English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To take pictures. To photograph. To film. U عکس انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
photograph U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photograph U عکس
to take the photograph of U عکس برداشتن از
to take the photograph of U عکس انداختن از
vertical photograph U عکس هوایی قائم
aerial photograph U عکس هوائی
air photograph U عکس هوایی
pinpoint photograph U عکس تکی یا زوجی یک شیئی یا هدف
instantaneous photograph U عکس فوری
wing photograph U نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
vertical photograph U عکس قائم
i always photograph badly U عکس من همیشه بد در می اید
composite air photograph U عکس مرکب هوایی
pictures U دیدن شی یا صحنه
the pictures U تصاویرمتحرک
the pictures U تصویرهای جنبنده
the pictures U سینما
pictures U تصویر چاپ شده یا رسم شده از شی یا صحنه
pictures U و یا تغییر شدت آن طبق سیگنال دریافتی
pictures U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures U منظره
pictures U سینما با عکس نشان دادن
pictures U روشن ساختن
pictures U نقاشی کردن
pictures U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures U ارسال تصویر روی خط تلفن
pictures U تصور وصف
pictures U عکس
pictures U تصویر
pictures U مجسم کردن
pictures U حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictures U کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
pictures U الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
four pictures test U ازمون چهار تصویر
moving pictures U تصویرهای متخرک تصویرهای جنبنده
the pictures on the wall U عکس ها
motion pictures U سینما
blacky pictures U تصویرهای بلاکی
pornographic pictures U صور قبیحه
moving pictures U سینما
the pictures on the wall U ی روی دیوار
incomplete pictures test U ازمون تصویرهای ناقص
film U فیلم
film U فیلم سینما
film U سینما
film U پوسته
film U فیلم عکاسی
film U پرده نازک
film U غشا
film U غبار
film U تاری چشم فیلم برداشتن از
film star U ستارهیکفیلم- سوپراستار
thin film U لایه نازک
lidding film U سرپوش لیوان
x ray film U فیلم رونتگن
cartridge film U فیلمفشنگی
unwatchable [film, TV] <adj.> U ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون]
roll film U فیلملولهای
film sprocket U پایهنگهدارفیلم
film speed U ضبطشتاب
film pack U جایفیلم
film leader U فیلم
sheet film U فیلمصفحهای
The message of the film is that ... U پیام این فیلم این است که ...
lidding film U کلاهک لیوان
film disc U صفحهفیلم
cassette film U فیلمدوربین
film leader U سر
reversal film U فیلم معکوس
film cutout U فیوز پوستهای
magnetic film U غشاء مغناطیسی
film badge U برگ شناسایی فیلم
instruction film U فیلم درسی
instruction film U فیلم اموزشی
gas film U لایه یا قشر گازی
film resistor U مقاومت غشایی
film developer U سازنده فیلم
film evaporator U تبخیر کننده پوسته
film recorder U فیلم نگار
film recorder U ضباط فیلم
magnetic film U لایه فیلم مغناطیسی
film badge U علامت تشعشعات اتمی
film reader U فیلم خوان
positive film U فیلم مثبت
oxide film U قشر اکسیدی
film strip U نوار فیلم
oxide film U لایه اکسیدی
film-strip U نوار فیلم
film-strips U نوار فیلم
oxidation film U قشر اکسید
negative film U فیلم منفی
acetate film U فیلم استاتی
thin film U غشای نازک
acetate film U پوسته استاتی
She portrays a dancer in the film. U او [زن] نقش یک رقاص [زن] را در فیلم بازی می کند.
film guide rail U ریلراهنمایفیلم
Make three copies of each film. U از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
still video film disc U سطحفلاپیدیسک
film rewind system U دستگاهپرگردانفیلم
magnetic thin film U فیلم نازک مغناطیسی
thin film circuit U مدار غشایی نازک
thin film memory U حافظه غشایی نازک
magnetic thin film U غشاء نازک مغناطیسی
magnetic film storage U ذخیره فیلم مغناطیسی
magnetic film memory U حافظه با فیلم مغناطیسی
film advance mode دکمه رد کردن فیلم
film cassette chamber U محلقرارگیریفیلم
thick film circuit U مدار غشایی ضخیم
film drying cabinet U مخزنخشککنندهعکس
film guide roller U حلقهراهنمایفیلم
film rewind knob U دکمهچرخشفیلم
film leader indicator U راهنمایفیلمخودکار
It was a sI'lly boring film (movie). U فیلم لوس وخنکی بود
magnetic thin film memory U حافظه فیلم نازک مغناطیسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com