معاون وزیر نیروی زمینی
army training test U راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
army training program U برنامه اموزش نظامی
reserve army of unemployed U ارتش ذخیره بیکاران
army training program U برنامه اموزش نیروی زمینی
army standard score U نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
army service area U منطقه عقب ارتش
army service area U منطقه سرویس نیروی زمینی
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army material program U برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
left wing of army U جناح یسار
army airdefense command post U پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
army classification battery test U ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
army genetal classification test U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army ready material program U برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
army training and evaluation program U برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com