English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs). U باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harmonize U متناسب بودن
harmonize U یکنواخت کردن
harmonize U هماهنگ کردن
harmonize U موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonize U هم اهنگ کردن
programs U مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
programs U برنامه دادن برنامه ریختن
programs U مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
programs U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
programs U نقشه
programs U روش کار پروگرام
programs U دستور کار
programs U برنامه تهیه کردن
programs U برنامه دارکردن
programs U برنامه نوشتن
programs U برنامه
programs U برنامه ریزی کردن
programs U دستور
programs U برنامه دستور
control programs U برنامههای کنترلی
application programs U برنامههای کاربردی
conservation programs U برنامههای حفافت منابع
welfare programs U برنامههای رفاهی
utility programs U برنامههای سودمند
suite of programs U 1-گروه برنامه هایی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند. 2-تعداد برنامههای یک کار مشخص
medical programs U برنامههای پزشکی
national programs U برنامههای ملی
Programs menu U زیر منوییکه از دکمه Start در ویندوز قابل دستیابی است
social programs U برنامههای اجتماعی
support programs U برنامههای پشتیبانی
system programs U برنامههای سیستم
family planning programs U برنامههای تنظیم خانواده
data management programs U برنامههای مدیریت داده ها
plans U زبان برنامه نویسی سطح پایین
plans U تدبیر
plans U برنامه
plans U طرح کردن
plans U طرح ریزی کردن
plans U تدبیر اندیشه
plans U نقشه کشیدن طرح ریختن
plans U خیال
plans U نقشه
plans U طرح
plans U پیش بینی کردن
plans U نقشه مسطحه برنگاره
plans U هامن
plans U پلان
plans U نقشه کف
plans U برنامه ریزی کردن
plans U طرح کشیدن یا ریختن
plans U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
ulterior plans U تدابیر اجل بعدی
master plans U نقشه کلیات
ground plans U برنگاره
strategic plans U نقشههای استراتژیک
cash plans U طرح پرداختهای نقدی
it is inimical to our plans U با نقشههای ما مغایر است برای نقشههای ما زیان اوراست
to forge out plans U نقشه ریختن
ground plans U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
comprehensive plans U برنامههای جامع
ground plans U طرح اساسی
ground plans U شالوده
to make plans U توطئه چیدن
to forge out plans U توطئه چیدن
to make plans U نقشه ریختن
to forge out plans U برنامه ریختن
to make plans U برنامه ریختن
master plans U نقشه مجموعه
ground plans U نقشه مسطحه
Y coordinate U مختصات بردار عمودی
X coordinate U مختصات بردار افقی
coordinate U هماهنگ کردن هم اهنگ کردن
coordinate U سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
coordinate U هم ارا
coordinate U هم رتبه
coordinate U روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
coordinate U مقادیری که یک نقط ه را روی گراف یا نقشه قرار میدهد
coordinate U مختصه
coordinate U کوئور دینانس شدن
coordinate U همرتبه کردن مختصات
coordinate U متناسب یا هماهنگ کردن
coordinate U هم پایه
coordinate U متناسب کردن
coordinate U تعدیل کردن هم پایه
coordinate U مربوط
coordinate U مختص
coordinate U مختصات
coordinate U هماهنگ ساختن
coordinate geometry U هندسه تحلیلی [ریاضی]
cylindrical coordinate U مختصات استوانه ای [ریاضی]
coordinate code U رمزمربوط به مختصات نقشهای
coordinate system U دستگاه مختصات [ریاضی]
coordinate scale U گونیا
coordinate conjunction U حرف عطفی که چند قضیه یالغت برابر را بهم می پیوندد
coordinate scale U گونیای مختصات
coordinate paper U کاغذ مختصاتی
coordinate memory U حافظه مختصاتی
coordinate dimensioning U بعدسازی مختصاتی
input coordinate U مختصات اولیه
coordinate code U رمز مختصات نقاط
coordinate axises U محورهای مختصات
rectangular coordinate U مختصات متعامد
polar coordinate U مختصات قطبی
Plans for the dam have been rejected by environmentalists. U برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
cartesian coordinate system U سیستم مختصات کارتزین
polar coordinate system U دستگاه مختصات قطبی [ریاضی]
coordinate system of axis U سیستم محورهای مختصات
rectangular coordinate system U سیستم مختصاتی مستطیلی
Cartesian coordinate system U دستگاه مختصات دکارتی [ریاضی]
cylindrical coordinate system U دستگاه مختصات استوانه ای [ریاضی]
spherical coordinate system U دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
inertial coordinate system U سیستم مختصات ماندی
relative coordinate system U دستگاه مختصات نسبی
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong. U از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
spherical coordinate system [with constant radius] U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com