Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The window is jammed.
پنجره باز نمیشود.
The window is jammed.
پنجره گیر کرده است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jammed
U
پارازیت دادن
jammed
U
گیر کردن
jammed
U
سفت شدن
jammed
U
مانع مخابره شدن
jammed
U
پخش پارازیت کردن در مدار
jammed
U
سد گیرنده پاس
jammed
U
گرفتن شکاف کوه با انگشت
jammed
U
مسدود کردن پارازیت
jammed
U
توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
jammed
U
وضع بغرنج
jammed
U
مسدودکردن
jammed
U
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jammed
U
مربا
jammed
U
فشردگی
jammed
U
چپاندن
jammed
U
فروکردن
jammed
U
گنجاندن
jammed
U
متراکم کردن
jammed
U
شلوغ کردن
jammed
U
بستن
The door is jammed.
در گیر کرده است.
The door is jammed.
در باز نمیشود.
The ship jammed in the ice .
U
کشتی میان یخها گیر کرد
The elevator has jammed on the tenth floor.
U
آسانسور درطبقه دهم گیر کرده
by the window
U
کنار پنجره
window
U
فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window
U
فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
window
U
فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window
U
مشابه 10682
window
U
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
window
U
فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
go out the window
<idiom>
U
اثرش از بین رفته
to go to the window
U
به
[سوی]
پنجره رفتن
window
U
پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
window
U
پنجره
window
U
روزنه
window
U
ویترین دریچه
window
U
پنجره دار کردن
window
U
بیوه زن
casement window
U
پنجرهیلولایی
landing window
U
پنجرهفرود
louvred window
U
پنجرهیروزنهدار
observation window
U
پنجرهدیدهبانی
panoramic window
U
پنجرهوسیع
basement window
U
پنجرهزیرزمین
playing window
U
پنجرهنمایش
protective window
U
پنجرهحفافتی
pylon window
U
قسمتبازبرج
screen window
U
پوششپنجره
sliding window
U
پنجرهمتحرک
types of window
U
انواعپنجره
window awning
U
پنجرهچادر
access window
U
مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
window-sills
U
تختهی زیر پنجره
window leaf
U
لنگه پنجره
window panes
U
باران با صدا به پنجره می خورد
window regulator
U
وسیله تنظیم پنجره
window shade
U
پرده
window shade
U
کرکره
window shop
U
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
window shopper
U
کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
worksheet window
U
پنجره صفحه کاری
window-sill
U
هرهی پنجره
window-sill
U
لب پنجره
window-sill
U
تختهی زیر پنجره
window-sills
U
هرهی پنجره
window-sills
U
لب پنجره
window curtain
U
پردهپنجره
window tab
U
برچسبپنجره
My desk is by the window.
U
میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
balanced window
U
پنجره چرخان
bay-window
U
[پنجره ی بیرون زده ]
bay-window
U
شاه نشین
biforate window
U
پنجره دودر
cabinet-window
U
ویترین
compss-window
U
پنجره کنسولی
cross-window
U
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
Diocletion Window
U
پنجره نیم دایره
double window
U
پنجره دو جداره
eucharistic window
U
[نیم پنجره محراب]
flanking window
U
نورگیر ثابت
French window
U
پنجره لولادار
window-shopping
U
نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
maintenance window
U
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
to lean out of the window
U
به پنجره تکیه دادن
Could we have a table by the window?
U
آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
lattic-window
U
پنجره مشبک
laced window
U
[مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
Ipswich window
U
پنجره بالکن
chicago window
U
پنجره شیکاگویی
a seat by the window
U
یک صندلی کنار پنجره
to stand at
[by]
the window
U
کنار پنجره ایستادن
eyebrow window
U
[پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
window-frames
U
قاب پنجره
window seat
U
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seats
U
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window pane
U
جام پنجره
window-pane
U
جام پنجره
window-panes
U
جام پنجره
active window
U
پنجره فعال
balance window
U
پنجره چرخان
blind window
U
پنجره نما
camera window
U
دریچه دیافراگم دوربین
cant bay window
U
کج پنجره
case window
U
پنجره لولادار
child window
U
پنجرهای در پنجره اصلی
child window
U
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
compass window
U
شاه نشین نیم گرد
continuous window
U
پنجره سراسری
window-frame
U
قاب پنجره
window frame
U
قاب پنجره
window-boxes
U
قاب پنجره
lattice window
U
شباک
lattice window
U
پنجره مشبک
window dressing
U
فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window-dressing
U
فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
bay window
U
پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay window
U
پنجره پیش امده
bay window
U
پیش امدگی ساختمان
bay window
U
شاه نشین
French window
U
اقشقشه
French window
U
درپنجرهای
sash window
U
پنجره کشویی
sash window
U
اروسی
bow window
U
پنجره قوسی
bow window
U
پنجره پیش امده کمانی
window box
U
قاب پنجره
window-box
U
قاب پنجره
dormer window
U
پنجره شیروانی
lancet window
U
پنجره نوک تیز
three panes window
U
پنجره سه چشمه
stormproof window
U
پنجره ضد طوفان
picture window
U
پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
pivoting window
U
پنجره گردان
pivoting window
U
پنجره محوری
storm window
U
پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
splitting a window
U
تقسیم بندی پنجره
split window
U
پنجره تقسیم بندی شده
skylight window
U
خفنگ
pop up window
U
پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
rear window
U
پنجره عقب
rose window
U
پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
skylight window
U
کتیبه
text window
U
پنجره متن
oval window
U
روزنه بیضی
round window
U
روزنه گرد
sight window
U
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
window envelope
U
پاکت طلق دار ادرس نما
inactive window
U
پنجره غیرفعال
window dress
U
بنمایش گذاشتن
window dress
U
پشت ویترین گذاشتن
three panes window
U
پنجره سه لنگه
window sill brick
U
اجر کاردی
thin window display
U
نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
service time window
U
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
window sill brick
U
هره
horizontal pivoting window
U
پنجرهکشویی
cross bar of window
U
الت پنجره
vertical pivoting window
U
پنجرهگردانعمودی
internal window sill
U
کف پنجره داخلی
sliding folding window
U
پنجرهتاشویمتحرک
window winder handle
U
دستگیرهحرکتدهندهشیشه
middle lintel in window
U
کمرکش پنجره
Do you mind if I open the window?
U
اشکالی دارد اگر پنجره را باز کنم؟
Do you mind if I close the window?
U
اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
middle lintel in window
U
وادار میانی پنجره
middle lintel in window
U
الت وسطی پنجره
multi window editor
U
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
rabbet
[for window or door]
U
اتصال کام و زبانه لبه
[ پنجره یا در]
head access window
U
شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
casement window opening inwards
U
پنجرهدودر
Dont stick your head out of the car window.
U
سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com