English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
We are not on speaking terms . U با هم قهر هستیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
we are not on speaking terms U با هم حرف نمیزنیم با هم قهر هستیم
Other Matches
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] U این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
he kept on speaking U هی حرف
he kept on speaking U پیوسته سخن میگفت
he kept on speaking U زد
speaking U حرف زن
speaking U سخنگو
speaking U سخنرانی
evil speaking U بدگوئی
technically speaking U از لحاظ فنی
strictly speaking U حسابیش رابخواهیم
strictly speaking U دقیق شویم
strictly speaking U اگر بخواهیم
speaking with prosecutor U توافق باشاکی
speaking tube U لوله مخصوص مکالمه بین دواتاق
speaking circuit U مدار تلفن
roughly speaking U تقریبا بدون رعایت دقت
evil speaking U افترا
roughly speaking U قطع نظراز جزئیات
Speaking. [on the phone] U [من] پشت تلفن صحبت می کنم.
plain speaking U رک گویی
automatic speaking U ناهشیارگویی
briefly speaking U بطور خلاصه
briefly speaking U مختصر کنیم
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
english speaking U انگلیسی زبان
The English - speaking world. U دنیای انگلیسی زبان
english speaking people U مردم یا ملل انگلیسی زبان
The English speaking-countries. U کشورهای انگلیسی زبان
To tell you the truth. Frankly speaking. U راستش رابخواهی
bourse [in a non-English-speaking country] U بورس سهام
bourse [in a non-English-speaking country] U بورس اوراق بهادار
it is a in terms U پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
come to terms <idiom> U به موافقت رسیدن
To come to terms with someone . U با کسی کنا رآمدن
in terms of U برحسب
come to terms U سازش کردن
to come to terms U سازش یا موافقت پیداکردن
terms U ضوابط
terms U شرایط
technical terms U شرایطدگرگونی
usual terms U شرایطمعمولی
implied terms U شرایط تلویحی
We are on very friendly terms . U میانه ماخیلی گرم است
implied terms U شرایط ضمنی
perturbation [terms] U آشفته [در نظریه اختلال] [فیزیک]
delivery terms U نحوه تحویل
delivery terms U شرایط تحویل
credit terms U شرایط اعتبار
contradiction in terms U تناقص لفظی
conference terms U شرایط کنفرانس
botanical terms U اصطلاحات گیاه شناسی
architectural terms U اصطلاحات معماری
scientific terms U شرایطعلمی
popular terms U شرایطتودهای
nautical terms U اصطلاحات دریایی
liner terms U شرایط خط کشتیرانی
terms of shipment U شرایط حمل
shipping terms U شرایط حمل
settlement terms U شرایط تسویه
settlement terms U شرایط پرداخت
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
payment terms U شرایط پرداخت
mutual terms U شرایط متقابل
landed terms U قیمت کالا به شرط تخلیه درمقصد
terms of payment U شرایط پرداخت
terms of trade U رابطه مبادله
terms of trade U شرایط معامله
terms of trade U شرایط مبادله
terms and conditions U ضوابط و شرایط
the difference between the consecutive terms U اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
reasonableness of terms in contract U معقول بودن شرایط قرارداد
She is on familiar (intimate) terms with me. U با من رویش باز است
terms and conditions of the credit U ضوابط و شرایط اعتبار
She is not well disposed towards me . She is not on particularly . fricndly terms with me . U با من میانه یی ( میانه خوبی ؟ میانه چندانی ) ندارد
ink hard terms U اصطلاحات غلنبه که حاکی ازعلم فروشی باشد
I am on intimate terms with one of the ministers . U با یکی از وزراء نزدیک هستم
international commercial terms (incoterm U قراردادهای تجارت بین الملل که بوسیله اتاق بازرگانی بین الملل تهیه شده است
sum of the terms of an infinite sequence U مجموع یک دنباله [ریاضی]
sum of the terms of an infinite sequence U سری [ریاضی]
international commercial terms (incoterm U اینکوترمز
To talk in contradictory terms. To contradict one self . U ضد ونقیض با من حرف زدن
To talk in measured terms . To talk slowly. U شمرده صحبت کردن
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com