Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
air operated horn
U
شیپور بادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
operated
U
عمل کردن بکار افتادن
operated
U
نرم افزاری که عملیات ابتدایی و سطح پایین سخت افزار و مدیریت فایل را انجام میدهد بدون نیاز به کاربر
operated
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated
U
اداره کردن
operated
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated
U
کار کردن
operated
U
فرمان دادن
operated
U
دستورات اجرای کامپیوتر
operated
U
اتصال دادن
operated
U
کل زمان لازم برای انجام یک کار
operated
U
بخشی از نرم افزار سیستم عامل که دیسک و مدیریت فایل را کنترل میکند
operated
U
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
operated
U
عمل کردن بهره برداری کردن
operated
U
عمل جراحی کردن
operated
U
دایر بودن
operated
U
تکار کردن یا باعث کار کردن ماشین شدن
operated
U
ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
operated
U
عمل کردن
operated
U
بفعالیت واداشتن
operated
U
بکارانداختن
operated
U
گرداندن
operated
U
اداره کردن راه انداختن
gas operated
U
عمل با فشار گاز
voice operated
U
با کار افت صدایی
recoil operated
U
مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
recoil operated
U
مجهز به دستگاه عقب نشینی
gas operated
U
کار با فشار گاز باروت
cam operated switch
U
کلید بادامکی
electrically operated chuck
U
سه نظام با عملکرد الکتریکی
manually-operated points
U
مدیریتدستینقاط
voice operated device
U
دستگاه با کار افت صدایی
hand operated chuck
U
سه نظام دستی
air operated press
U
پرس بادی پنوماتیکی
horn in
U
فرو کردن
horn in
U
تحمیل کردن
horn
U
شیپور پیاله
horn
U
شاخک مین ارتعاشی شاخک مجاورتی مین
horn
U
قاچ زین اسب
horn in on
<idiom>
U
horn
U
نوک
horn
U
آبشکن
horn
U
شاخ
horn
U
بوق
horn
U
کرنا
foot operated starting switch
U
کلید راه انداز پایی
cam operated automatic lathe
U
ماشین تراش اتوماتیک بادامکی
foot operated starting switch
استارتر پایی
air operated tipping gear
U
چرخ دندهای که با فشار هوابه کار میافتد
hand operated molding machine
U
دستگاه قالبریزی دستی
ram's horn
U
تورماهیگیری
switch horn
U
سویچ مین شاخک دار
to lift up one's horn
U
مغرور بودن
ram's horn
U
قلاب جرثقیل
to lift up one's horn
U
جاه طلب بودن
air horn
U
بوقبادی
horn-rimmed
U
بهشکلشاخ - بهشکلبوق
to blow a horn
U
بوق زدن
horn-work
U
[استحکامات بیرونی با دو سنگر]
ram's horn
U
طرح شاخ قوچ
[در طرح های ایلیاتی و قشقایی و گاه در طرح های دیگر از این طرح برای تزئین فرش استفاده می شود.]
blow one's own horn
<idiom>
U
شکست درچیزی
Horn loudspeaker
U
بلند گوی بوقی
ram's horn
U
قسمتی ازاستحکامات خندق
ram's horn
U
شاخ قوچ
powder horn
U
دبه باروت
horn mad
U
شوریده
horn gap
U
شکاف سرنایی
basset horn
U
قره نی دارای صدای تنور
fog horn
U
بوق مه
english horn
U
نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
dorset horn
U
گوسفند شاخ بلندانگلیسی
chemical horn
U
مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
bull horn
U
بلندگوی دستی
ammon's horn
U
شاخ امون
horn mad
U
عصبانی
horn of plenty
U
شاخ نشان وفور نعمت
occipital horn
U
شاخ پس سری
French horn
U
نوعی شیپور
ink horn
U
دوات شاخی
hunting horn
U
بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
horn stone
U
سنگ اتشزنه سیاه
horn socket
[وسیله ای که از آن برای صید ماهی استفاده می شود]
hand lever operated grease gun
U
تلمبه دستی گریس
loud tone horn
U
بوق با صدای زیاد
ram's horn hook
U
قلاب دو شاخه
multi tone horn
U
بوق با اصوات مختلف
horn of pole piece
U
شاخ قطبک
dual tone horn
U
بوق با دو صدا
air operated pendulum type screen wiper
U
بادامک پاندولی بادی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com