English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The teo countries are separated by this river. U این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
separated U تقسیم کردن
separated U متارکه انفصال
separated U مستقل
separated U یکان مستقل
separated U مجزا جدا جدا کردن
separated U جدا شدن
separated U مجزا کردن
separated U سواکردن تجزیه کردن
separated U جدایی تفکیک
separated U تجزیه
separated U حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separated U استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separated U جدا ازهم
separated U تفکیک کردن
separated U سواکردن
separated U جدا کردن
separated U علیحده اختصاصی
separated U جداگانه
separated U سوا
separated U مفارقت دوری
separated U جدا
We talked until midnight. and then separated. U تانیمه شب صحبت کردیم وبعد از هم جداشدیم
THe flesh will never be separated from the finger . <proverb> U گوشت هرگز از ناخن جدا نمى شود .
countries U ییلاق
countries U بیرون شهر دهات
countries U دیار
countries U کشور
countries U مملکت
comma-separated values [CSV] U اعداد بوسیله ویرگول از هم جدا شده [علوم کامپیوتر]
less developed countries U کشورهای کمتر توسعه یافته
backward countries U کشورهای عقب مانده
retarded countries U کشورهای عقب مانده
least developed countries U پائین ترین کشورهای در حال توسعه
development countries U کشورهای قابل توسعه
developing countries U کشورهای در حال رشد کشورهای در حال توسعه
developing countries U کشورهای در حال توسعه
capitalist countries U کشورهای سرمایه داری
advanced countries U کشورهای پیشرفته کشورهای توسعه یافته
poor countries U کشورهای فقیر
mother countries U کشور اصلی
mother countries U میهن
developed countries U کشورهای توسعه یافته کشورهای پیشرفته
underdeveloped countries U کشورهای توسعه نیافته
uncomitted countries U کشورهای غیرمتعهد
third world countries U کشورهای جهان سوم
poor countries U عقب مانده
oil rich countries U کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
Our company is oprerating in several countries . U شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
Underdeveloped ( backward) countries . U کشورهای عقب افتاده
The English speaking-countries. U کشورهای انگلیسی زبان
developed market economy countries U کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
Comparison with other countries is extremely interesting. U مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
Racial prejudice prevails in some countries. U دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
Organization of Petroleum Exporting Countries U سازمانصادرکنندگاننفتخام
developed market economy countries U کشورهای مرفه
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence. U در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
up-river برخلاف روند جریان آب
up the river U بالارود
up the river U سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
river U سفیدی بین خطوط
river U فاصله سفید
river U نهر
river U رود
river U رودخانه
along the river U درامتداد رودخانه
beyond the river U ان سوی رود
the river karoon U رود کارون
river beds U بستر رودخانه
the karoon river U رودخانه کارون
tidal river U رودخانهای که اب دریادرنزدیکی دهانه ان طغیان میکند
to fall down the river U باجریان رودخانه حرکت کردن
to pull any one across a river کسی را با کرجی پارویی ازرودخانه گذراندن
river bed U بستر رودخانه
the river karoon U رودخانه کارون
river blindness U رجوع شود به onchocerciasis
river trip U گردش رودخانه ای
river trip U مسافرت رودخانه ای
fork of ... river U شاخه رودخانه ...
the karoon river U رود کارون
the bed of a river U بستر یک رود
river clay U گل رودخانه
river capture U رود گیری
river basin U ابگیر یا حوضه رودخانه
rejuvenated river U نوگشته رود
river bank U ساحل رودخانه
river banks U ساحل رودخانه
an open river U رودخانه باز
obsequent river U وارود
navigation river U رودخانه قابل کشتی رانی
an open river U رودخانهای که یخ نبسته و برای گذرکردن ازاد است
he put me across the river U مرا بدانسوی رودخانه برد
river drift U ابرفت کهن
river drift U کهن ابرفت
subsequent river U میانرود
stone river U رود سنگ
river profile U نیمرخ رودخانه
river mouth U دهانه رودخانه
river load U بار رود
river line U خط رودخانه
consequent river U پیرود
river line U خط ساحل رودخانه
river gravel U شن رودخانه
river forcasting U پیش بینی جریان رودخانه
river dues U عوارض استفاده از ابراهها
drowned river mouth U دهانه
drowned river mouth U مصب
dry river bed U خشکه رود
excavation in river bed U خاکبرداری در بستر رودخانه
summer bed of a river U بستر تابستانی رودخانه مسیل
How long is the River Nile? U طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
river bed level U تراز بستر رودخانه
up the river/creek with no paddle <idiom> U مثل خر در گل ماندن
bed building stage of river U تراز سطح متوسط اب رودخانه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com