Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To demand prompt payment.
U
تقاضای پرداخت فوری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prompt payment
U
پرداخت فوری
demand for payment
U
تقاضای پرداخت
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
U
چیزی را قسطی خریدن
prompt
U
چالاک سوفلوری کردن
prompt
U
سریع عاجل
prompt to go
U
اماده برای رفتن
prompt to go
U
اماده رفتن
prompt
U
برانگیختن
prompt
U
بفعالیت واداشتن
prompt
U
سریع کردن
prompt
U
بیدرنگ
prompt
U
سریع
prompt
U
فوری
prompt
U
نقدی
prompt
U
عکس العمل
prompt
U
اماده
prompt
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
what is the prompt
U
مهلت ان چقدراست
prompt
U
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt
U
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompt book
U
نسخه سخن رسان
cash prompt
U
نقد فوری
prompt side
U
قسمتاضطراری
prompt box
U
جای سخن رسان یا سوفلور
prompt delivery
U
تحویل فوری
dos prompt
U
اعلان DOS
dot prompt
U
نقطه اعلان
for prompt cash
U
نقدا`
for prompt cash
U
فی المجلس
system prompt
U
اعلان سیستم
prompt dower
U
مهر عندالمطالبه
prompt deployment
U
گسترش فوری
prompt radiation
U
تشعشع کامل
prompt dower
U
مهر معجل
prompt deployment
U
گسترش مناسب
opposite prompt side
U
طرفکاملابرعکس
This company guarantees prompt delivery of goods.
U
این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
against payment
U
در برابر پول
against payment
U
با پول
on payment
U
باپول
payment
U
تادیه
against payment
U
درمقابل وجه
non payment
U
عدم پرداخت
by payment
U
از طریق پرداخت
on payment
U
دربرابر پول
in payment of
U
درازای
in payment of
U
بعوض
in payment of
U
بجای
on payment
U
در مقابل وجه
payment
U
قسط
down payment
U
پیش قسط
down payment
U
پیش پرداخت
non-payment
U
عدم پرداخت
payment
U
وجه
re payment
U
بازپرداخت
payment
U
کارسازی
payment
U
پرداخت
payment
U
تادیه پول
stop payment
U
دستور عدم پرداخت چک به بانک
installment payment
U
پرداخت قسطی
payment by installments
U
پرداخت قسطی
minimum down payment
U
حداقل میزان پیش پرداخت
monthly payment
U
پرداخت ماهانه
on account payment
U
پیش پرداخت
notice of non payment
U
گواهی عدم پرداخت
suspension of payment
U
توقف
terms of payment
U
شرایط پرداخت
in part payment
U
علی الحساب
payment against documents
پرداخت در برابر اسناد
document against payment
U
تحویل اسناد در ازای پرداخت
documents against payment
U
اسناد در مقابل پرداخت
upfront payment
U
پول بیعانه
[پیش بها]
[پیش پرداخت]
[سپرده]
[ودیعه]
transfer payment
U
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
final payment
U
پراخت نهائی
final payment
U
پرداخت نهایی
to suspend payment
U
پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
to stop payment
U
درمانده یا ورشکست شدن
punctual payment
U
پرداخت در سر وعده
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
part payment
U
پرداخت اقساطی
payment in kind
U
پرداخت جنسی
payment of a debt
U
اداء دین
payment of an debt
U
وفاء دین
payment on account
آنچه علی الحساب پرداخت میشود
payment on account
U
قسط
payment stopped
U
دستور عدم پرداخت
payment stopped
U
توقف پرداخت
payment terms
U
شرایط پرداخت
payment under a guarantee
U
پرداخت تحت ضمانتنامه
payment in kind
U
پرداخت غیرنقدی
payment in full
U
پرداخت کامل
part payment
U
بیعانه قسط
pre payment
U
پیش پرداخت
payment against a draft
U
پیش پرداخت در مقابل برات
payment by instalments
U
پرداخت به اقساط
payment in advance
U
پیش پرداخت کردن
payment in advance
U
پیش پرداخت
payment in full
U
پرداخت تمام
payment under reserve
U
پرداخت تحت تضمین
clean payment
U
پرداخت بی قید و شرط
advance payment
U
پیش پرداخت
average payment
U
پرداخت متوسط
casual payment
U
مساعده
casual payment
U
پیش پرداخت
date of payment
U
موعد پرداخت
annual payment
U
قسط سالیانه
annual payment
U
پرداخت سالیانه
deferred payment
U
پرداخت معوق
deferred payment
U
پرداخت مدت دار
deferred payment
U
پرداخت اتی
deferred payment
U
پرداخت بصورت یوزانس
as a partial payment
U
علی الحساب
The means of payment will appear unchanged.
U
شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
preferential claims payment
U
طلب ممتازه
late payment damages
U
خسارت تاخیر تادیه
regular payment of salaries
U
پرداخت حقوق بطورمرتب
Payment on delivery of goods.
U
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
discontinue the payment of the cost of
U
ترک انفاق
delayed payment penalty
U
خسارت تاخیرتادیه
deferred payment credit
U
اعتبار برای پرداختهای معوق
lump sum payment
U
پرداخت نقدی
lump sum payment
U
پرداخت یکجا
mail order of payment
U
دستور پرداخت کتبی
balance of international payment
U
موازنه پرداختهای بین المللی
arrangement for payment by instalment
U
قسط بندی
arrangement for payment by instalment
U
تقسیط
payment in due cource
U
پرداخت به موقع
delayed payment penalty
U
زیان دیر کرد
annual payment factor
U
ضریب بازپرداخت سالیانه
payment on open account
U
پرداخت در حساب جاری
30% down payment against bank guaranty
U
۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
secure encryption payment protocol
U
سیستمی که یک اتصال امن بین جستجوگرکاربر ووب سایت فروشنده ایجاد میکند تا کاربران بتوانند قیمت کالاها را روی اینترنت بپردازند
To pay money. To make a payment.
U
پول پرداختن
payment on account
[American English]
U
قسط
option of delayed payment of the price
U
خیار تاخیر ثمن
fee
[payment to professional people]
U
حق الزحمه
fee
[payment to professional people]
U
اجرت
To pay money. To make a payment.
U
بی پرده صحبت کردن
payment by installments
[American English]
U
قسط
to make a part
[ial]
payment
U
یک قسط را پرداختن
part
[ial]
payment of a fine
U
پرداخت قسمتی از جریمه
on demand
U
بنا به تقاضا
on demand
U
به در خواست به مجرد تقاضا
demand
U
مطالبه
demand
U
تقاضای خرید کالا
demand
U
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand
U
تقاضا برای انجام چیزی
demand
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand
U
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demand
U
خواستارشدن
demand
U
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand
U
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand
U
انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand
U
مطالبه تقاضا کردن
demand
U
درخواست مطالبه
demand
U
طلب
demand
[of]
U
درخواست
[خواست]
[طلب]
[تقاضا]
[از]
demand
U
تقاضا کردن تقاضا
demand
U
نیاز
demand
U
مطالبه کردن
demand
U
احتیاج
demand
U
نیاز
demand
U
تقاضا
to be in demand
U
طالب داشتن
demand
U
تقاضا کردن
demand
U
درخواست
on demand
U
عندالمطالبه
to be in demand
U
خریدارداشتن مطلوب بودن
demand
U
درخواست کردن
demand
U
خواست
demand
U
نیاز احتیاج
payable on demand
U
پرداخت عندالمطالبه
we demand p in our contract
U
ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
replacement demand
U
نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
change in demand
U
تغییر تقاضا
supply and demand
U
عرضه و تقاضا
excess demand
U
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
planned demand
U
تقاضای برنامه ریزی شده
To demand ones right. To get ones due.
U
حق کسی را خواستن ( گرفتن )
peak demand
U
حداکثر تقاضا
information on demand
U
اطلاعات با تقاضا
total demand
U
تقاضای کل
within three days of demand
U
در طی سه روز پس از تقاضا
aggregate demand
U
تقاضای کل
quantity of demand
U
مقدار تقاضا
to make a demand on somebody
U
مطالبه کردن از کسی
to meet a demand
U
تقاضایی را براوردن
peak demand
U
بیشترین تقاضا
demand note
U
چک تمسک
excess demand
U
فزونی تقاضا
excess demand
U
درخواست مازاد
demand processing
U
پردازش بر اساس نیاز
demand report
U
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
demand satisfaction
U
تحویل درخواستها
excess demand
U
درخواست بیش از حد درخواست اضافی
demand satisfaction
U
تحویل اماد مورد نیاز
excess demand
U
تقاضای بیش از حد
demand price
U
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
factor demand
U
تقاضای عوامل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com