Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To take someone in . to device ( fool ) someone .
U
کسی را گول زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Any fool knows that .
U
اینرا دیگه هرخری می داند
fool
U
فریفتن
fool
U
مغبون کردن
fool
U
اغفال کردن
this is a fool to that
U
این دربرابران هیچ است
to fool about
U
ول گشتن
to fool with any one
U
کسیرادست انداختن سربسرکسی گذاشتن
to fool with anything
U
چیزیرا انگلک کردن
to fool with anything
U
بچیزی ور رفتن
Even a fool knows this .
U
یک احمق هم این رامی داند
fool around
U
خود را مسخره قراردادن
fool
U
تهی مغز
fool
U
احمق
fool
U
ابله
fool
U
لوده
fool
U
دلقک مسخره
fool
U
گول زدن
fool
U
فریب دادن
fool
U
دست انداختن
There is no fool like an old fool .
U
سر پیری ومعرکه گیری
fool
U
نادانی و حماقت کردن
fool around
<idiom>
U
وقت تلف کردن
fool
U
نادان
nobody's fool
<idiom>
U
شخص باهوش
fool
U
دیوانه
He is not such a fool as you assuoed .
U
آنطور که فرض کردی احمق نیست
He is no fool . He is quite knowledgeable.
U
خیلی سرش می شود
I was a fool ( naïve enough) to believe her .
U
من را بگه که حرفهایش را باور کردم
To fool ( mess) around .
U
کلک درآوردن
fool's errand
U
فرستادن دنبال نخود سیاه
fool's errands
U
فرستادن دنبال نخود سیاه
To fool arounk .
U
مسخره بازی درآوردن
april fool
U
شوخی هاو دروغهای مرسوم در این روز
april fool
U
کسی که در روز اول اوریل الت تفریح میشود
fool's gold
U
پیریت
damn-fool
U
قسموسوگندمسخرهومضحک
fool begged
U
بی تناسب
fool begged
U
ابله
fool begged
U
چرند جهالت امیز
fool begged
U
بی معنی
fool begged
U
پست
fool hen
U
باقرقره
fool hen
U
غرغر کردن
fool hen
U
گله کردن
fool's cap
U
کلاه شیطانی مخصوص دلقک ها
fool's cap
U
کاغذ برگ بزرگ
fool's parsley
U
جعفری زهری شوکران صغیر
fool's paradise
U
شنگولی
fool's paradise
U
شادی احمقانه
fool begged
U
جاهل
fool begged
U
نادان
to put any one down for a fool
U
کسیرااحمق حساب کردن
fool's gold
U
سولفور اهن
to put any one down for a fool
U
کسیرا نادان شمردن
to play the fool with any one
U
کسیرادست انداختن کسیرامسخره کردن
to play the fool
U
ابلهی کردن
to play the fool
U
احمقانه رفتارکردن
to play the fool
U
مسخرگی کردن
to play the fool
U
لودگی کردن
to make a fool of any one
U
کسیرادست انداختن کسیرامسخره قراردادن
to fool away ones time
U
وقت خودراتلف کردن
to be a fool for ones pains
U
جان مفت کندن
fool's paradise
U
خوشحالی موهوم
A ston ethrown by a fool into a well , cannot be f.
<proverb>
U
سنگى را دیوانه اى در چاه بیاندازد صد عاقل نمى توانند در آورند .
to make a fool of oneself
U
خود را به حماقت زدن
to make a fool of oneself
U
خود را به نفهمی زدن
to make a fool of oneself
U
خود را به خریت زدن
Dont be a fool(an ass)
U
خر نشو ( عاقل با ش)
device
U
ابزار
device name
U
نام دستگاه
v , device
U
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device
U
شیوه
device
U
حیله
device
U
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
U
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
U
وسیله جانبی
device
U
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
U
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
U
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device
U
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
U
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device
U
PRN برای پورت چاپگر
device
U
الت
device
U
دستگاه اسباب وسیله
device
U
تمهید
device
U
اختراع
device
U
شعار دستگاه
device
U
اسباب
device
U
وسیله
device
U
ضامن
device
U
عامل
device
U
خارضامن
device
U
چاشنی
device
U
فزاره
device
U
اپارات
device
U
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device
U
تجهیزات
I/O device
U
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
device
U
دستگاه
device
U
ماشین یا وسیله کارا
device
U
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device
U
وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device
U
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device
U
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device
U
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
safety device
U
دستگاه ضامن
safety device
U
ضامن
safety device
U
خارضامن
send only device
U
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
sequential device
U
دستگاه ترتیبی
sighting device
U
وسیله نشانه روی
sighting device
U
دوربین دستگاه نشانه روی
peripheral device
U
دستگاه جنبی
pressure device
U
ماسوره فشاری
pointing device
U
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
point device
U
بی عیب
point device
U
کاملا راست
pointing device
U
دستگاه اشاره گر
pull device
U
ماسوره کشش مین
pull device
U
عامل کششی
point device
U
بسیار درست
pressure device
U
عامل فشاری مین
picking device
U
دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
spooling device
U
وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
storage device
U
دستگاه انبارش
warning device
U
وسیلههشدار
timing device
U
وسیله
timing device
U
ساعتی
So dont try to device yourself .
U
سعی نکن خودت را گول بزنی
lifting device
U
ابزار بالا بر
physical device
U
ابزار مادی
military device
U
اسباب ارتشی
locking device
U
ابزار
fastening device
U
پوچگیره
storage device
U
دستگاه ذخیره
storage device
U
دستگاه ذخیره سازی
storage device
U
انباره
storage device
U
دستگاه انباره
switching device
U
تجهیزات سوئیچینگ
symbolic device
U
دستگاه سمبلیک
synchronous device
U
دستگاه همگام
synchronous device
U
دستگاه همزمان
drawing device
U
دستگاه ترسیمه
device driver
U
محرک دستگاه
device driver
U
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
U
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device dependent
U
وابسته به دستگاه
device code
U
کد دستگاه
device cluster
U
گروه دستگاه
dedicated device
U
دستگاه اختصاصی
electroreceptive device
U
وسیله برقی
communication device
U
دستگاه ارتباطی
device driver
U
برنامه راه اندازی دستگاه
device flag
U
پرچم دستگاه
display device
U
دستگاه نمایش
discrete device
U
دستگاه گسسته
device status
U
وضعیت دستگاه
device number
U
شماره دستگاه
semiconductor device
U
دستگاه نیمه هادی
device independence
U
استقلال دستگاه
device independence
U
مستقل از دستگاه
device handler
U
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device handler
U
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
combination device
U
ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
clamping device
U
وسایل قید و بست
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
antirecovery device
U
ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
antilift device
U
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
antifriction device
U
مکانیسم ضد اصطکاک
antifriction device
U
وسیله ضد اصطکاک
anticountermining device
U
وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
analog device
U
دستگاه انالوگ
analog device
U
دستگاه قیاسی
active device
U
دستگاه کنشی
antisweep device
U
ضامن ضد مین روبی
antisweep device
U
ضامن ضد جمع اوری مین
bistable device
U
دستگاه دوپایا
binary device
U
دستگاه دو حالته
bending device
U
کج گیر
audio device
U
دستگاه سمعی
auctioneering device
U
وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
asynchronous device
U
دستگاه غیرهمزمان
asynchronous device
U
دستگاه ناهمگام
antiwithdrawal device
U
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
antiwatching device
U
ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
active device
U
دستگاه فعال
dressing device
U
دستگاه مستقیم کنی
nonohmic device
U
دستگاه غیر اهمی
microcoding device
U
دستگاه ریزبرنامه نویسی
gripping device
U
متعلقات گیره و بست
measuring device
U
تجهیزات اندازه گیری
homing device
U
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
ignition device
U
وسیله احتراق
logic device
U
دستگاه منطقی
MCI device
U
وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
input device
U
دستگاه ورودی
output device
U
دستگاه خروجی
firing device
U
ماسوره مین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com