English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
The project is not fully developed yet. U این طرح هنوز پخته وآماده نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
developed U رشدیافته
developed contries U ممالک توسعه یافته
less developed countries U کشورهای کمتر توسعه یافته
less developed contries U کشورهای کم رشد
developed countries U کشورهای توسعه یافته کشورهای پیشرفته
least developed countries U پائین ترین کشورهای در حال توسعه
developed contries U ممالک پیشرفته
the developed world U جهان توسعه یافته [پیشرفته]
developed muzzle velocity U سرعت ابتدایی و حقیقی توپ
developed market economy countries U کشورهای مرفه
developed market economy countries U کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
fully U سیر
fully U کاملا
fully U تخته مدار که همه قط عات را در یک محل دارد
fully U حروف ایجاد شده توسط چاپگر در یک عمل
fully U از قبیل هر قطعه نوری یا نهانی
fully U تماما
fully automatic U تمام اتوماتیک
fully empovered U دارای اختیارات تام
fully automatic U کاملا" خودکار
fully authorized U تام الاختیار
fully paid U که حقوق خودراتمام میگیرد
fully qualified U جامع الشرایط
well done [fully cooked] <adj.> U کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
fully-grown U رشدکاملکرده
fully-fledged U انجام تمام وکمال
fully cooked <adj.> U کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
fully responsible U مکلف
fully hydraulic machine U دستگاه تماما " هیدرولیکی
The place was fully packed . U گوش تا گوش آدم نشسته بود
It hast fully registered with her . U درود گرم وصمیمانه
fully automatic machine U دستگاه تماما"خودکار
fully formed characters U کاراکترهای چاپی
fully formed character U کاراکتر تمام شکل یافته
fully automatic machine U تمام اتومات
fully ionized plasma U پلاسمای تمام یونیزه
The specifications of this machine are fully detailed in the catalog . U مشخصات این دستگاه در کاتولوگ مفصل شرح داده شده
project U نقشه
project U برجسته بودن
project U ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
project U پیشنهاد کردن
project U پیش افکندن
project U پیش افکند
project U پرتاب کردن
project U طرح
project U پروژه پروژه افکندن
project U پروژه
project U فاهر کردن نشان دادن
project U کاربرنامه ریزی شده
project U نقشه کشیدن
project U طرح ریزی کردن
project U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
project U پیشنهاد پلان
project U طرح نقشه
project U طرح یا پیشنهاد کردن
project U تصورکردن تصویر کردن
scale of project U اندازه طرح
project selection U گزینش طرح
scale of project U وسعت طرح
research project U طرح پژوهشی
to shunt a project U کنارگذاشتن یک پروژه
housing project U تهیهمسکن
To implement a project. U طرحی را پیاده کردن
The project fell through ( got nowhere). U این طرح بجایی نرسید
There is a hitch in this project. U این طرح یک جایش گیر دارد
project selection U انتخاب پروژه
project section U بخش تهیه طرحها
project section U بخش تهیه پروژه ها
project loans U قرضههای مربوط به انجام طرحهای توسعه
project loans U قرضههای مربوط به پروژه ها
project library U کتابخانه پروژه
project evaluation U ارزیابی طرح
project control U کنترل پروژه
project appraisal U ارزشیابی طرح
project appraisal U ارزشیابی پروژه
features of project U اجزاء اصلی یک طرح
project manager U مدیر طرحها
project manager U مدیر پروژه ها
project schedule U زمان بندی پروژه
project planning U نقشه کشی ساختمان
project plan U طرح پروژه
project method U روش اموزش طرحی
project manager U مدیر پروژه
The project was terminated as of July 1. U پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
project management system U سیستم مدیریت پروژه
band project filter U فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
long term project U پروژه طویل مدت
When we get this project off the ground we can relax. U وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
multi prupose project U طرح چند منظوره
project technical report U گزارش فنی طرح
project technical report U گزارش فنی پروژه
project management program U برنامه مدیریت پروژه
water utilization project U پروژه بهره برداری از منابع اب
Public opinion is against the project. U عقیده وآراء عمومی برضد این طرح است
economic life of a project U دوره اقتصادی طرح
I liked the taste of it . I developed a taste for it . U به دهانم مزه کرد
Fully exposed (over-exposed)to the sun. U درسینه آفتاب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com