English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To stand firm. To stick to ones gun. U سفت وسخت ایستادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter. U پای این کار باید محکم بایستی
Other Matches
You must not relent on this point . You must stand firm. U مبادا سر این موضوع شل بیائی
firm U راسخ سفت کردن
firm U واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firm U بنگاه
firm U استوار کردن
firm U کارخانه موسسه بازرگانی
firm U پابرجا
firm U ثابت
firm U استوار محکم
firm U شرکت
firm U تجارتخانه
firm clay U خاک رس مرطوب
firm offer U پیشنهاد قطعی
firm offer U پیشنهاد ثابت
commercial firm U شرکت تجارتی
nonprofit firm U بنگاه غیر انتفاعی
representative firm U بنگاه تولیدی نمونه
two input firm U بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
dominant firm U واحد تجارتی مسلط
to break a firm U ورشکست شدن یک شرکت
nonprofit firm U موسسه غیر انتفاعی
A firm voice . U صدای محکم
As firm as a rock . U به محکمی آهن ( سنگ )
competitive firm U بنگاه رقابتی
commercial firm U تجارتخانه
To walk with firm steps . U با قدمهای محکم راه رفتن
head of business firm U رئیس تجارتخانه
Firm muscles ( flesh ) . U عضلات (گوشت ) محکم
Tie a rope in a firm knot . U طناب را گره محکمی زدن
A steadfast(firm, staunch) friend. U دوست پر وپا قرص
She shook my hand with a firm clasp . U با من دست محکمی داد
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
to stick up U تندنوشتن
to stick on [to] U چسباندن [روی چیزی]
stick U یک گروه چترباز که از یک دریا یک قسمت هواپیما به بیرون می پرند
to stick up for U دفاع کردن از
non-stick U نچسب
non-stick U ته لیز
non-stick U ناچسبان
to stick up for U پشتی کردن
non-stick U تفلون
non-stick U ناچسبنده
he wants the stick U چوب میخواهد
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
stick-up U برجستگی داشتن
stick-up U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick up U برجستگی داشتن
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
stick up <idiom> U دزدی مسلحانه
stick up for <idiom> U کمک کردن ،حمایت کردن
stick with <idiom> U دنبال کردن کاری
stick with <idiom> U ماندن با
stick (someone) with <idiom> U ترک چیز ناخوشایندی
to stick something U چیزی را سفت و پابرجا بستن
stick-on U چسبنده چسبناک
stick U چماق
stick U چوب بازی هاکی
stick U گیر کردن گیر افتادن
stick U تخته موج سواری شلاق
stick around U درنگ کردن
stick U فرورفتن
stick U چسبیدن
stick U چوب بازی
stick U گروه پرنده
stick U سوراخ کردن نصب کردن
stick U وضع چسبندگی
stick U چسبناک
stick U الصاق تاخیر
stick U عصا
stick U پیچ درکار تحمل کردن
stick U الصاق کردن چوب
stick U تردیدکردن
stick U وقفه
stick around U تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
stick U هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی
stick out U جلو امدن
stick out U اصرار کردن
stick to your last U یا از حدخود بیرون نگذارید
stick out U پیش امدگی داشتن
stick to your last U برشته خود بجسبد
stick up U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
to stick up U گردن فرازی کردن
to stick up U مقاومت کردن
stick U چسباندن
stick out U متحمل شدن
to stick together U نسبت بیکدیگروفادار بودن
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
fish stick U فیله ماهی سرخ کرده
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
folding stick U چسبدوطرفه
ortho-stick U عصایهدایتگر
goalkeeper's stick U چوبدروازهبند
stick brush U قلم مو
French stick U قرصدراز نازک نان
filter stick U لوله صافی دار
stick eraser U چوبپاککن
to stick in the throat U درگلوگیرکردن
stick umbrella U چتردستهچوبی
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
stick glove U دستکش کلفت دروازه بان
dipper stick U کاسه بیل
shed stick U چوبنخ
composing stick U قالب حروف چینی
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
quadruped stick U عصایچهارپایه
player's stick U چوببازیکنهاکی
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
gun stick U سنبه تفنگ
pogo stick U چوب پای فنردار
stick plane U رنده با تیغه گرد
night stick U باتون
night stick U چوب باتون
stick to the point U از موضوع خارج نشوید
stick to your work U بکار خود مشغول باشید
swagger stick U چوب دستی کوچک
swagger stick U باتون
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
polo stick U چوگان
joss stick U چوب جاس
to stick in ones gizzard U ناگواربودن
to stick like a leech U مانند کنه چسبیدن
size stick U الت اندازه گیری پا
shooting stick U صندلی عصایی
job stick U سکان هدایت دسته فرمان
job stick U دسته بازی
gun stick U میل سمبه تفنگ
glue stick U چسبپمادی
high stick U بالا بردن غیرمجاز چوب
hiking stick U دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
stick plane U رنده میله دار
honing stick U سنگ تیغ تیزکنی
stick check U دور کردن گوی از گوی دار بااستفاده از چوب
English stick U عصایانگلیسی
stick shifts U دندهی دستی
stick shift U دندهی دستی
ingot stick U شمشه
stick insects U حشرهی چوب کبریت مانند
stick insect U حشرهی چوب کبریت مانند
shooting stick U صندلی جمعشو و متحرک
size stick U قالب اندازه گیری
buff stick U چوبیکه چرم
stick-in-the-mud <idiom> U گوشه عزلت برگزیدن
yard stick U خط کش [ابزار]
yard stick U خط کش تاشو [ابزار]
stick-in-the-muds U محافظه کار
stick-in-the-muds U ادم عقب مانده
stick-in-the-muds U ادم کند
stick-in-the-muds U طفره رو
stick-in-the-muds U بیعرضه
stick-ups U برجستگی داشتن
stick-ups U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick out a mile U مثل روز روشن بودن
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
stick shift U دسته دنده
gear stick U دسته دنده اتومبیل
swizzle stick U چوب نازکی برای بهم زدن مشروب
To drive all with the same stick . <proverb> U همه را با یک چوب راندن .
stick to one's guns <idiom> U روی حرف خود ماندن
to stick to one's guns U پای کاری محکم ایستادن
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
stick-in-the-mud U محافظه کار
stick in the mud U محافظه کار
walking stick U چوبدستی
walking stick U عصا
To stick out ones chest. U سینه خود را بیرون دادن
yard stick U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
stick in the mud U بیعرضه
broom stick U دسته جاروب
stick in the mud U طفره رو
stick-in-the-mud U ادم عقب مانده
stick-in-the-mud U ادم کند
stick-in-the-mud U طفره رو
stick-in-the-mud U بیعرضه
stick in the mud U ادم عقب مانده
stick in the mud U ادم کند
carrot and stick <idiom> U قول تنببیه وتشویق رایک جادادن
walking stick U حشره راست بال امریکایی
folding meter stick U خط کش [ابزار]
folding meter stick U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
stick and ball model U الگوی گلوله و میله
folding meter stick U خط کش تاشو [ابزار]
batten [shed stick] U کجی [چوب متحرک در دار که پود را در گره ها محکم می کند]
stick to (a story/the facts) <idiom> U وفادارماندن
The stamp doesnt stick. U این تمبر نمی چسبد
short end (of the stick) <idiom> U غیر منصفانه
To stick a poster on the wall. U اعلان به دیوار چسباندن
controlled stick steering U دسته دنده خودکار
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
double meter stick [American] U خط کش تاشو [ابزار]
To stick to the main topic ( issue ). U از موضوع اصلی خارج نشدن
double meter stick [American] U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
double meter stick [American] U خط کش [ابزار]
folding meter stick [American] U خط کش جیبی [ابزار]
folding metre stick [British] U خط کش جیبی [ابزار]
folding meter stick [American] U خط کش تاشو [ابزار]
folding metre stick [British] U خط کش تاشو [ابزار]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
To stick (put,fix)up a notice (poster). U اعلان زدن
Dont stick your head out of the car window. U سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
to stand U د رچیزی پافشاری یا اصرارکردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com