English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The dog pricked up his ears U سگ گوشهایش را تیز کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pricked U خراش سوزن
pricked U سیخونک
pricked U الت ذکور
pricked U راست
pricked U شق
pricked U خلیدن باچیز نوک تیز فروکردن خراش دادن
pricked U با سیخونک بحرکت واداشتن
pricked U تحریک کردن ازردن
pricked U نیش
pricked U تیغ
pricked U نقطه
pricked U زخم بقدر سرسوزن
pricked U جزء کوچک چیزی
pricked U هدف
pricked U منظور
pricked U نقطه نت موسیقی
pricked U چیزخراش دهنده
pricked U خار
by the he and ears U بزور
over he and ears U تاکردن
to be all ears U سراپا گوش بودن
to p up the ears U گوشهاراتیزیاراست کردن
I'm up to my ears <idiom> U فرصت سر خاراندن ندارم
up to the ears U غرق سرا پا فرو رفته
all ears <idiom> U سراوپا گوش
It is for your own ears. U پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
by the ears U در ستیزه
by the ears U مخالف
ears U گوش
ears U شنوایی
ears U هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
ears U دسته
ears U خوشه دار یاگوشدار کردن
ears U گوشواره
ears U خوشه زائده
ears U گوشه
My ears are ringing . U گوشم صدا می کند
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
wet behind the ears <idiom> U نابالغ ،دهانش بوی شیر میدهد
music to one's ears <idiom> U صدایی که شخص دوست دارد بشنود
Walls are ears. <proverb> U دیوارها گوش دارند .
I'm up to my ears with work. U خیلی سرم با کارهایم شلوغ است.
he is not yet dry behind the ears <idiom> U دهنش بوی شیر می دهد
asses' ears U نوعی گوشه [نوعی شاخه]
To be up to ones ears in debt. U تا خرخره درقرض بودن
I pulled him by the ears. U گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
To be in debt up to ones ears. U غرق بدهی بودن
walls have ears U گوش دارد
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
walls have ears U دیوار
to set by the ears U بهم درانداختن
to set by the ears U باهم بدکردن باهم مخالف کردن
to set by the ears U بهم انداختن
my ears burn U گویی کسی از من سخن می گوید
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
little pitchers have long ears U کودکان غالبا گوششان تیزاست
to grate on somebody's eyes [ears] U چشم های [گوش های] کسی را آزار دادن [چونکه ناپسند است]
From your lips to God's ears! <idiom> U امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> U شروع به دعوی کردن
To box someones ears . U تو گوش کسی زدن
To bring something to someones ears . U مطلبی را به گوش کسی رساندن
He is stI'll wet behind the ears. U هنوز دهانش بوی شیر می دهد
To box someones ears. U تو گوش کسی زدن
little pitchers have big ears <idiom> U دیوار موش داره موش هم گوش داره
To set people by the ears. U مردم را بجان هم انداختن
The sound rings in the ears. U صدا در گوش می پیچد
To lend ones ears . To listen attentively . U گوش فرادادن
To be all ears . To lend an avid ear . U سرا پ؟ گوش بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com